Get Mystery Box with random crypto!

سیمیاگری

لوگوی کانال تلگرام simiagari — سیمیاگری س
لوگوی کانال تلگرام simiagari — سیمیاگری
آدرس کانال: @simiagari
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 4.20K
توضیحات از کانال

فلسفه‌ورزی با سرشتِ پنهانِ کلمه
🔸🔸🔸🔸🔸
اینستاگرام سیمیاگری
https://instagram.com/simiagari?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-06-08 22:06:19 دلیل تکرار فاجعه‌ها

این درست که فاجعه‌ی ریزش ساختمان متروپل آبادان فقط محصول زیاده‌خواهی و فساد یک نفر و همکارانش نیست، محصول یکی دو دستگاه اداری و کشوری هم نیست. به زعم من حتا کافی نیست که گفته شود محصول فساد سیستماتیک است. خود این فساد و آن فاجعه و فاجعه‌های مداومی که اتفاق افتاده‌اند و لابد بعد از این هم خواهند افتاد، محصول نوع نگاه حکومت به آدم‌ها و ارزش جان‌شان است. در زدن هواپیمای مسافربری، دیر خریدن واکسن، راه‌پیمایی کنترل‌نشده و منجر به مرگ آدم‌ها و ده‌ها نمونه‌ی دیگر، می‌شود دید که موضوع فقط دزدی و فساد و بی‌لیاقتی مجریان نیست و این‌ها همه ناشی از نگاهی است که جان و حقوق و همه چیز آدم‌ها برایش در مقابل اهدافی که دارد، چندان قابل اعتنا نیست. در چنین نگاهی، مردم وقتی خوبند که به درد اهداف نظام بخورند، آدم‌ها وقتی باارزش‌اند که در راه اهدافش جان بدهند. همین است که وقتی جان‌شان را فدا کردند تازه عزیز می‌شوند. زنده‌گی آدم‌ها فی‌نفسه ارزشی برای حکومت ندارد. اصولاً حکومت برای مردم نیست، مردم برای حکومت‌اند. تا زمانی که حقوق و زنده‌گی آدم‌ها فی‌نفسه ارزشی را که باید پیدا نکند، هم‌چنان بی‌لیاقت‌ها بر صدر خواهند نشست، تملق و چاکری دلیل مسئولیت گرفتن خواهد بود و فساد همه را در خود خواهد کشید. تا تغییر نگاه حکومت به جان و حقوق مردم، فاجعه هم‌چنان وضعیت جاری و ساری کشور خواهد بود، نه استثنا و نامنتظر.
#متروپل_آبادان
@sanapourhossein
419 views19:06
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 08:58:04 سیمیاگری وقتی کلمه‌ها آوار می‌شوند و ویران می‌کنند!(۲) اما در مسیر این تفکر، دشواریِ غریبی پیش‌رو داریم و در همان قدم اول مشکل‌ها بر سرراه می‌افتد! چون باید بتوانیم دیدی کلی از فرم یا شکل‌های زندگی‌ای به دست بیاوریم که ذاتا آبستن پدیده‌های اجتماعی ِفسادِ…
27 views05:58
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 08:56:00 سیمیاگری #جستار_فلسفی_۸۶ وقتی کلمه‌ها آوار می‌شوند و ویران می‌کنند!(۱) حیرت انگیز است که بسیاری از متفکران «واقعیت زندگی» را به سیستم و نظام تعریف می کنند و در بهترین حالت، تصویری ساکن از محیطی که ما را دربرگرفته ارائه می‌کنند و نامش را می‌گذارند:«ساختار»…
31 views05:56
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 08:55:39 سیمیاگری

#جستار_فلسفی_۸۶

وقتی کلمه‌ها آوار می‌شوند و ویران می‌کنند!(۱)


حیرت انگیز است که بسیاری از متفکران «واقعیت زندگی» را به سیستم و نظام تعریف می کنند و در بهترین حالت، تصویری ساکن از محیطی که ما را دربرگرفته ارائه می‌کنند و نامش را می‌گذارند:«ساختار»

من هم مثل خیلی‌ها، با کمی تساهل می‌توانم درک کنم که هر کدام از ما درون شبکه‌ای درهم تنیده از سیستم‌های خانواده، و نظام‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و حکومتی و البته طبیعی، پرتاب شده‌ایم.

اما مگر تصوری که من از این مجموعه دارم کافی‌ست که بتوانم آن را به بیان منطقی و نظم زبانی بکشم و در ساختار یا ساختارهایی ایستا و مرده توضیح‌اش بدهم، با این هدف مهم که ریشه‌ی مشکلات و بحران‌ها را پیدا کنم؟

زندگیِ جمعیِ درهمِ اجتماعی، اقتصادی، سیاسیِ و طبیعی ما اگر ساختاری شسته و روشنِ ماشین‌وار داشت که متفکران می‌توانستند ایرادهای ریز و درشت را در موتور، سیستم برق یا هر جای دیگر آن را پیدا کنند و با این آگاهی و تشخیص، خیل عظیمی از مکانیک‌های میدانِ زندگی را به درمان آن فرابخوانند و هر روز سرمنشأ تحولات عظیم در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی بشوند و آن را به سمت نظام‌های جدید و متناسب با نیازهای روز حرکت بدهند.

با همین نگاه است که بیش‌تر دوست دارم تجسم کنم ما را «پدیده‌ها» دربرگرفته‌اند و تک تک‌مان تحت حکومتِ پدیدارها و در اسارت‌شان هستیم. واژه‌ی «پدیدار» از کلمه‌ی «ساختار» زنده‌تر است و موجودی جاندار را تجسم می‌بخشد و هویدا می‌کند که بی‌پروای من و شما، به ارتزاق روزانه‌اش ادامه می‌دهد و برای زندگی‌اش تلاش می کند.
پس از این زاویه ببینیم که پدیدارهای بی شماری به محیط زندگی‌مان فرم می‌دهند و پیوسته در حال ساختنِ ساختارهای موقت و لغزان هستند؛ در این میان، اگر درخت و کبوتر وغیره پدیده‌های طبیعی‌اند و جان‌دار هستند. «رانت»، «انحصار» و «فساد» هم پدیده‌های اجتماعیِ زنده و هوشمند هستند، زاییده‌ی بستر رود خروشان و در جریانِ جنبده‌ای که فرم زندگی ما را پدیدار کرده و می‌کند. وقتی پلاسکو در آتش می‌سوزد، یا دست‌های نحسِ نااصلی به هواپیمای خودی موشک می‌زند، یا زمانی که به همت کشت و کشتار کرونایی، قبرستان‌ها آباد می‌شود تا ایمنی گله‌ای از راه برسد و تازه واکسن‌های نوشدارو بعد از مرگ سهراب با کُندیِ کشنده به عرصه بیایند و آن لحظه‌ای که متروپل فرو می‌ریزد و خشمی عمیق در عمق جانِ بازماندگان فاجعه می‌کارد دست‌های آلوده‌ی همان پدیده‌هایی درکارند که برای ادامه حیات و بقا، ویران می‌کنند تا زنده بمانند.

این «شکل زندگیِ» مطلق‌گرا و انحصارپرورست که «رانت‌خوار» می‌زاید. هر چه قدر هم ما اعتراض کنیم و با زورگویی وانحصارگرایی گلاویز شویم ساختاری دارد مدام آن را تولید می‌کند و این محصول را بیرون می‌دهد و برای بقای خودش می‌جنگد. چرا که بستر این طور فراهم شده، تا از میان هزاران امکان، مدام نسخه های مختلفی از این ساختار بر زندگی جمعی ما حاکم شود و طی قرون متوالی در شکل‌های مختلف از نو ظاهر شود و استقلال و هویت جمعی و فردی ما را تهدید کند و با خطر جدی مواجه سازد، هر چه قدر هم نترس و شجاع باشیم بالاخره در جنگی نابرابر با پدیده‌ای که حاکم شده و قدرت در دستان اوست، می بازیم که در دفاع از خودش، حتی حاضرست طناب دار را به گردن‌مان گره کند. مگر عظیم‌ترین و قوی‌ترین نیروی این زندگی و هستی، میل به بقا نیست؟ تمام پدیده‌ها، میل شدیدی به بقا و حفظ حیات و قدرت‌شان دارند.

اینجاست که حتما می‌پرسیم ریشه‌های اصلی این پدیده‌های انحصاگرِ ویرانگر که بی‌وقفه و شبانه‌روزی به بدیهی‌ترین حقوق شهروندان تجاوز می‌کنند، کجاست؟ در کدام نقطه می‌توانیم نطفه‌ی نابسته‌ی آن‌ها را در ابتدای خط تولیدشان بیابیم و از بُن خشک کنیم؟

به نظرم برای پیدا کردن جواب این پرسش مهم و حیاتی، باید تفکر کرد، جدی تفکر کرد و بسیار تفکر کرد!
@simiagari
42 views05:55
باز کردن / نظر دهید
2022-05-16 12:19:03 پروندهٔ «فلسفهٔ تحلیلی در زندگی روزمره»

فایل صوتی گفت‌وگوی«فلسفهٔ تحلیلی و گردشگری خلاق»

بخش دوم: ۴۹ دقیقه

مهمان: دکتر مژگان خلیلی، محقق فلسفه

میزبان: دکتر محمدرضا واعظ، دبیر علمی پرونده و پژوهشگر فلسفه علم، دانشگاه بُن آلمان

دکتر واعظ، با ابتکاری جالب و ارزنده، چهارده گفت‌وگو درباره‌ی ارتباط «فلسفه تحلیلی و زندگی روزمره» با اساتید و محققان انجام داده‌اند، که برای فلسفه‌دوستان، شنیدنی و راهگشاست. می‌توانید برای دیدن و یا شنیدن سایر گفت‌وگو‌ها به صفحه اینستاگرام و کانال تلگرام دکتر واعظ مراجعه کنید‌.
.
ویدئوی گفت و‌گو در پیج‌های اینستاگرام:

instagram.com/mrvaez
instagram.com/simiagari

@simiagari

تلگرام‌ دکتر واعظ و موسسه‌ی رویش‌ دیگر:

T.me/tanhaatarazyekbarg
T.me/rooyeshedigar
406 viewsedited  09:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-16 12:16:20 فایل صوتی گفت‌وگوی«فلسفهٔ تحلیلی و گردشگری خلاق»

بخش اول: ۶۱ دقیقه

در عصری زندگی می‌کنیم که جهان‌مان به «بازار» تبدیل شده و «نیازِ به تغییر» و «تحول در درون» تقاضایی قابل تأمل در این بازار بزرگ!

دگرگونی در نگاهِ به جهان و انقلاب در خود، از نیازهای اصیلِ ما انسان‌هاست، اما این‌که در دوران مدرن، شاخه‌ای از صنعت کسب و کار گردشگری به دنبال پاسخگویی به چنین نیازی باشد در جای خود اتفاقی مهم و درخور توجه است.

گردشگری‌خلّاق دنبال ارائه‌ بسته‌های تجاری‌ سفری است که مخاطب‌اش با آن بتواند رازهای عمیق زندگی را در دل فرهنگی غریبه و درحین دریافت تجربه‌های تازه به‌دست بیاورد، این بسته‌ها بر محور فهمِ «شکل زندگی»ِ دیگران طراحی می‌شوند تا مسافر مدرن، در مشارکتی فعال با مردمان فرهنگی دیگر زندگی کند، با این امید که شاید بتواند به «تجربه‌ی اوج» دچار شود، بیرون از موقعیت عادی و روزمره‌ی زندگی خود، «حیرت فلسفی» را در موقعیتی ویژه و در عمیق‌ترین لایه‌ی زندگی روزمره‌ی «دیگری» تجربه کند تا با خلق ارزش، تکه‌ای از پازل معنای زندگی را تکمیل کند، جهان‌اش را گسترش بدهد؛ در خودش انقلاب کند و به رضایت‌مندی برسد.
@simiagari
280 viewsedited  09:16
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 17:22:41 سیمیاگری خانه‌ی وجود (۲) عالَمی چندبُعدی که هستی رازآلود را به طریق خودش و در بطن یک طرح و نقشه‌ی داستانی بزرگ‌ترِ معنادار آشکار می‌کند و روایت گر نحوه ارتباط انسان‌های صاحب آن قصه است با وجودِ پر رمز و راز. ما روایت خودمان را از نحوه‌ی وجودی که…
372 viewsedited  14:22
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 17:19:38 سیمیاگری #جستار_فلسفی_۸۵ خانه‌ی وجود (۱) آیا خانه‌های ما داستانِ جهان را می‌گویند؟ می‌توانند؟ هر وقت پایم به دیدار قصرها، معابد، مکان‌های تاریخی، آیینی و مذهبی، برج و باروها، خانه‌های چندصدساله‌ی شهری غریبه باز می‌شود، این سوال از نو، برایم زنده…
259 viewsedited  14:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 17:18:52 سیمیاگری

#جستار_فلسفی_۸۵

خانه‌ی وجود (۱)

آیا خانه‌های ما داستانِ جهان را می‌گویند؟

می‌توانند
؟

هر وقت پایم به دیدار قصرها، معابد، مکان‌های تاریخی، آیینی و مذهبی، برج و باروها، خانه‌های چندصدساله‌ی شهری غریبه باز می‌شود، این سوال از نو، برایم زنده می‌شود.

یک ماهی است به خانه برگشته‌ام اما هنوز در بی‌خانه‌گی قبیله‌ای نشسته در عمق جنگلی رازآلود، در فواصلِ پنهانِ نقش یک ماندالا، و گرداگرد استوپاهای مدور می‌چرخم و روبروی معابدِ مینیاتوری و بناهای سبک پاگودای چندطبقه جا مانده‌ام و مدام به این فکر می‌کنم چه‌طور می‌شود که یک بنا، پیکِ پیام‌رسان تفکرِ مردمان عصری درگذشته بشود، مردمان باستانی یک شهر، چه‌طور فکرمی‌کرده‌اند که توانسته‌اند، طبقات یک معبد و فرمِ یک استوپا را از روی خطوط باورها و متن قصه‌های‌شان شکل بدهند و زندگی ببخشند!

و با چه ترفندی از یک «بنا» و «خانه»، ابزار و رسانه‌ی روایت‌گرِ وضعیت وجودی‌شان ساخته‌اند که قرن‌ها گذشته اما هنوز دارد به رویدادهای زندگی‌ و نگاه‌‌شان به جهان، مصداق می‌‌بخشد و زندگی را از اول، معنا می‌کند و از سرآغاز، روایت‌گر داستانِ جهان می‌شود؟

تصویر تختی سرریز از برگ‌های نیلوفر آبی، تصاویر‌سنگی ِ هشت الهه مادر بالای قرنیز برج‌ها، و مجموعه‌ای از حلقه‌های دایره‌ای که با نوارهای میوه‌ای چندگانه آمالکا پوشانده شده‌اند و هزاران نقش و نگار ظریف غریب دیگر پیش چشم‌ام نشسته‌اند. بارها مرده‌سوزی را کنار معبدی مقدس، با احساسی گنگ به تماشا نشسته‌ام و هنوز با باور به مرده‌سوزی که باعث می‌شود مردمانی آن سوی آسیا، با رضایت و ایمانی عمیق، خاکسترِ عزیزشان را بر فراز رودهای آلوده رو به آسمان بتکانند، و با «یقینی بازیافته» و محکم، از رستگاری و رهایی ِروح مرده‌ی تازه درگذشته‌شان، حرف بزنند، سخت غریبه گی می‌کنم. و همچنان بین متین‌ترین چهره‌ی مجسمه‌ی خدای ویشنوی نگه‌دارنده و حافظ، یا نگاهِ آرام و تا افق‌ گسترده‌ی بودا، تا تمثالی که وحشیانه‌ترین شکل لُرد شیوای ویران‌کننده بود، سرگردان‌ام.

به هر کشوری پا می‌گذاریم ماجرا همین است، بناها، خدایان و معابد مشهور مهم‌اند و باید به دیدارشان رفت. چون این مکان‌ها، به ترکیبی از ذهنِ آگاه و ناخودآگاه آن شهر تبدیل شده‌اند؛ حامل معناها، ناشناخته‌ها، تاریک‌روشناها و نام‌های گمشده و باورهای یک قوم‌اند و تاریخ و هویتی یکپارچه را زنده نگه می‌دارند، از بزرگ‌ترین حادثه‌ها تا ردپای شور و شوق عشق‌های پنهان و رسوا را در حصار دیوارهای استوار خود، مخفی نگه داشته‌اند، و ما در این دیدار به امید کشف ناشناخته‌ها، تشنه‌ی شنیدن رازِ زندگی هستیم و قصه‌ی سرآغاز جهان را از زبان‌شان و به شیوه‌ای که آن‌ها در پیوند با وجود، روایت‌اش می‌کنند، جست وجو می‌کنیم و از این دریافت که مردمانی در گذشته در خودِ رویاهای‌شان، زندگی می‌کرده‌اند، شگفت‌زده می‌شویم.

و ما در این عصر خانه‌های‌مان را چه‌طور می‌سازیم؟

همان‌طور که امروزه آن را تصور می‌کنیم: سازه‌ای انسان‌ساخت؛ مجموعه‌ای گرد آمده به مدد سیمان و آهن و آجر، هیبتِ بی‌جانِ خشک و خالی که به دست گذر زمان سپرده شده تا با فرسایش تجزیه و قانون طبیعت، حتی اگر از بتن و فولاد هم باشد روزگاری مخروبه شود.

خانه به چشم ما ساختمانی است افتاده و بی‌جنبش، ماده‌ای است که صورتی نامعلوم دارد، چارچوبی که محبوس در رنگ و سختی و بزرگی و امتدادی صرف، محاسبه شده و برآمده از موادی بی‌قواره‌ست که به آن شکلی بی‌خط و ربط داده‌ایم، تهی از داستانی معنادار درباره‌ی زندگی و جهان! خانه‌های ما از پیروزیِ خاموشی و بی کلام ِروان ما حکایت می‌کنند، در جهانی بدون کلمه‌ایم! چرا؟

آن قدر نسبت به ارتباط کلمه و جهان و وجود با خودمان بی‌تفاوت‌ایم و ضرورت‌اش را نمی‌دانیم ‌که حتی ممکن است در قبال پرسش از این جور چرایی‌ها، با بالا انداختن شانه یا سر تکان‌دادن، عکس‌العملی فاضل‌مآبانه نشان بدهیم، اما واقعیت این است که اندیشه، احساسات و باورهای ما، در «کلمات» وجود دارند. و همان‌طور که #ویتگنشتاین می‌گوید؛ فقط در جریان افکار و زندگی است که واژه‌ها و کلمات، معنا پیدا می‌کنند.

رازِ ماندگاریِ بناهای مشهور دنیا، در معماری و ظاهرِ زیبای‌شان نیست بلکه به روایت داستان معناداری است که از نحوه‌ی وجود مردمان‌شان، به تصویر کشیده‌اند تا باآن، کارِ آفرینش را کامل کنند. معماران متبحر این بناها، طبقه به طبقه و هر کنج و گوشه‌ی بنا را از روی تجربه‌ی زیسته و نحوه‌ی ارتباطی که قوم‌شان با وجود پیدا کرده، و از روی شبکه‌ای معنادار از واژه‌ها که در روایتی از قصه‌ای ماندگار خلق شده بوده، ساخته‌اند. واژه‌هایی که در زبانِ متصل با «وجود» عالَمی چندوجهی اما یکپارچه می‌سازند.

@simiagari
362 viewsedited  14:18
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 14:49:47 سیمیاگری

#جستار_فلسفی_۸۴

بی‌خانمانی


آیا بین خانه‌ها، خیابان‌ها و ریخت و تمدن یک شهر، با تفکر، احساس و باورهای ساکنان آن، ارتباط و تعامل وجود دارد؟

کدام یک به دیگری شکل داده‌اند؟ چه قبول داشته باشیم که «خانه» به نحوه‌ی وجودِ ما، هویت و موجودیت می‌بخشد یا عکسِ آن را بپذیریم و چه بگوییم که این ارتباط، دو طرفه است، حتی تصور یک ساعت بی‌خانمانی، برای‌مان مساوی است با اضطراب و عدم امنیتی غیرقابل‌وصف و بحرانی عمیق. چرا؟

ممکن است جواب بدهیم چون خانه همان فضایی است که رفیق غار و تنهایی ماست، پوشاننده‌ی تاریکی‌های درون و عریانی فکر و زبان‌مان، و بی‌حد و بسیار به ما نزدیک. شاید!

اما اگر کمی عمیق‌تر از این، «خانه» را ببینیم چیزی بیش‌تر از سطح ظاهری‌اش، باید گفت؛ «خانه» قرارست به ما حس «جای‌داری» و «سکنی‌گزیدن» در یک حالت وجودی ببخشد، چیزی که برای «کیستی»ِما، امر حیاتی است.

نفسِ‌ زیستن در این وضعی که ما هستیم؛ آواره‌گانی سرگردان روی زمینی رها در کیهانی بیکران! ریشه داشتن در جایی و مکانی، و بودن در افقی از «وجودِ‌ امن» را، برای‌مان به مهم‌ترین نیاز روحی‌ بدل می‌کند.

و اگر با همین منظر، کمی در منظور ِهایدگر از «درخانه بودن» و «احساسِ غربتِ»‌ویتگنشتاین در نسبت با زمانه‌اش، دقیق شویم ناگهان متوجه می‌شویم همه‌ی ما مدرن‌زده‌های این عصر، بی‌خانمان و آواره هستیم!

به باور هایدگر، ما آدمیانِ مدرن نسبت به «چگونگی سکونت» و «چگونه در خانه‌بودن » دچار فراموشی شده‌ایم، چون بدون این که «مکان» را تحت سکونت خود دربیاوریم، تنها در آن حضور داریم. از نگاه او، «مکان» چیزی بیشتر از مجموعه‌ای منفرد از عناصرست و ما نمی‌توانیم به انسان‌ها فکر کنیم؛ بدون این‌که آن‌ها را به عنوان کسانی که در جهان جای گرفته‌اند، در نظر بگیریم.

از نگاه او، «سکنی‌داشتن» در معنای اصیلش، نوعی «بودن» را معنی می‌دهد. او «سکونت» را صرف جای‌گیری در یک فضا و مکان نمی‌داند و از دو گونه حضور در فضا نام می‌برد: «اقامت»و«سکونت».

«اقامت» وقتی اتفاق می‌افتد که ما در فضاهایی مثل محل کار هستیم، یا پشت فرمان توی بزرگراه. اما «سکونت» یعنی «محافظت کردن» و «خانه» درواقع، حصاری است که انسان برای آزادی‌اش می‌سازد.

«سکونت» از نظر هایدگر، فرآیندی است که ما در جریان آن، «مکان بودن» را تبدیل به خانه کرده و با چهار منبع اصلی تفکر؛ یعنی «خدا»، «خود»، «آسمان» و «زمین» هماهنگی و‌تعادل برقرار می‌کنیم. از‌این‌رو؛ «سکنی‌گزیدن»، برقراری پیوندی پرمعناست بین انسان و این محیط مفروض.

به نظر او سکونت در سرشت خودش، یعنی زندگی بر روی زمین، زیر آسمان، «حفاظت» از آن‌ها و دریافت رازشان! و نه بهره‌کشی از آن‌ها، کاری که امروزه دارد انجام می‌شود.

بنابراین بی‌خانمانی از نظر #هایدگر، بیش از آن‌که نداشتن سقف بالای سر باشد بیگانگی از چنین تعادلی است، تعادل بین امر معنوی رازآلود و امر مادی، و بین زمین و آسمان.

حالا باید بپرسیم:

اصلا چرا ما آدمیان مدرن، برای فهم نحوه‌ی وجودی‌مان، به چنین تعادلی نیاز داریم؟

و آیا با توجه به شرایط عصری که در آن به‌سر می‌بریم، چنین تعادلی می‌تواند برقرار شود؟

@simiagari

https://bit.ly/3OV40jc
333 viewsedited  11:49
باز کردن / نظر دهید