paperback

2021-10-02 14:31:07 آدم زنده، آدم عاشقه. بدون عشق همه‌چی یک جسم مرده‌ست. یک جسم بی‌حرکت. چیزی که فیلم‌های مکاس رو دیدنی می‌کنه، مشخصاً عشقه. اما فقط عشق به زندگی و زیبایی نیست. عشق به دوربینه. پشت دوربین، همه‌چیز به‌اندازه‌ی کافی خوبه. همه‌چیز قابل ثبته، تمام لبخندهای دنیا دیدنی هستن، پشت دوربین مکاس لازم نیست هیچ اتفاقی بیوفته، لازم نیست مقصدی رو مشخص کنی و منتظر چیزی باشی، فقط می‌شه گذر کرد، سفر کرد و همه‌چیز رو دید و تنها چیزی که نیاز داری یه ذره عشقه. باز کردن / نظر دهید

2021-10-02 13:55:58 روی کاناپه دراز کشیدم. کف پام یخ کرده و زیر پتوام. آسمون ابریه. بیرون روزه ولی این‌قدر ساکت و خالیه که انگار پنج صبحه. انگار همه‌ی خونه‌ها خالی‌ان. صدای کیبورد مادرم رو می‌شنوم و صدای کتری. داشتم یه داستان کوتاه می‌خوندم. لبو روی گازه و تمام خونه بوی لبو می‌ده. روزه.
سردمه، خالی‌ام، آرومم، منتظر نیستم، هیچی نمی‌خوام، در این لحظه به هیچ‌چیز دیگه‌ای نیاز ندارم و این داستانه مدام باعث لبخندم می‌شم. باز کردن / نظر دهید

2021-10-01 19:26:34 باز کردن / نظر دهید

2021-10-01 19:05:58 وقتی حرف از سکس می‌شه همیشه یه ترسی هم هست. یک ترسی هست چون همیشه یک نفر توی جمع هنوز واکسن نزده چون واکسن گارداسیل پیدا نمی‌شه. یکی تحت‌تاثیر شرایط، واژینیسموس داره و اون‌قدر حریم شخصی نداره که با ابزار مختلف در طولانی مدت خودش رو درمان کنه. ترسناکه چون همه‌مون از حاملگی می‌ترسیم. از همون نوجوونی. چون همه‌مون بارها و بارها و بارها زنان رو در اطرافمون دیدیم که دنبال کسی می‌گردن که قابل اطمینان باشه و یواشکی، خارج از بیمارستان براشون عمل سقط جنین رو انجام بده. اضطراب و استرس اون‌ها این‌قدر زیاد بوده که به ما منتقل شده.
قراره زنان متاهلی که سقط جنین می‌کنن رو به قوه‌ی قضایی معرفی کنن.
حالا هزاران زن دیگه هم باید مثل زنان مجرد بگردن به‌دنبال کسی که قابل اطمینان باشه. باید پولش رو به‌سختی جور کنن. بدون حضور مرد، جنین رو با درد فراوون دفع کنن، بدون این‌که خانواده‌شون بفهمه.
همه‌اش این‌قدر احمقانه و مضحک به‌نظر می‌رسه که آدم خنده‌اش می‌گیره. مثل وقتی که ناگهانی یادت میاد نمی‌تونی لباس‌هات رو انتخاب کنی و با این‌که روسری همون لحظه روی سرته، باور نمی‌کنی.
و آدم چی کار می‌تونه بکنه؟
هرروز این‌جا بیدار می‌شی و می‌بینی یک ترس دیگه هم به ترس‌هات اضافه کردن. باز کردن / نظر دهید

2021-09-30 09:30:40 جهل و خرافه (و توهم توطئه) باز کردن / نظر دهید

2021-09-28 16:59:49 باز کردن / نظر دهید

2021-09-26 15:21:29 دیروز تولد برسون، فیلم‌ساز فرانسوی بود. برسون که هزارتا معنی از فیلم‌هاش در میارن که هیچ‌کدوم ذره‌ای اهمیت نداره و خودش هم مثل خیلی از فیلم‌سازهای دیگه گفته حس کردن فیلم از فهمیدنش بااهمیت‌تره. حالا امروز تولد تی‌.اس الیوت، شاعر مودب انگلیسیه. شاعری که نه تنها می‌دونه نیازی‌ نیست که درکش کنیم بلکه انگار از اول نه امیدی به درک شدن داشته و نه نیازی به درک شدن. به‌جاش از ما می‌خواد که تخیل‌مون رو به کار بندازیم و تصور کنیم و در نهایت حس کنیم.
شاید من پاوند رو بیشتر از الیوت دوست داشته باشم یا شاید من هیچ‌وقت مثل الیوت از هرج و مرج و ازدحام فراری نباشم اما با خوندن هر بیت می‌تونم بین خزه‌های قهوه‌ای رنگ باشم و بعد بمیرم. به دستمال ابریشمی دست بزنم و بعد هم در رویاهام دور از شهرها سر کنم.
و گاهی، غم الیوت رو با استخوان‌هام حس کنم. باز کردن / نظر دهید

2021-09-26 12:25:01 3 layers and it’s only the first week of مهر. باز کردن / نظر دهید

2021-09-26 12:12:45 Five Easy Pieces (1970) dir. Bob Rafelson باز کردن / نظر دهید