Get Mystery Box with random crypto!

#پاسخ_به_شبهات 155 بخش چهارم (ادامه پست پیشین) دین حق، راه س | پاسخ به شبهات دینی

#پاسخ_به_شبهات 155 بخش چهارم (ادامه پست پیشین)

دین حق، راه سعادت است که خداوند فرستاده است؛ و واقعا ما را به مقصدی می‌رساند. اگر کسی دین حق را در پیش نگرفت طبیعی است که به مقصد نرسد. اگر کسی بیراهه رفت، اثرش این است که به مقصد نرسد، ولو در باور به اینکه این راه درست بوده، دلیلی هم از نظر خودش داشته باشد. البته اگر این عدم پیروی از دین حق، به خاطر بی‌اطلاعی‌ای بود که در این بی‌اطلاعی مقصر نبود، شخص مواخذه نمی‌شود؛ اما نه اینکه او هم «مُحق» است. اگر کسی به پزشک دسترسی نداشت، دلیل نمی‌شود که سلامتش حفظ شود، اما او را به خاطر تشدید بیماری‌اش مواخذه نمی‌کنند. جزای جهنم و بهشت، قراردادی نیست که به سلیقه و نظر ما عوض شود؛ بلکه باطن و حقیقت عمل ماست که در قیامت رخ می نماید. باطنِ خوردنِ سم، مردن است؛ اما اینکه خدا با لطف خود با این افراد برخورد کند، بحث دیگری است. مثلا شرابخواری واقعا اثراتی در روح و روان انسان می‌گذارد که در جهنم به صورت عذاب جلوه‌گر می‌شود، اما همان طور که اگر کسی اشتباهاً به خیال آب، شراب خورد، خدا با لطف خویش کاری می‌کند که آن عذاب از وی برطرف شود، چه‌بسا در مورد کسی هم که اشتباهاً دین باطلی را پیروی کرده که در آن شرابخواری جایز اعلام شده نیز – در صورتی که واقعا در دین خود جاهل قاصر باشد – همین لطف را اعمال کند. اما لطف و رحمت اضافه خداوند در عفو آنان و زایل کردن اثر بدِ عمل آنان، غیر از این است که آنان حق داشته باشند که ثمرات مثبت و پاداش برای اعمال باطل خود انتظار داشته باشند.

علاوه بر این، منطقا زمانی می‌توان از دلیل سخن گفت که رابطه منطقی‌ای بین دلیل و مدلولِ آن وجود داشته باشد؛ و اگر کسی به خاطر اینکه گاه ما چیزی را دلیل می‌پنداریم که واقعا دلیل نیست، اصل رساندن دلیل به واقع را مشکوک اعلام کند، در واقع، دنبالِ دلیل رفتن را رد کرده است. به تعبیر دیگر، کسی که هم دین حق را واحد می‌داند و هم از «دلیل» و «تبلیغ دین»« سخن می‌گوید، منطقا باید قبول کند که دلیل، علی‌القاعده انسان را به حق می‌رساند؛ و از این رو، تفاوت بسیار است بین جواز و وجوب تعبد به همه ادیان، با اینکه بگوییم اگر کسی دنبال دلیل رفت ولی به حقیقت نرسید معذور است.

به علاوه، اگر خدا خداست؛ که قطعا هست؛ آنگاه اگر کسی دنبال حقیقت راه بیفتد علی‌الاصول به حقیقت می‌رسد؛ و فرض اینکه عده‌ای بوده‌اند که واقعا و از صمیم جان دنبال حقیقت رفته‌اند ولی به هیچ عنوان به حقیقت نرسیده اند صرفا یک فرض تخیلی است؛ چرا که ما از باطن افراد، رسیدن یا نرسیدنِ واقعی آنان،‌ اینکه واقعا حاضر بوده‌اند که وقتی دیدند حقیقت خلاف نظرشان است ‌بدان گردن نهند یا فقط شعارش را می‌داده‌اند، و ... ، اطلاعی نداریم که با دیدن برخی مدعیان حقیقت‌جویی، که هنوز در گمراهی بسر می‌برند، چنین قضاوتی بکنیم.

3. اضافه کنم که تازه همین مقدار تحقیق در شیعه هم 1 درصد است. 99 درصد ما با توجه به شرایط تولد و جامعه و ... شیعه شده ایم. خب اگر بگویید تشیع این افراد قبول نمی شود که اکثر شیعیان هم باید جهنم بروند، اما اگر بگویید قبول است، چرا آن کسی که در جامعه بودایی متولد شده معذور نباشد؟

پایان

@shobhedini