2021-12-02 07:19:28
آیا سوال نیست برایت کجایی ام؟
پی برده ای ز سادگیم، روستایی ام؟
خیلی غریب و داخل شهر غریبه ها
در جستجوی بوی خوش آشنا یی ام
اینجا برای عشق و عطوفت هوا کم است
پرورده ی هوای دهاتم، هوایی ام
در سر مرا هوای فرار است ازین دیار
دست مرا بگیری و باید بپایی ام
در چشم من نیار قوای سه گانه را
من عاشق همان روش کد خدایی ام
با من بیا و کتری و کبریت هم بیار
چندیست بوی دود نخورده به چایی ام
از هر چه جای دیدنی و خوب در جهان
بر اوج کوه... آه... اسیر رهایی ام
با پیتزا فروش محل آشنا شدم
'قورتماج '*حذف شد ز رژیم غذایی ام
کمتر کسی به ظرف مسی خورده باسلوق
من نیز باز مانده ی نسل طلایی ام!
اینجا مرا جناب خطابم اگر کنند
آنجا صدا زنند ولی، کربلایی ام
آری همین بس است از اخلاق روستا
مفتون صاف و سادگی و بی ریایی ام
این شعر با اجازه ی مهدی و دوستان
تقدیم می شود به حسین ندایی ام!
ناصر عبدالمحمدی
*قورتماج، غذای چوپانها که از جوشاندن شیر گوسفندان با سنگ گداخته آماده می شود
@shrear
863 viewsedited 04:19