سیمیاگری (۶۰) بالاخره تغییر درون یا بیرون؟ #ویتگنشتاین_و_افل | سیمیاگری
سیمیاگری (۶۰)
بالاخره تغییر درون یا بیرون؟ #ویتگنشتاین_و_افلاطون
هدف #افلاطون این بود به مردم کمک کند به « زندگیِ همراه با رضایت پیوسته» برسند. از پسِ زندگی بربیایند و زیستنی خوب و باارزش را تجربه کنند، شکی نیست که الگوی فلسفی افلاطون باابهت، الهامبخش و ستودنی بوده و هست. و از این نظر، فیلسوف مشهور معاصر؛ «ویتگنشتاین» هم شبیه اوست، او هم با «فرم زندگی خاص» خودش ما را به خوب زیستن دعوت میکند، اما در مقایسهی این دو فیلسوف بزرگ، آنچه به کارِ امروزِ ما میآید و به دغدغههای زندگی ِدر جریانمان ربط پیدامیکند، تمایز قابل توجهی است که بین نگاه این دو متفکر وجود دارد:
#افلاطون دنبال این است که از طریق «فلسفه» به «تغییرِ جهان» برسد، با بلندپروازی، به دنبال ساختن آرمانشهری است که جهان بیرون را منطبق با «خوب زیستن» کند.
#ویتگنشتاین دعوتمان میکند که درون خودمان را تغییر بدهیم، تا جایی که با «فرم خاص زندگیِ» بیرونی داده شده به ما، همراه و همدل شویم و شرایط ضروری حاکم بر آن را بفهمیم.
به عبارتی از نگاه ویتگنشتاین، برای فهم جهان و ادارهی فرم زندگیِ جبریِ داده شده، اول نیاز داریم خودمان را بشناسیم و هدایت کنیم. یعنی کنارآمدن با زندگی از طریق فهم خویشتن به دست میآید و خلق و روایت دوبارهی تجربهی زیسته شده مثل یک اثر، چرا که اگر ما امکان تغییر بیرون را نداریم امکان تغییر و اصلاح خودمان را داریم. بنابراین کار فلسفه، باید آموزش مهارت و حکمت از پس زندگی برآمدن و خوب زیستن متناسب با شرایط بیرونیِداده شده باشد.
اما از نظر افلاطون، باید جهان داده شده بیرون را اصلاح کنیم و تغییر بدهیم تا انسانهایی که در فضای آن پرورش پیدا میکنند به فهم خویشتن برسند و امکانِ تدارک یک زندگی خوب را داشته باشند.
بالاخره تغییر بیرون یا درون؟
جواب دقیق به این سؤال، شاید یکی از مهمترین دغدغههای مهم زندگی امروز ما باشد. در یکسال گذشته و در مواجهه با دشواریهای #پاندومی_کرونا متوجه شدیم علیرغم توسعه و تجهیز و از آنِ خود کردن جهان بیرون، انگار قبلا فقط درخواب و توهم سلطه برآن به سر میبردیم. بنابراین قبل از جواب دادن، چند روزی، روی آن تأمل و درنگ کنیم، همهی ما عمیقا تشنهی «دانستن» هستیم و #افلاطون و #ویتگنشتاین با وجوداین تفاوت کلیدی در نگرش و اندیشه، هر دو معتقدند فلسفه باید راه «چگونه دانستن» و «چگونه خوب زیستن» را به ما بیاموزد.
و حین این تامل فراموش نکنیم موضوع «تغییر بیرون یا خود»، ناخودآگاه ما را به سمت فهم حالت وجودی ِخودمان خواهد برد.
#حالت_وجودی همان «شکل یا فرمزندگی»ِ داده شده به هرکدام از ماست، و ما بدون فهم آن، نمیتوانیم هستی را به صورت محض و جداگانه بفهمیم.
پس برای رسیدن به جواب دقیقتر و بهتر باید ببینیم چه طور و از چه راهی باید #حالت_هستی داده شده به خودمان را بفهمیم تا از همین مسیر، بتوانیم بگوییم تغییر درون منجر به فهم بیرون میشود یا بالعکس؟!