Get Mystery Box with random crypto!

sick_art

لوگوی کانال تلگرام sick_art — sick_art S
لوگوی کانال تلگرام sick_art — sick_art
آدرس کانال: @sick_art
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 10.67K
توضیحات از کانال

ما بازهم شوق رویش هزار جوانه ایم🍃

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2023-06-05 11:00:25

به تو فکر می کنم
مثل دردی در گلو
که به کلام نمی آید!



#ران_لوئه_وینسون
#مهدی_جهانی


@sick_art
1.5K viewsedited  08:00
باز کردن / نظر دهید
2023-06-05 10:57:14
فرقی نمیکند
کنار دریا باشی
وسطِ مهمانی
کنج اتاق
یا هر جایِ دیگر...!
روزهایِ تعطیل
بویِ تنهایی در سَرِ آدم میپیچد...!
باید یک نفر باشد
بدونِ غرور دوستت بدارد
آنقدر صمیمی
که اگر در مدتِ یک ساعت
برای بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی
دل دل نکنی
فکر نکنی
با خودت نگویی که نکند کلافه اش کنم
ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی!
یک نفر که حالِ تو را بلد باشد...
یک نفر که بدونِ توضیح بفهمد
این همه بی قراری دست خودت نیست!
یک نفر که غرورِ خاموشِ تو را
عشق معنا کند
نه چیز دیگری....!
یک نفر که حضورش
برای روزهای تعطیل الزامی ست!


#علی_سلطانی

@sick_art
1.5K viewsedited  07:57
باز کردن / نظر دهید
2023-06-05 10:53:49
درست همان وقت‌ها
‏که با هر تپش قلبم
‏مرگ را می‌خواستم ،
‏لبخندِ تو
‏یک پنجره‌ی باز
‏از سمت کوچه‌های زندگی بود...


‏#صباح‌الدین_علی


@sick_art
1.4K viewsedited  07:53
باز کردن / نظر دهید
2023-06-04 20:07:54

مردم امانتدارند در قلب ما
آنگاه که از احساسشان می‌گویند
آنگاه که تو را مهمان لبخندی از خود می‌کنند

قلب انسان ها را امانت گرانب‌ها بدانیم
تا قلب هامان شکسته نشود
مغز احساس را به دست منطق بدهیم
و نگذاریم پلک خواب رفته ی ما نادیده بگیرد
ذوق هایشان لبخند هایشان
و حتی
خاطراتی را که بارها از سر دلتنگی برایمان مرور می‌کنند
ما دلتنگ دست های هستیم که هیچگاه
لمس نکردیم
ما دلگیر خاطراتی هستیم که پنهانی گذشت
پس نگذریم از امروزی که
گذشته خواهد شد
و لبخند و تمجیدهای که شاید جوانه میزد
بر دل آدمی ...
مهربانی را هوای دل کنیم
که ما...
ما کاشته ی زمین نیستیم
که خاک بی مهری را روی تن درونمان بریزیم
ما روحیم
ما منشا عشقیم
انسان
انسانیم
لایق سجود فرشته

پس فرشته وار به زندگی و انسان ها بنگریم
که ما روزی از جسم های خسته
کنده و دوباره آزاد چون پروانه می‌شویم
پس نگذاریم آنگاه به دام
تورهای خصلت های سردمان بیفتیم.


#راضی_ملیچیان

@sick_art
1.6K viewsedited  17:07
باز کردن / نظر دهید
2023-06-04 20:03:49
نگاهم درنگی کرد بر ستارگان
کاش به یاد نمی‌آوردم
که هیچ‌گاه از راه نمی‌رسی ...


#راینر_ماریا_ریلکه
#علی_عبداللهی


@sick_art
1.4K viewsedited  17:03
باز کردن / نظر دهید
2023-06-04 13:16:49

این موزیک وصف حال دلِ تنگِ من است!
وصف حالِ غم و رَنج این همه سال،
به یادگار بماند...


#طاهر_قریشی


@sick_art
1.7K viewsedited  10:16
باز کردن / نظر دهید
2023-06-04 13:12:32
میشود اندک زمانی بیشتر ،
در اینجا بمانیم ؟
درست در همین جا ...
میشود بینی ات را بفشاری به گردنم ،
و من در آغوشت بکشم ،
طولانی تر،
محکم تر ...
میشود در همینجا نگاهت بدارم ؟
هر چند هنوز بسیار کارهایی هست ،
که باید انجام داد ،
زندگی ای که باید زیست ،
بسیار چیزهایی که باید مواجه شد ،
و تحمل کرد !

اما اکنون ،
میشود لحظه ای بیشتر بمانیم ..؟


#تایلر_نات_گرگسون

@sick_art
1.6K viewsedited  10:12
باز کردن / نظر دهید
2023-06-04 13:08:31

هيچ چيز از آنِ انسان نيست
هرگز
نه قدرتش
نه ضعفش
و نه دلش حتی
و آن دم كه دست
و آن دم كه دست
اَه،لعنتی...
و آن دم كه دست به آغوش می گشايد...
سايه اش سايه صليبی ست
و آن دم كه می پندارد خوشبختی اش را...
در آغوش فشرده است
آن را له می كند!
زندگی او طلاقی عجيب و دردناك است
هيچ عشقی را
هيچ عشقی را سرانجامِ خوش نيست!


#ماتئی_ویسنی_یک
کتاب: داستان خرس‌ های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست‌ دختری در فرانکفورت دارد


@sick_art
1.6K viewsedited  10:08
باز کردن / نظر دهید
2023-06-03 18:25:38
ما هیچ‌کدام
در اولین دیدار بال و پر نداشتیم،
ولی هر زمان باهم بودیم
آسمان را لمس کردیم...


#ادوارد_لی

@sick_art
1.6K viewsedited  15:25
باز کردن / نظر دهید
2023-06-03 18:21:02

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو می کرد. می گفت من از زبونت که نمی تونم حرف‌بکشم ولی قلبت با من حرف می زنه. راست می گفت. با قلبم خیلی رفیق بود.‌ موهاش رو از جلوی صورتش کنار زدم و گفتم به حرفاش گوش کردی؟ چی میگه؟ خندید و گفت خصوصیه. سرش رو گذاشت رو قلبم و شروع کرد آروم حرف زدن. نمی دونستم چی داره میگه ولی انگار داشتن با هم درد و دل می کردن. دوربین سلفی گوشی رو روشن کردم و گرفتم بالای سرش... می خواستم ببینم داره چیکار می کنه. داشت پوست لبش رو می کَند. سرش رو از روی سینه م بلند کردم و گفتم لب هات رو ببین، خون اومد. باز داری ناراحتی ت رو سر شراب های من خالی می کنی؟ صورتش رو آورد جلو و گفت هان... چیه؟ شراب خونی دوست نداری؟
یه پیک ... دو پیک ... ده پیک. حالم که جا اومد تو بغلم دراز کشید. بهش گفتم قلبم چیزی بهت نگفت؟ یه لبخند زد و گفت قلبت میگه خسته ای... می خوای بریم سفر؟ گفتم سفر نه... دلم بی خبری می خواد. از همه چی ،‌از همه کس... بریم یه جای دور ... یه جا که خودم باشم و خودت... یه جهان دو نفره... خسته ام از شلوغی...
رفت تو فکر... شروع کرد پوست لبش رو کندن... دستش رو گرفتم و گفتم با توام زیبا... بریم یه جای دور؟


#حسین_حائریان

@sick_art
1.6K viewsedited  15:21
باز کردن / نظر دهید