Get Mystery Box with random crypto!

سیمیاگری

لوگوی کانال تلگرام simiagari — سیمیاگری س
لوگوی کانال تلگرام simiagari — سیمیاگری
آدرس کانال: @simiagari
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 4.20K
توضیحات از کانال

فلسفه‌ورزی با سرشتِ پنهانِ کلمه
🔸🔸🔸🔸🔸
اینستاگرام سیمیاگری
https://instagram.com/simiagari?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 5

2021-08-22 11:00:03 سیمیاگری
#جستار_فلسفی_۷۳

چرا افراط‌‌گرایانِ خاورمیانه از آزادیِ«زنان» می‌ترسند؟ (۱)
#فلسفه_و_زندگی

پیشگفتار:
«زن هراسی»ِ افراط‌گرایان مذهبی، همیشه برایم معمایی اسرارآمیز بوده است. معمایی که با موضوع‌های مهمی مثل: «مدرنیته»، «توسعه»، «آزادی»، «تمدن»،«خشونت»، «چندصدایی»و «عشق» ارتباطی پنهانی ‌و درونی دارد و موضوع حتی به چند کلیدواژه‌ی اساسی در پیش‌فرض‌های زبانی و فکری سنت فلسفی خودمان هم ارتباط پیدا می‌کند؛ از جمله به «انوار» و دیگری «عشق» که موضوع جستارهای بعدی می‌شوند، اما جستارنویسی اخیرم مصادف شد با این روزهای تار و تلخ، و کندوکاوِ فلسفی پراکنده و بریده در عمق معمایِ «زن‌هراسی» ناگزیر همراه شد با ایستادن‌ام در صف تخت دپارتمان نفس و داروخانه‌ی شبانه‌روزی ابن‌سینا. و موضوع گوشه‌ای روی صفحه یادداشت گوشی، به حال خود رها شد.

می‌شنیدم کسی پای گوشی سراسیمه پرایدش را می‌فروخت بتواند برای پنج‌ روزِ سه نفر از اعضای خانواده‌اش «رمدسیویر» تهیه کند؛ که فقط هزینه هر نفر حدود ده میلیون تومان می‌شد و یا دیگری به کمک دوست‌اش در حال پول قرض کردن از این و آن بود، ولو سی‌هزارتومان! و یکدفعه شیون ممتد دیگری پای موبایل، طوری کمر همه را خم می‌کرد که یک لحظه، جای آن همهمه‌ی مه‌آلود و غوغای تراژیک درون داروخانه را سکوت می‌گرفت و همه با «نگاهِ‌» کرونا‌زده از پس‌ِ ماسک، از هم می‌پرسیدیم‌؛ چه کسانی مسئول این قتل‌عام‌ هستند؟

توی همین فضا بودم که فیلم سقوط دو همسایه‌ی همزبان افغانستانی‌ را دیدم؛ آن طور سراسیمه فرارکردن از تحجّر و مرگِ دلخراش، دشنه‌ی دیگری در قلب بود؛ تصویر تراژیکی از به رسمیت‌ شناختنِ‌ زندگی و میل به زیستن در قرن بیست و یکم با استقبال از مرگ‌! اما دردِ جان‌کندن آن انسان دیگری‌ که لای چرخ گیر کرده بود، از فرط سیاهیِ‌ غم و رنج، خون را در رگ‌هایم منجمد کرد؛ که برای رهایی از شدت غم، دلم می‌خواست او را تصویر بادبادکی رها و شاد توی آسمان ببینم و حالا هنوز با خودم فکر می‌کنم بعد از این، تصویری غمگین‌تر، در این جهان خواهم دید؟

جراحت‌‌های این روزها عمیق‌اند. در فرآیند هضم این حجم از اندوه، هر امیدی متولد شود؛ زاده‌ی تراژدی و زخم است و در عمقِ رنج، ریشه دوانده؛ پس باید بتواند این جراحت را از پا در‌بیاورد. روزهای اخیر بارها گوشی را دست گرفتم ببینم می‌توانم روی صفحه یادداشت موبایل، ولو با حال بیمار، ذهنم را باز کنم و ببینم چیزی برای نوشتن درباره‌ی موضوع رها شده دارم یا نه؟! و بارها گفتم نمی‌شود و صفحه را بستم. موضوع، نگاه بیمارِ مردان افراط‌گرای خاورمیانه و «ترس‌‌درونیِ»‌ آن‌ها از جنس «زن» بود. و پیوندی که این هراس‌شان با خشونت دارد. خشونتی که از زمانی دور، مثل سم در رگ‌های خاورمیانه دویده و مسموم‌اش کرده، کم‌کم با این فکر که تنها راه فکر کردن به این وضعیت اندوهبار، نوشتن و نوشتن است تصمیم گرفتم موضوع را پی بگیرم و تسلیم نشوم. فلسفیدن و نوشتن و ثبت کردن بهترین راه رهایی و سم‌زدایی است.

@simiagari
578 viewsedited  08:00
باز کردن / نظر دهید
2021-08-06 08:23:46 سیمیاگری به فلسفه‌ ایران باستان برگردیم؟ (۲) #فلسفه_و_زندگی کاری به علت‌ها نداریم ولی می‌توان گفت یکی از دلایل دوام این شرایط، «فقدان فلسفه» است و «حکمتی» که با اندیشه‌ورزی‌ مدام به دست می‌آید و به ما قصه‌ای می‌دهد که به دشوارترین مراحل‌ شخصیتی، روحی…
613 viewsedited  05:23
باز کردن / نظر دهید
2021-08-06 08:22:45 سیمیاگری #جستار_فلسفی_۷۲ به فلسفه‌ ایران باستان برگردیم؟ (۱) #فلسفه_و_زندگی سهروردی(شيخ‌ اشراق)، درباره ايران باستان می‌نویسد؛ در آن دوره، شاخه‌ای از «حکمت حقيقي و جاودانِ خرد» یا «حکمت نوريه» وجود داشته که زرتشت و حکیمان دیگر حامل آن بوده‌اند. و تاکید…
524 viewsedited  05:22
باز کردن / نظر دهید
2021-08-05 15:39:55 سیمیاگری
#جستار_فلسفی_۷۲

به
فلسفه‌ ایران باستان برگردیم؟ (۱)
#فلسفه_و_زندگی

سهروردی(شيخ‌ اشراق)، درباره ايران باستان می‌نویسد؛ در آن دوره، شاخه‌ای از «حکمت حقيقي و جاودانِ خرد» یا «حکمت نوريه» وجود داشته که زرتشت و حکیمان دیگر حامل آن بوده‌اند. و تاکید می‌کند اختلاف همه‌ی عالمان اصیلِ دنیا، فقط به «زبان‌» و الفاظ‌شان‌ برمی‌گردد وگرنه اکثر آن‌ها در مسائل عمده، هم‌نظر هستند و جهان‌های سه‌گانه را می‌پذیرند.

از نگاه سهروردی ما در جهان‌های موازی ِسه‌گانه زندگی می‌کنیم و علاوه بر دو جهان مادی و غیرمادی، عالم سومی داریم که واقعا وجود دارد اما قوانین آن، به کل با این دنیایی که می‌شناسیم تفاوت دارد، جهانی که هَوَرقَلیا یا «شهرِعتیق» می‌نامد، دنیای موازیِ زیبایی که محفوظ در ديوارهاي تو درتوست، پرديسی خرم و برین با گنبدهاي استوار و محل استقرارِ «خسرو»، پيرِ مغان!

ما به این‌که در قفسِ زمانِ دروغین و کمّی اسیر شده‌ایم خودآگاهی روشنی نداریم و نمی‌دانیم که با اسارت‌ در این چاه قیروان، قدرت «تخیل»مان از کار افتاده و وسعت پرواز را از دست داد‌ه‌ایم. فقط گاهی تلنگری می‌خوریم، مثلا اگر نیمه‌های مرداد؛ در فصل بیداد ِگرما ناگهان آشوب بی‌موقع قطره‌های باران را پشت شیشه به تماشا بایستیم، ناگهان با احساس شدیدِ غربت، پازل‌هایی بریده از بینش اساطیری زُروانی و آخرالزمانی پیدا می‌کنیم که از عمق ناخودآگاه مشترک‌ جمعی و از زیر و زبرترین لایه‌ی فراموشخانه‌ی ذهن بالا می‌آید، شعله‌ای می‌کشد و محو می‌شود.

به‌خصوص در این روزهایی که رو به سراشیبی، درون الگوی تکراری ِامید و بن‌‌بست ناامیدی گیر کرده‌ایم.درروزهای دردناک و نمناکی که علاوه بر تجربه‌ی دوصد ناکارآمدی اداره‌ی مملکت در دهه‌های گذشته، نتیجه‌ی عدم‌ ِمدیریت و بی‌کفایتی شدید را در کنترل همه‌گیری شاهدیم. و #کرونا دارد مثل‌ اژدهایی هفت‌سر هر ثانیه یکی از اهالی شهر را می‌بلعد. شاید درون این تنگنا مثل هرانسانی، توهم بزنیم می‌توانیم در قواره‌ی یک تشکیلاتِ دولتی سیستماتیک و دانا فکر کنیم و راهی بسازیم، اما بیش‌تر به این واقعیت آگاهیم که این گوشه‌ی خاورمیانه‌ی تب‌‌آلود، به قول #صادق_هدایت درون این چاهک ِدنیا، هنوز در چنبره‌ی خودخوا‌هی‌های فردی و منافع شخصیِ عده‌ای هیچ و پوچ، اسیریم و همچنان دست‌های پنهانِ خودی و غیرخودی، به خون شهروندان آغشته می‌شود و خاک‌ قبرستان‌ها با مرگ‌های رازآلود و مشکوک، آماس کرده و بالا می‌آید. اما چرا هنوز امیدواریم؟

چون هنوز هم آخرِ قصه‌ی آن بینش فلسفی_اساطیری می‌گوید وقتی این حجم از راز زیر یک خاک جمع شود، زندگیِ‌ درونی پیدامی‌کند، کم‌کم مرگ را از درون خودش عبور می‌دهد، پشت سر جا می‌گذارد و دیگر هرچه به آن اضافه شود،‌ بیش‌تر نمی‌میرد تا بالاخره نیمه‌ی خیرِ مقابلش سربرآورد، شروعی نو و آفرینشی تازه را رقم بزند؛ از بن‌بست نجات‌مان بدهد و راه‌مان را تا دم دروازه‌های #شهر_عتیق هموار و گسترده کند.

حکمت ایران باستان سه سویه‌ی فلسفی، اخلاقی و اساطیری دارد که در تعامل با هم نگاهی کلان می‌سازند همراه با قصه‌ای که طرحی یکپارچه، برای چگونگی رابطه‌ی ما‌ با جهان ارائه می‌کند، و نقشی را که «انسانِ ایرانی» باید در این قصه باید بازی کند، به او می‌دهد. اگر نگاهی گذرا به مبانی فلسفیِ هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه‌ی آن بیندازیم با اصطلاحات زبانی‌، مثل: مبدئیت نور، تشکیک نور، تجربه‌ی عالم خیال و شهر عتیق، وجود نفس و …مواجه می‌شویم که باز ما را با پیشفرض‌هایی اخلاقی روبه‌رو می‌کنند که به مفاهیم دیگری مثل دانش، رستگاري، روشندلي، مردمي، همت بلند و خوش‌زيستن گره خورده‌اند. این دو سویه‌ی فلسفی و اخلاقی در نسبت با قصه‌ی یکپارچه‌ی اساطیری آن فهمیده می‌شوند، می‌دانیم فلسفه‌ی مغان مادستان ايران در تاريخ فلسفه‌ی یونان، دانش و عرفان قوم‌های شرق و غرب نقش ويژه‌ای داشته و تاثیرگذار بوده است. کِی از آن نگاه کلان فلسفی و قصه‌ی مشترک و جمعی جدا افتادیم؟

پرسش مهم‌تر ‌‌‌این ‌که؛ چرا آن ادبیاتِ غنی و زبان پیچیده در کاربردِ مفاهیم والای انسانی، جای خودش را به ادبیاتی داده که دنيايي ذاتاً ايستا، معلق در زمان، غيرعقلاني و گذشته‌گرا را تبلیغ می‌کند و با ساده سازیِ زبان، خودش را به مفاهیمی مثل «بيگانه‌هراسي»، «تندرويِ افراطی»، «تعصب و سلیقه‌ی شخصی» و «سنت‌پرستي» گره می‌زند و درنتیجه‌ی آن، نه تنها انباشت تجربه و نگاه فلسفی کلان و قصه‌ای انسجام‌بخش نداریم، بلکه همه نگاه‌ها حول “منافع شخصی” و “الگوی دروغ و عوام‌فریبی”، شکلی ازهم گسیخته می‌گیرد تا هرکسی که مهارت بهتری برای قانون‌سواری دارد بدون نیاز به حکمت و تجربه و دانش، صاحب قدرت و منفعت شود؟

۱۴ مرداد ۱۴۰۰
@simiagari

https://bit.ly/3lvoUJi
306 viewsedited  12:39
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 13:11:17 سیمیاگری #جستار_فلسفی_۷۱ پایه و بنیادِ انسانیت و فردیت ما چیست؟ (۱) #فلسفه_و _زندگی هر جوابی به این سوال بدهیم در قدم اول، با آن می‌توانیم نقطه‌ی اتکا و جایگاه‌مان را برای شروع تحقیق و مطالعه‌ی سیر تفکر فلسفی‌ خودمان پیدا کنیم؛ و اما از طرفی چون نمی‌دانیم…
802 viewsedited  10:11
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 13:10:53 سیمیاگری
#جستار_فلسفی_۷۱

پایه و بنیادِ انسانیت و فردیت ما چیست؟ (۱)
#فلسفه_و _زندگی

هر جوابی به این سوال بدهیم در قدم اول، با آن می‌توانیم نقطه‌ی اتکا و جایگاه‌مان را برای شروع تحقیق و مطالعه‌ی سیر تفکر فلسفی‌ خودمان پیدا کنیم؛ و اما از طرفی چون نمی‌دانیم کجا باید دنبال جواب بگردیم، چنین جوابی در قدم دوم، به ما کمک می‌کند تا حدودی به یک «روش و شیوه»‌ی فلسفی برای تحقیق و مطالعه برسیم و با آن به توصیف نقاط عطف تاریخی بپردازیم و روی «زمینه»‌های جداگانه و متفاوتی تامل کنیم که به رشد و توسعه‌ی «فلسفه» درغرب، و ایستاییِ آن در جامعه‌ی خودمان منجر شده است.

ممکن است بپرسید: مطالعه‌ی سیر تفکر فلسفی‌ خودمان و به طور کلی «فلسفه» چه فایده‌ای دارد؟ شاید بتوان این جواب را داد که با «فهم نحوه‌ی سیر تفکر فلسفی»‌مان می‌توانیم به نگاه کلانِ‌ خاص و متناسب با عصر امروز برسیم.‌ و فقط با چنین نگاهی از شرّ قفسِ زمانه، و غل و زنجیر آزاد می‌شویم، بنابراین «رهایی‌بخشی»، مهم‌‌ترین فایده‌ی فلسفه است.

اما به سوال اصلی برگردیم اگر بخواهیم با تکیه بر یکی از جریان‌های فلسفیِ مهم امروز به آن جواب بدهیم؛ باید بگوییم که اساس و ریشه‌ی آدمیت و فردیت ما «زبانِ» ماست. اما چرا و چه‌طور؟

#براین_مگی در مقدمه‌ی‌ گفت‌وگو با #جان_سرل می‌گوید به باور برخی فیلسوفان؛ آن‌چیزی که ما را قادر می‌کند که به راه‌های موجود با دنیا رابطه برقرار کنیم بیش از هر چیز، توان «تفکرِ انتزاعیِ‌» ماست و امکانِ آن را «زبان» فراهم می‌کند، ما از طریقِ اکتساب زبان، «خویشتنی» پیدا می‌کنیم و «خود» می‌شویم. بنابراین «زبان» پایه و بنیادِ‌ آدمیت و فردیت ماست. جان سرل، «زبان» را محور فلسفه می‌داند و می‌گوید؛ فلسفه به معنایی، تحقیقی بسیار مهم است و برخلاف تصور رایج، تجربه‌های ما از جهانی مستقل از زبان به‌دست نمی‌آیند، بلکه مفاهیم و مقولات زبانی به شکل‌ دادنِ تجربه‌ی ما از جهان، کمک می‌کنند.

اما اگر «فلسفه» یک تحقیق مهم باشد و «زبان» اساسِ تفکر انتزاعی و بنیادِ آدمیت و فردیت ما، فلسفه‌ورزی روی «زبان» به چه معناست و چه طور می‌توان با آن، سیر تفکر فلسفیِ یک جامعه را مطالعه کرد؟

جان سرل می‌گوید؛ «زبان» و «زندگی» و فعالیت‌های‌مان را باید در تعامل و تداخل با هم‌ ببینیم و روی این موضوع که در اصل دیدگاه و رأی #ویتگنشتاین است تاکید زیادی می‌کند، این که:

«زبان» را باید به عنوان شکلی از رفتارِ انسانی و «شکلی از زندگی» مطالعه و ‌بررسی کرد.

از این‌‌ رو، مفهوم ما از «واقعیت و آن‌چه هست» بر محور مقولات لفظی و‌ زبانی ما شکل می‌گیرد، بنابراین فلسفه‌ورزی روی «زبان» به معنیِ‌ تحقیق در ساختارِ تجربه‌ی ما از زندگی‌ است؛ در شقوق و شئون مختلفِ‌ زیستنِ‌ زندگی یا حتی «بودن».

اما «زبان» دقیقا به چه معنا بنیادِ تفکر انتزاعی، فردیت و آدمیت ماست؟

به همان معناکه، _البته با تکیه بر ویتگنشتاین_«زبان» شکلی از رفتارِ انسانی و «شکلی از زندگی» ماست. پس مشخص است تحقیق فلسفی روی آن، یعنی چه. بررسی آن، یعنی تحقیق روی زندگی خاصِ روابط جمعی و خویشتنِ فردی خودمان.‌ افلاطون از قول سقراط گفته است: زندگیِ بررسی نشده، ارزش زیستن ندارد!

بنابراین هدف از تحقیقِ فلسفی روی «زبان»، بررسی و مطالعه‌ی «شکل زندگیِ» داده شده و روابط پیچیده‌ی درون آن است و «زبانِ» عجین با آن، که با نقش محوری، در حال شکل دادن به تجربه‌، هویت‌ِجمعی و فردیت ماست. اما این تحقیق و مطالعه را از کجا شروع کنیم؟

از مفروضاتِ پذیرفته ‌شده و پیش‌فرض‌هایی که بدون تحقیق، پنداشته‌ایم درست‌اند!

@simiagari
666 viewsedited  10:10
باز کردن / نظر دهید
2021-07-20 06:26:13 سیمیاگری #جستار_فلسفی_۷۰ «فلسفه» و «زندگی» (۱) فلسفه چیست؟ فلسفه بر اساس «نیازهای وجودیِ» ما شکل گرفته و می‌گیرد: دسته‌ی اول این نیازها: ثابت و همیشگی‌اند و از زمان ظهور زبان و عقلانیتِ نوع ما انسان‌ها، بوده‌‌اند و هستند و خواهند بود. مثل: حقیقت…
498 viewsedited  03:26
باز کردن / نظر دهید
2021-07-20 06:25:26 سیمیاگری
#جستار_فلسفی_۷۰

«فلسفه» و «زندگی» (۱)


فلسفه چیست؟

فلسفه بر اساس «نیازهای وجودیِ» ما شکل گرفته و می‌گیرد:

دسته‌ی اول این نیازها: ثابت و همیشگی‌اند و از زمان ظهور زبان و عقلانیتِ نوع ما انسان‌ها، بوده‌‌اند و هستند و خواهند بود. مثل: حقیقت مرگ، حقیقت زندگی، چیستی و کیستی انسان، مسئله‌ی جاودانگی، معیار درستی و نادرستی، ملاک خوبی و بدی و... به همین دلیل فلسفه‌ای که بر اساس این نیاز‌ها شکل گرفته، قدمتی هم‌پای ظهور انسان خردمند دارد. و همین تاریخ طولانی هم، آن را به مسیرانتزاعی شدن کشانده، در طی این تاریخ ۲۵۰۰ ساله این وجه فلسفه را به یک دانش تخصصی تبدیل کرده که به صورت انتزاعی و به روش استدلال عقلانی و ارائه منظمِ دانسته‌ها، به متافیزیک و حقیقت انسان و نفس و جسم او و آغاز و پایان جهان و خالق و هدف آن، پرداخته است. ریشه‌ی این فلسفه به «فلسفه‌ی باستان» برمی‌گردد که با جها‌ن‌شناسی اساطیری و اسطوره شناسی دینیِ یک سنت خاص مثل یهود، مزدیسنا و ... منشا، تاریخ و تکامل هستی را تفسیر می‌کرد. از همین مسیر به فلسفه‌ها‌ی نخستین در ایران، مصر و بابل، چین، هند و روم و یونان می‌رسیم. می‌توانیم دوره‌ی تاریخی آن را از باستان تا حدود قرن پنجم میلادی در نظر بگیریم.

دسته‌ی دوم از این نیازها، ثابت نیستند و مدام در «مسیر» زندگی، بسته به تغییر و تحول شکل زندگیِ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی ما پدید می‌آیند و پیوسته نو می‌شوند. مثل: حدود و مرز توانایی عقل انسان، حقیقتِ دانش، ذات‌ِعلم، دغدغه‌ی دینداری و مسئله‌ی ارزش‌ها، اقتصاد به عنوان نحوه‌‌ای از وجود انسان، رابطه‌ی ذهن و زبان، معنای زندگی و حقیقتِ زیبایی و آزادی و... که در دوره‌ی حاضر و در پی تغییر و تحولات مدرن و تکنولوژیکی اهمیت پیدا کرده‌اند. به همین خاطر، فلسفه‌ای که هم‌پای نیازهای دسته‌ی دوم، شکل می‌گیرد پویا و سیال است و مسائل آن پابه پای تغییر حرکت و جهت زندگی انسان، نو می‌شوند. فلسفه‌‌های خاص یا به اصطلاح مضاف، مثل: فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی هنر، فلسفه‌ی دین، فلسفه‌ی سیاست، فلسفه‌ی جامعه‌شناسی و ... در همین مسیر شکل‌ گرفته‌اند. این فلسفه‌های دسته‌ی دوم با شکل‌گیری نیازهای جدید انسانی در جهاتی دگرگون، سر برآورده‌اند. تاریخ این نوع از فلسفه را می‌‌توانیم از حدود قرن ۵ تا ۱۶ میلادی در نظر بگیریم که عبارتند از: «اروپا: فلسفه‌ی قرون وسطی و فلسفه نوزایی در رنسانس‌»، «خاورمیانه: فلسفه‌ی اسلامیِ ایران»، «هند: فلسفه‌ی هند و هندوئیسم»، «شرق آسیا: نئو کنفسیوسیانیسم در ژاپن، چین، کره و ویتنام» و در ادامه، فلسفه‌ی قرون جدید از حدود قرن ۱۷ شروع می‌شود و به قرن ۲۰ می‌رسد و اتفاق مهمی که در این دوره می‌افتد این است که «فلسفه» در کشورهایی که زندگی با تحولات صنعتی و تکنولوژیکی دگرگون می‌شود و توسعه‌ یافته‌اند، پویا و در حرکت است و مسائل آن پا‌به پای نیازهای جدیدِ انسان، نو می‌شوند. بنابراین این نوع از فلسفه، درکشورهای توسعه‌یافته‌ پیشتاز می‌شود و با تاخیر به جاهای دیگرِ دنیا سرایت و نفوذ می‌کند: فلسفه‌ی عصر روشنگری و فلسفه قرن‌ هفدهم:(فلسفه مدرن اولیه) و فلسفه قرن نوزدهم (ایده‌آلیسم‌آلمانی- فایده‌گرایی-مارکسیسم- اگزیستانسیالیسم-پدیدارشناسی- پوزیتویسم و اثبات‌گرایی- پراگماتیسم ایده‌آلیسم‌انگلیسی- تعالی‌گرایی آمریکایی)

و بالاخره فلسفه در قرن ۲۰ که آن را «فلسفه معاصر» می‌نامیم و به “فلسفه‌ی قاره‌ای” و “فلسفه‌ی تحلیلی و زبان” تقسیم می‌شود.
«فلسفه‌ی پست مدرن: نقد فیلسوفان قاره‌ای بر فلسفه‌ی مدرن» و «ساختارگرایی»هم از سنت‌های فلسفی مشهور این دوره هستند.
@simiagari
471 viewsedited  03:25
باز کردن / نظر دهید
2021-07-10 17:47:58
سیمیاگری #جستار_فلسفی_۶۹ جستارهای فلسفیِ پراکنده درباره‌ی آثار هنری موزه-گالر‌یِ «دیدی» #ایزدشهر #فلسفه_و_گردشگری_خلّاق (قسمت‌اول) «تبعید شده از خود حقیقی» و «دور افتاده از خویشتن» ترکیب کلمه‌هایی که در برخورد اول با اثر «نفت» به ذهن‌ام رسید. این انسان…
1.1K viewsedited  14:47
باز کردن / نظر دهید
2021-07-10 17:47:12 سیمیاگری
#جستار_فلسفی_۶۹

جستارهای فلسفیِ پراکنده درباره‌ی آثار هنری موزه-گالر‌یِ «دیدی» #ایزدشهر

#فلسفه_و_گردشگری_خلّاق (قسمت‌اول)

«تبعید شده از خود حقیقی» و «دور افتاده از خویشتن» ترکیب کلمه‌هایی که در برخورد اول با اثر «نفت» به ذهن‌ام رسید. این انسان زمانی خودش بوده است اما حالا به قول #بورخس چه اهمیتی دارد اگر هیچ کس نباشد. روزها می‌آیند و می‌روند و او را خمیده زیر بار بشکه‌ی نفت فراموش می‌کنند.

وقتی واژه‌ی #فلسفه را به معنای عملی و انضمامی آن به کار می‌بریم، اولویت و محور این خوب زیستن آزادگی است و نه بندگی و همین «آزادی» را به یکی از مهم‌ترین مسائل فلسفی دنیای امروز تبدیل می‌کند.

اما این اثر تصویر فقدان آزادی و آزادگی است، در مواجهه با این کار زیبا، ساخته‌ی دست هنرمندانه‌ی علیرضا معصومی باعجله دنبال تاریخ گشتم، سال ۱۳۹۴ ساخته شده بود؛ ولی انسان استعمارزده‌ای را به تصویر می‌کشید که از دوران استعمارزدگی‌، دارد می‌میرد و در دایره‌‌ی بازگشت جاودان و بی‌پایان این چند قرن، هی زاده می‌شود تا به جست‌وجوی خویشتن و آزادی برگردد و به دلائلی که برای خوب زیستن دارد تحقق ببخشد ولی باز نتوانسته از دردناکی و نمناکی خردشدن استخوان فراتر برود. هر بار در پی چشیدن طعم نوعی از کمال بوده اما باز علیل و تکیده، وارفته و با نگاه خشمگین، عبوس و آزرده، زندگی‌اش به سنگینی‌ تحمیلی‌ای که باید به گُرده بکشد، ختم شده و به لمسِ محدودیت و سنتِ خشونت.

#دوباتن می گوید هنر بازتاب روابط موجود در فرم زندگی امروز ماست. اما این حجم ساخته شده از برنز به اسم «نفت»شکستگی‌های فرم زندگی ما‌را نشان می‌دهد و با این‌حال چشم ما را به آن جنبه از زندگی‌ باز می‌کند که باید جبران کمبود چیزی متفاوت در ما باشد: و آن پرسش و تامل درباره‌‌ی حقایق کلی و گریزناپذیر زندگی است به جای تسلیم شدن در مقابل شرایط داده شده!

و نکته‌ی مهم این که در کار تحقیق فلسفی و پرسه زدن در لابه‌لای متون و کتاب‌ها، از #انقلاب_مشروطه تاامروز، چالش بین تجدد و سنت، مدام در دو خط فکری متناقضِ‌ افراط و تفریط پیش‌ رفته و من را هم مثل اکثر محققان فلسفه، سرگردان‌ می‌کند:

۱-الگوبرداری و وارداتِ فلسفه و ستایش غرب

۲- عقب‌گرد و بازگشت به گذشته و سرزنش غربزدگی

و در هر دو مسیر، زبان و اندیشه‌ی ما از حرکت طبیعی و متناسب با شرایط درونی و بیرونی خودش، بازداشته شده است.

اما حالا که در سفری بی‌برنامه، راهم به این موزه گالری مسحورکننده باز شد با بخشی از «هنر»امروزی و ناشناخته‌ی هنرمندان کشورمان برخورد کردم که نمونه‌های زیادی از تفکر فلسفیِ متناسب با دنیای امروز ما را در خود پرورش داده بود، فلسفه‌ورزی‌هایی که این‌جا به شکل و قامت هنر نشسته‌اند، نه شیفتگی کورکورانه به غرب دارند و نه تمایل به عقب‌گرد و راکد ماندن در گذشته. بلکه عمیق‌ترین مسائل فکری جهان معاصر را بومی و محلی خودمان کرده‌اند. و نمونه‌های قابل تاملی را برای فلسفه‌ورزی به سبکی نو، آفریده‌اند.

و اما #جنگ_نفت اثر عارف رودباری شهمیری، از دریچه‌ی دیگری به مسئله‌ی نفت نگاه می‌کرد. از یک منظر سه اثر متفاوتِ «نفت»، «زمین زادگاه من» و «جنگ نفت» دعوت می‌کردند، درباره‌ی مسائلی که با اصطلاحات کهنه‌ی «استبداد»، «تخریب زمین» و «سلطه‌جویی‌ بر سرِ منافع»، بیان می‌کنیم از نو بیاندیشیم و طرحی نو برای شکل‌ دادن به پرسش‌های جدید دراندازیم.

«جنگ نفت» در ظاهر درهای گشوده را می‌بست. معیشت را به سیاست گره می‌زد، و از همین مسیر، راه رسیدن به خویشتن را می‌بست، اما الهام‌بخش بود و دری ناشناخته را نشان می‌داد که در دل دریای تاریک کار گذاشته شده بود!
(ادامه دارد)

@simiagari
1.1K viewsedited  14:47
باز کردن / نظر دهید