paperback

2021-10-07 21:53:52 ۱۴-۱۵ سالم که بود پدرم بهم می‌گفت: «بچه‌ جان آدم اولش برخلاف آب شنا می‌کنه ولی یا خسته می‌شه یا حذف می‌شه. بیخیال شو. آینده‌ات رو فدای هیچی نکن. هیچی ارزشش رو نداره.»
من نه تنها حرف‌هاش رو نمی‌فهمیدم بلکه برام بی‌ربط هم بود. اخه من اصلاً تو آب نبودم که بخوام برخلافش شنا کنم.
هنوز هم همینه. هنوز هم باید حرف‌هایی رو بشنوم که بهم می‌گن ته «هرم» می‌مونی. می‌بازی. نمی‌رسی.
و همه‌اش هنوز بی‌ربطه.
چرا باید بخوام ببرم وقتی اصلاً تو مسابقه نیستم؟
کاری به کار کسی ندارم و درخواستی هم ندارم به‌جز این‌که فقط رهام کنید. در یه جعبه قرارم ندید، بهم تو هرم طبقه ندید، بذارید همین‌جا باشم و چمن رو بو کنم. باز کردن / نظر دهید

2021-10-07 19:17:24 یک لحظه خیلی شاد و مطمئنم و زنده بودن رو با هیچی عوض نمی‌کنم، یک لحظه دیگه دارم خفه می‌شم و باید خیلی تقلا کنم تا نفسم بیاد. نفسم نمیاد و گریه‌ام می‌گیره. گریه‌ام می‌گیره و همچنان زنده بودن رو با هیچی عوض نمی‌کنم. باز کردن / نظر دهید

2021-10-06 02:09:19 Anne Waldman باز کردن / نظر دهید

2021-10-05 04:34:43 I am friends with the loneliest people of the city; the people that are awake at 5 AM, the people that wander around the city when it begins to rain in early morning, the people that go mad once in a while and become so sure of themselves and would give everything they have for the love and the passion they feel at that moment. I am friends with the loneliest people of the city; cinema lovers, observers, travelers and the ones that always see the individuality of people. The people that bring out something different from each person they hang out with. باز کردن / نظر دهید

2021-10-03 21:20:09 ۱۳۹۹ باز کردن / نظر دهید

2021-10-03 17:32:29 دیوانه‌ی الزا اثر لویی آراگون
زبان فایل: فرانسوی باز کردن / نظر دهید

2021-10-03 17:31:34 * کتاب دیوانه‌ی الزا اثر لویی آراگون با مصراعی از جامی شروع می‌شه: «عشق بازی می‌کنم با نام او» آراگون اشعار فارسی رو خونده بود و شیفته‌ی عشق در ادبیات فارسی شد و این عشق رو پیوند داد به زنی که به نظرش «آینده» بود. زنی که چندین کتاب براش سرود: الزا ترویله،… باز کردن / نظر دهید

2021-10-03 17:24:36 باز کردن / نظر دهید