#پاسخ_به_شبهات 155 بخش سوم پاسخ به آیت الله سید کمال حیدری ت | پاسخ به شبهات دینی
#پاسخ_به_شبهات 155 بخش سوم
پاسخ به آیت الله سید کمال حیدری توسط صدیق ارجمند حجت الاسلام سوزنچی
مسئله اول: جواز تعبد به تمام ادیان (مطلب دوم)
«با این مقدمه میگویم آنکه پیرو کنفوسیوس است میگوید من دلیل دارم؛ آنکه پیرو بوداست میگوید من دلیل دارم و ... . در حد تحقیقات تو، اسلام درست است و در حد تحقیقات او، کنفوسیوس. آیا او موظف است بیاید اسلام را ببیند ولی تو موظف نیستی بروی بودا و کنفوسیوس را بررسی کنی؟ چه فرقی دارد؟ هیچکس نمیتواند برود همه ادیان را تحقیق کند. اگر من شیعه موظف نیستم که بررسی کنم که بودا چه میگوید، چرا او موظف باشد؟ اگر شما با توجه به شرایطتان مطالعه کردید و دیدید تشیع مکتب حقی است، این برای سعادت شما در قیامت کافی است. شما در قیامت می گویید من با توجه به شرایط و استطاعتم به قدری که توانستم مطالعه کردم و به این دلیل رسیدم و شیعه شدم. پس نه تنها بنده میگویم جواز تعبد به همه ادیان، بلکه وجوب تعبد به همه ادیان.»
پاسخ:
در این بحث، بین دو معنای کلمه «مُجاز» («حقی از حقوق» یا «عدم مواخذه») خلط شده است؛ و در پاسخ ایشان باید گفت منطقا نمیتوان از «مواخذه نشدن»، «جواز شرعی تعبد» را نتیجه گرفت. با یک مثال توضیح میدهم: یکبار میگویید من مُجازم که از لباس خودم (لباسی که با پول حلال خودم خریدهام) استفاده کنم. اینجا مُجاز بالمعنی الاخص است؛ یعنی من برای این کار حق دارم و کسی حق ندارد جلوی مرا بگیرد. اما یکبار ظرف شراب جلوی کسی است ولی او اصطلاحاً جاهل قاصر است، فکر میکرده یک شربت حلال است و آن را مینوشد؛ اینجا میگویند او در این خطایش مجاز بوده و مرتکب گناهی نشده و مواخذه نمیشود؛ اما نه اینکه او در خوردن شراب مُحِق بوده است. اگر کسی دانست که آن شراب است، آیا حق ندارد قبل از اینکه او آن را بنوشد جلوی وی را بگیرد؟ پس معنای «مُجاز» برای فرد ذیحق، غیر از «مُجاز» برای جاهل قاصر است.
اکنون میگوییم اگر کسی پیرو دینی غیر از اسلام بود، و برای پیروی خود دلیل موجهی داشت که به ذهنش خطور نمیکرد که ممکن است اشتباه باشد؛ و از طرف دیگر، دلیل موجهی برای اینکه باید از دین اسلام پیروی کند به او نرسیده بود؛ در قیامت مواخذه نمیشود. اما مساله این است که آیا مواخذه نشدن به معنای مُحِق بودن است؟ در فلسفه دین بین «پلورالیسم نجات» و «پلورالیسم حقانیت» تفکیک میکنند؛ و توضیح میدهند که انحصارگرایی در حقانیت (که نقطه مقابل پلورالیسم حقانیت است) با پلورالیسم نجات قابل جمع است؛ و شهید مطهری هم که همانند همه علمای شیعه، نظریه انحصارگرایی در حقانیت را قبول دارد، در کتاب عدل الهی، از پذیرش «عمل خیر از غیرمسلمان» با حفظ شرایطی سخن میگوید.
در معارف اسلام، وجوه مساله بسیار دقیقتر مطرح شده است: همان طور که بین «جاهل قاصر» و «جاهل مقصر» تفکیک شده (که ظاهرا ایشان هم این تفکیک را در بحثهای دیگرش پذیرفته و بیان کرده که اگر کسی بیدلیل و صرفاً بر اساس تعصب کفر بورزد، حجت ندارد و جهنمی است)، بین «عالم» با «جاهل قاصر» هم تفاوت میگذارد. «جاهل قاصر» همان طور که عقاب و مواخذه ندارد، ثواب هم ندارد؛ اما «عالم» برای کار خوبش ثواب و برای کار بدش عقاب و مواخذه دارد. از سوی دیگر، از حیث اثر طبیعیِ و ثمره عینیِ عمل، تفاوتی بین «جاهل قاصر» و «جاهل مقصر» نیست. در همان مثال سم که خود ایشان مطرح کرد، توجه کنید. حقیقت این است که سم انسان را میکُشد؛ این ربطی ندارد که دلیلِ من، سم بودن این را اثبات میکند یا نمیکند. یعنی اثر واقعیت بر انسان، ربطی ندارد که من چه دلیلی میآورم. البته اگر دلیل داشتم که سم نیست ولی سم بود و آن را خوردم، در قیامت به جرم خودکشی مواخذه نمیشوم.