2021-02-26 17:25:19
نامهای به کانون نویسندگان ایران
«هر ویرانه، نشانی از غیاب انسانیست.»
"احمد شاملو"
وضعیت فعلی کانون نویسندگان ایران، مرا به یاد این جملهی "هابز" میاندازد که: «انسان، گرگ انسان است.» درواقع نهادی که بهلحاظ پیشینه همواره آیهی «حق» بوده و از گلوی آزاد انسان دفاع کرده؛ در فضای فعلی، دستاوردهای خود را میبلعد؛ و این درست وضعیتیست که آب را به آسیاب گفتمان رسمی سرازیر کرده است. شکست «گفتوگو» در کانون را بهعنوان یک «مسئله» ببینیم؛ فارغ از اینکه کدام طرف دعوا، دوست ماست.
این روزها که یاران یا در زنداناند یا منتظر رأی بیدادگاه، یا تن به کوچ اجباری دادهاند، یا در خاکاند و بهقول شهرام شیدایی: «نمیتوانند دوباره بمیرند»، شاید تنها راه تمرین مدارای ما جهت حفظ هویت مستقل مقابل سیستم سلطه «شفافیت» باشد.
شفافیت به این معنا که «گفتوگو» به صحن عمومی بیاید؛ دقیقن وضعیتی که بهطور ضمنی هم مشی خود را از نظام آمر، منفک نشان میدهد و هم خود را در محضر عمومی به داوری و خودانتقادی میگذارد و تأویلی را از تمرین دموکراسی بهدست میدهد.
رفتار «کانون نویسندگان ایران» بایستی خط ممیز پررنگی با عملکرد ضربتی نهاد قدرت داشته باشد؛ باید بهطور قاطع از هر عمل مبتنی بر «الگوهای رفتاری متکبرانه» تن بشوید و کسی-چیزی-نهادی که «دیکته» میکند، نباشد.
"هانا آرنت" بر این باور است که رژیمهای توتالیتر تنها سودای حاکمیت ندارند؛ بلکه فراتر از آن: «فضای امر سیاسی را یکسره منهدم میکنند.» آیا وضعیت پیشآمده، نشانهی نفوذ این جریان در میان اهل قلم و اندیشه نیست؟
برای بسیاری از ما که دل به «یاد یاران رفته» گره زدهایم و کانون نویسندگان ایران را استوار بر خونهای ریخته میدانیم؛ شطحخوانی و رنج روان بسیاری از نویسندگان را هنوز بر خطوط بیرنگ امروز دنبال میکنیم و یا حداقل این کانون را بهعنوان تنها نهادی که جاناش را به دندان گرفته و با قامتی زخمی، بیانیه میدهد، گزارش مینویسد و با آخرین رمقاش میخواهد برای آزادیبیان یک تریبون بسازد، میفهمیم؛ شکاف کانون یک «مسئله» است؛ نهتنها یک مسئلهی فرهنگی، بلکه مسئلهای در حوزهی «کنش» نیز هست؛ زیرا «تصلب صدای مخالف» در وضعیت کنونی کانون، به انحلال توان ناچیزِ «امر سیاسیِ ما» منجر میشود.
اعضای کانون بایستی از موقعیت ریشسفیدی در برگرداندن وضعیت به پشتپرده و تبدیل نهاد کانون به یک زمین بازیِ خودیها با هم، اجتناب کنند.
از سوی دیگر باید در ساختن یک فضای فرسایشی مَجازی با انتشار پستهای کنایی، یارکشیهای کامنتی، منشنکردنهای حریفطلبانه دقیقن بهدلیل پیشینهی معتبر کانون بپرهیزند.
"محمد مختاری" در کتاب «انسان در شعر معاصر» از دلِ رأی مجمع عمومی به اخراج چند نویسنده، مسئلهی «فقدان تجربهی نظامیافتهی دموکراتیک» را بیرون میکشد و «عارضهی نفی» را تا «درک حضور دیگری» موسع میکند. ما چه آموختهایم؟
برخلاف ریشسفیدانی که مالهکشی بر شکافها را در این روزهای تاریک پیشنهاد میدهند، معتقدم اگر کانون نویسندگان هنوز مدعیست وارث «شبهای آزادی و فرهنگ» است، باید انگشتاش را در زخماش بگرداند و سوراخ پیکرش را نشان دهد؛ بایستی چون بدن مطرودان، سند سیطرهی قدرت باشد؛ باید «شکاف» را بهمثابهی مدرک خواست توتالیتریِ نظام سرکوب، انگشتنما کند.
پیشنهاد ما در دعوای حاضر بین هیئت دبیران و همینطور شاخههای دویدهاش میان اعضای کانون نویسندگان و دیگر نویسندگان، بایستی دعوت به گفتوگو در «صحن عمومی» باشد.
کانون نویسندگان با اتکاء به پیشینهی سربلندش باید نشان دهد فاقد یک ساخت استبدادیست و هنوز قادر است با درک دیالکتیک ارتباط، وضعیت «آزادی بیان و اندیشه» را نو کند؛ هرچند این پوستاندازی از تن خودش شروع شود.
@SooreMa
آرزو رضایی مجاز
۱۳۹۹/۱۲/۸
1.9K viewsedited 14:25