Get Mystery Box with random crypto!

سیمیاگری

لوگوی کانال تلگرام simiagari — سیمیاگری س
لوگوی کانال تلگرام simiagari — سیمیاگری
آدرس کانال: @simiagari
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 4.20K
توضیحات از کانال

فلسفه‌ورزی با سرشتِ پنهانِ کلمه
🔸🔸🔸🔸🔸
اینستاگرام سیمیاگری
https://instagram.com/simiagari?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 8

2021-03-01 09:14:45
جزییات پنل انگلیسی کنفرانس بین‌المللی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری»

برای کسب اطلاعات بیش‌تر به آدرس زیر مراجعه کنید:

https://www.irip.ac.ir/fa/news/169
4.1K viewsedited  06:14
باز کردن / نظر دهید
2021-03-01 08:38:37 روز سه‌شنبه ۱۲ اسفند‌ در بخش انگلیسی (ساعت ۱۴- ۱۶) درباره‌ی «شکل زندگی و امکان استدلال درباره‌ی وجود خدا از منظر ویتگنشتاین» ارائه‌ خواهم داشت. علاقمندان می‌توانند از طریق لینک ورود همایش، در این کنفرانس شرکت کنند.

@simiagari
@tltshow
3.5K viewsedited  05:38
باز کردن / نظر دهید
2021-03-01 08:38:35
3.3K views05:38
باز کردن / نظر دهید
2021-03-01 08:35:12
جزئیات همایش بین‌المللی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری» اعلام شد. این همایش که در روزهای 11 و 12 اسفندماه 1399 به صورت آنلاین برگزار می‌شود، به دو زبان فارسی و انگلیسی برگزار می‌شود که در لینک‌های زیر قابل دسترس خواهد بود.
پنل‌های فارسی:
https://www.skyroom.online/ch/irip/rta2021fa
پنل‌های انگلیسی:
https://www.skyroom.online/ch/irip/rta2021

برای اطلاع از جزئیات برنامه، به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
https://www.irip.ac.ir/fa/news/169

@hekmatfalsafe
2.9K views05:35
باز کردن / نظر دهید
2021-02-22 19:41:08 سیمیاگری (۵۷)

#با_هم_ویتگنشتاین_بخوانیم

چرا فیلسوفان نمی‌خندند؟

«طنز حال و هوا نیست بلکه یک جهان‌نگری است»

نورمن مالکوم (شاگرد و‌دوست ویتگنشتاین) می‌نویسد؛ ویتگنشتاین یک بار به او گفته یک اثر جدی و اصیل فلسفی را می‌توان طوری نوشت که سراسر جوک و شوخی باشد!

«چرا فیلسوفان نمی خندند؟» را از عنوان کتاب #کاترین_فروزه «چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند» برداشته‌ام، هر چند «فروزه» از ویتگنشتاین اسمی نبرده و کتابش در بعضی جزییات قابل نقد و بحث. اما سوالی که محور کتابش را ساخته جذاب و الهام‌بخش است. او می‌پرسد:«آیا خنده و اندیشه ذاتا مقابل یکدیگرند؟»

به نظرم ویتگنشتاین «طنز» را یکی از جلوه‌گری‌های مربوط به وجه خلاقیت زبان، و یک شیوه‌ی زیستِ «زندگیِ‌داده‌ شده» می‌بیند، نه تفریح و راهی برای رها شدن از تفکر. شاید بتوان گفت از نظر او «طنز» راهی برای ترغیب به فلسفه‌ورزی، و ژرف و عمیق اندیشیدن است و نیز زیستنِ‌ شرایط داده شده‌‌ی زندگیِ.

اما ما در فضای زندگی متمدن، فیلسوفان و متفکران را در قلمرویی می‌بینیم که در چارچوب آن، افلاطون‌وار، در حال انجام فعالیتی جدی هستند که نقطه‌ی مقابل طنز و شوخی است.

این روزها، تکرار و تکرار واکنش مخاطبان کانال‌ام، من را وا داشته درباره‌ی موضوع «طنز و زندگی از نگاه ویتگنشتاین» فکر کنم. چون این سوال ذهن‌ام را درگیر کرده که: چرا در پیام‌های این مخاطبان عزیز ، سودازدگی، حُزن، دلهره و اضطرابِ‌ اگزیستانسیال، شکنندگی و نگاه تحقیرآمیز به موقعیت تراژیک انسان تا این اندازه فرا‌وانی دارد؟

شاید چون پیش‌فرض ذهنی‌شان این است که به قول فروزه، «حزن، اضطراب، تاریک‌اندیشی و سودازدگی، به فلسفه راه می‌برد!»

طنز از نگاه ویتگنشتاین یک نوع جهان‌نگری است. شاید این یعنی اگر فلسفه‌ و زیستن به روی طنز گشوده باشد نوع متفاوتی از اندیشیدن را رقم می‌زند که تضادها و تناقض‌ها، رویه‌ی مه‌آلود هستی و اضطراب ناشی از آن را به رسمیت می‌شناسد.

اما چرا فکر می‌کنیم‌حزن و اضطراب اگزیستانسیال با فلسفه و تفکر جدی رابطه‌ی مستقیم دارد؟ چرا به‌ جملات کسل‌‌ کننده‌ی فیلسوف‌ها تا این حد توجه نشان می‌دهیم جای این که دنبال این باشیم بفهمیم خودشان چه‌طور زندگی کرده‌اند؟

چون جدیت همان پیله‌ی فریبی است که دور خودمان تنیده‌ایم تا خداگونه، پاک، متبحر و دور از زشتی‌های اخلاقی به نظر بیاییم.‌ فاضل‌مآب، جدی و متفکر!
همان خط کشی‌های عقلانی که نشانه‌ی تمدن می‌پنداریم و سعی داریم با قرارگرفتن در چارچوب کسالت‌بارش و تظاهر به آن، خودمان را از بدی و کوری و تاریکی و کبودی عجین با موقعیت انسانیِ‌انسان، جدا و منزه کنیم!

و این همان نکته‌ای است که شاید راه ببرد به تامل ویتگنشتاین درباره‌ی طنز! شوخی و طنز مثل طوفان، این چارچوب شکننده‌ را از پایه می‌لرزاند، پا را از مرزها فراتر می‌گذارد و طبیعت غریزی‌ ما را که سعی داریم آن را انکار کنیم، بروز می‌دهد، به قلمرو منظم و عقلانی شده‌ی ما حمله‌ می‌کند. و همان طور که فروزه به درستی می‌نویسد؛ ابعادی از هستی‌ ما را با هم ترکیب می کند که با انکار و عناد خواهان جدا کردن‌شان هستیم.

از ویتگنشتاین می‌آموزیم «زندگی داده شده» به ما متناقض است. و کار فلسفه این نیست این تناقض را حل کند بلکه این است که چگونگیِ‌ آن را نشان بدهد.

از دریچه‌ی طنز، آن الگوهای عقلانی‌شده که مانع درست دیدن ما شده‌اند و به زور می‌خواهیم تن زندگی کنیم و با آن بیرون را تغییر بدهیم، کنار می‌روند تا حقیقت‌هایی که زندگی را دشوار کرده‌اند به سطح بیایند و آشکارشوند، طنز نقش کاذبی که به عنوان یک مخلوق صاحب خرد گرفته‌ایم به چالش می‌کشد، قوه‌ی تعقل‌مان را غافلگیر می‌کند و ناگهانی به قلمرو ساختارها و روابط قدرت امروزه‌ی ما،‌ وارد می‌شود آن را به هم می‌ریزد و از همین خنده‌مان می‌گیرد.

از همین روست شاید نیاز داریم با الهام از ویتگنشتاین، جای این‌که کاستی‌های‌مان را نقص و تراژدی به حساب بیاوریم، سعی کنیم چگونگی‌شان را بفهمیم و «طنز» راهی‌ است برای فهم این چگونگی، چون بنای جدیتی‌‌ای را که تصور کرده‌ایم نمایان‌گر والاترین عنصر انسانیت ماست به لرزه می‌اندازد.

این روزها گاهی به این فکر می‌کنم که چرا بعضی جوک‌های فضای مجازی، با زبانی زنده‌، بسی بهتر از متفکران جدی، موقعیت زندگی روزمره فعلی‌ ما ایرانی‌ها را تصویر می‌کنند و به چالش می‌کشند؟

۴ اسفند۹۹
@simiagari


https://telegra.ph/چرا-فیلسوفان-نمی-خندند-02-22
4.5K views16:41
باز کردن / نظر دهید
2021-02-14 11:06:54
سیمیاگری (۵۶)

با_هم_ویتگنشتاین_بخوانیم

تغییِر نگاه به زندگی و تحول در روش برخورد با مسائل روزمره و فلسفی نیازِ ضروری و مبرمِ انسان عصر نو، و حاصل فراگیری مهارت #فلسفه‌ورزی است، از همین‌رو یادگیری این مهارت می‌تواند ‌از ضرورت‌های درک و فهم خویشتن و #زندگی در عصر حاضر باشد.‌

کار #ویتگنشتاین آموزش مهارت اندیشیدن متناسب با زندگیِ امروز ماست.‌ تجربه‌‌ای که مخاطب ویتگنشتاین به دست می‌آورد کسب مهارتِ فلسفه‌ورزیِ‌ متناسب با «شکل زندگی»ِ زنده‌ی داده شده‌‌ی امروز است.

درس‌گفتارهای «نگاه ویتگنشتاین به زندگی» با همین هدف در قالب «پروژه‌ی فراگیری داوطلبانه» ارائه‌ می‌شوند.‌‌

در #پروژه‌ی_فراگیری_داوطلبانه مخاطبان می‌توانند در مدت زمان تعیین شده، با واریز مبلغ دلخواه، در دوره‌ها شرکت کنند.‌ در واقع مخاطب این دوره‌ها، با شرکت در دوره و واریز مبلغ دلخواه در پروژه‌ی ترویج آموزش‌های ضروری عصر نو مشارکت کرده، عضوی مهم از شبکه‌ی فراگیری داوطلبانه می‌شود.‌ صاحب‌ امتیاز و مبتکر پروژه‌ی فراگیری داوطلبانه مدیریت تی‌ال‌تی شو، #اویس_کیانی است.

@tltshow
@tltshow

@simiagari
4.2K viewsedited  08:06
باز کردن / نظر دهید
2021-02-11 07:18:26 خبر خوب ما برای شما اینکه؛
دوره «مهارت فلسفه‌ورزی و قصه‌اندیشی» را هم می‌توانید تا پنجم اسفند ماه در قالب فراگیری داوطلبانه، ثبت‌نام کنید.

جلسه اول این دوره را با واریزی‌دلخواه خود برگزار کنید.

@simiagari
@tltshow
@tltshowsupport


https://www.instagram.com/p/CLHpMfmgWek/?igshid=1kziey26hdza6
3.4K views04:18
باز کردن / نظر دهید
2021-02-10 16:28:25 سیمیاگری (۵۵)
#با_هم_ویتگنشتاین_بخوانیم

تعبیرِ «دور انداختنِ نردبان»


ویتگنشتاین در سال ۱۹۱۹ در نامه‌ها‌یی که از اردوگاه اسرای جنگی به #برتراندراسل نوشته، می‌گوید گرچه خودش باور دارد کتابِ «رساله‌ی منطقی- فلسفی»اش از هر لحاظ روشن و خیلی هم شفاف است اما هیچ‌کس از آن سردرنخواهد آورد و این فکر برایش آزاردهنده است.

او در همان خط اول پیشگفتارِ کتابِ «رساله» می‌نویسد شاید این کتاب را فقط کسی بفهمد که یا خودِ افکاری که در آن مطرح شده و یا مشابه‌شان را، قبلا اندیشیده باشد.

اما چه کسی می‌تواند قبلا شبیه فیلسوفی اندیشیده باشد که رویِ سخن‌اش، با انسانی متفاوت از مدارِ دیگری است؟

شاید اگر کسی از شما «رساله» را خوانده باشد، با هم دراین تجربه‌ی خواندنِ آن، مشترک باشیم که ناگزیر شده‌ایم با صرف وقت زیاد و گاه تحمل روزهایی فرسایشی، مدام برگردیم اولِ کتاب. و انواع نسخه‌های انگلیسی متن، ترجمه و شرح‌های فارسی، تفسیرهای انگلیسی، ماه‌ها روی میز کارمان گشوده بمانند، کمی پیش‌روی کنیم و دوباره برگردیم‌ آن‌چه را خوانده‌ایم تکرارکنیم و مجبور باشیم آن‌ را شبیه به ناداستانی شاهکار، «سفیدخوانی» کنیم و در خطوط سفید بین جمله‌ها و واژه‌ها دنبال پیام اصلی بگردیم و نتیجه این‌که از بندهای اواسط کتاب پیش‌تر نرویم.

چون با کشف هر نکته‌ی تازه‌ای، چاره‌ای نداشتیم برگردیم اول تا دوباره همه متن را در پرتو یافته‌ی نو، بخوانیم تا کم کم این تجربه‌ی برخورد با متن، خودش راه را نشان‌مان بدهد و رضایت بدهیم آن را پیوسته و آرام بخوانیم، مثل کوهنوردی که چاره‌ای جز این ندارد شیب تندِ یال زیر قله را که انگار قرار نیست تمام شود، آهسته و پیوسته بالا برود.

اما در این کشمکش میان کم‌آوردن نفس و اصرار بر استقامت هم، فقط لحظاتی است که می‌توانیم از عادت جدا شویم و در جایگاه انسانی از مداری متفاوت بنشینیم و به عمق آن‌چه ویتگنشتاین می‌گوید راه پیدا کنیم، راهی که در خطوط درهمِ روزمره‌گی‌های فردای آن، گم می‌شود و وقتی دوباره می‌خواهیم از آن جاکه کتاب را بسته بودیم ادامه بدهیم باز باید برای برگشتن به مسیرهای ناآشنایی که پیدا نشده رخ می‌پوشانند، از اول تلاش کنیم.

به نظرم تجربه‌ی دریافت پیام رازآلودِ چنین کتابی که جز یک پانوشت، هیچ منبعی ندارد و وحی‌گونه مرزهای بیانِ اندیشه‌ها را در زبان نشان می‌دهد، ناگهانی و شوک‌آورست. به یک باره خواننده‌ی سمج درمی‌یابد فیلسوفی که کتاب را روایت می‌کند، بر بلندایی دور ازدسترس ایستاده و راهی کاملا دگرگون و متمایز با مسیرهای آشنا، برای اندیشیدن نشان می‌دهد و در روش ِآزاد خود، یگانه و یکه‌تاز است و شاید به همین خاطر هم نقدناپذیر.

مخاطبِ «رساله»، برای فهم آن‌چه ویتگنشتاین می‌گوید نیاز دارد شیوه‌ی رایجِ برخوردش را با جهان و مسائل فلسفی تغییر دهد، اما رقم خوردنِ چنین تغییری در عمل، یعنی متحول شدن طرز نگاهش به «زبان» که جوهر ملموس وجود انسانی اوست، و بنا به سرشت‌اش امکانات و مرزهایی دارد. و نکته قابل تامل این‌جاست که نتیجه‌ی این تغییر و تحول هم ساخته و پرداخته کردن یک شیوه‌ی نوی فلسفی برای جایگزینیِ شیوه‌های رایج نیست.

او از مخاطب‌اش می‌خواهد بنیان‌ها و بخش اساسیِ آن‌چه را که تا امروز دانسته‌های او را ساخته و مجموعه‌ی پذیرفته‌های موجه اوست، از ریشه بکَنَد و دور بریزد، و اگر موفق به چنین کاری بشود همان‌طوری که در فقره‌ی ماقبل آخر «رساله» می‌خوانیم، موفق می‌شود فلسفه‌ورزی را در مداری دیگرآغاز کند و «نردبان» را دور بیندازد، ویتگنشتاین می‌نویسد:

«گزاره‌های من به این طریق‌ روشن‌ کننده‌ا‌ند که آن‌کس که مرا می‌فهمد آن‌ها را در پایان مهمل می‌یابد، وقتی از طریق آن‌ها- پله پله برآن‌ها_ بالا رفته و از آن‌ها گذشته است. ( او باید، به تعبیری، نردبان را دور اندازد وقتی به بالا رسید.) او باید از این گزاره‌ها فرا برود و برآن‌ها غلبه کند؛ آن‌وقت جهان را درست می‌بیند.»
(ترجمه‌ مالک حسینی)

تعبیر «دورانداختن نردبان» می‌تواند همان عزم جزم‌کردن برای ایجاد انقلابی عظیم در طرز دیدن و روش برخورد با جهان باشدکه به جای ساخته و پرداخته کردنِ اندیشه‌هایی جدید و نظامی حاضری، و قبلا اندیشیده شده، انقلابی عظیم در خودِ ما ایجاد می‌کند تا بالا برویم، تغییرِ مدار و جایگاه بدهیم و به انسانی دیگر تبدیل بشویم و بالاخره بتوانیم از پسِ این دگرگونی که ما را به فرازی رها از بندِ عادت رسانده، جهان را درست ببینیم.

۲۲ بهمن ۹۹
@simiagari

https://telegra.ph/با-هم-ویتگنشتاین-بخوانیم-02-10
3.1K viewsedited  13:28
باز کردن / نظر دهید
2021-02-06 11:00:00 سیمیاگری (۵۳) #با_هم_ویتگنشتاین_بخوانیم ضرورت یادگیری فلسفه‌ی ویتگنشتاین در «عصر نو»(۳) #معناها_از_کجا_می‌آیند؟(۲) ملاک و معیار درستیِ معناها، باورها و روش‌های ما برای زندگی چیست؟ بعد از مدرنیته، ‌تقریبا همه‌ی ما این باور کلاسیک را درباره‌ی معناها…
3.2K viewsedited  08:00
باز کردن / نظر دهید