Get Mystery Box with random crypto!

#part_47 -خجالت نمی‌کشین؟ همه‌ی دانشجوهاتون رو دستمالی می‌کنین | شیطان مونث

#part_47
-خجالت نمی‌کشین؟ همه‌ی دانشجوهاتون رو دستمالی می‌کنین؟

دست به سینه نگاهم کرد و نیشخندی زد.

-یادت رفته خیس شده بودی؟

اشاره‌ای به خشتکش کرد و ادامه داد:

-می‌بینی؟ تکون نخورده. تنها کسی که تحریک شده و کیف کرده تو بودی.

زیر لب بی‌حیایی گفتم و اخمی کردم.

-شاید دم و دستگاهتون خرابه! تا دو دقیقه پیش که سفید و اغواگر بودم، حالا که ترموستاتتون کار نمیکنه افتاده گردن من؟!

متعجب پلکی زد و دست به سینه نگاهی بهم انداخت.
انگار انتظار حاضر جوابی از من نداشت.

-غلط اضافه! دوتا جوش در آوردی انتظار داشتی ترموستاتی که لای هشتاد و پنج بزرگ شده با اونا سیخ بشه؟

مردک بی‌حیا!
روی لپم ضربه‌ای زدم.

-خاک به سرم. خجالت بکشید.

دوباره دست‌هام رو با خجالت پایین آوردم و روی سینه‌هام گذاشتم.
همچینم کوچیک نبودن!

زیر لب غرغر کردم:
-جوشی خودتی! خطای دید داری! هیچ خجالتم نمی‌کشه مرتیکه!

جلو اومد و شیطون، نگاهی بهم انداخت.

-خجالت مال اوناییه که هسته خرما دارن. من از چی خجالت بکشم؟

پلکی زدم و با زبونم لب‌هام رو تر کردم.
بی‌اختیار نگاهم سمت خشتکش کشیده شد.

بهش هسته خرما نمیخورد.
برجستگیش از روی شلوار هم معلوم بود.

-اونجوری روی سایز خطای دید پیدا می‌کنی سنجابک! آبنبات رو که با پوست نمی‌خورن، بیا جلو؛ تازه، ترموستات من پیشرفتست. باهاش مهربون باشی به احترامت بلند میشه!

https://t.me/joinchat/gooAplXGHL4zOThk
https://t.me/joinchat/gooAplXGHL4zOThk
پارت اصلیه اصکی نرو
به استادش میگه دم و دستگاهت خرابه
استاد اینقدر بی‌حیا آخهههه