Get Mystery Box with random crypto!

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

لوگوی کانال تلگرام t_hosseyni — نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی" ن
لوگوی کانال تلگرام t_hosseyni — نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"
آدرس کانال: @t_hosseyni
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 941
توضیحات از کانال

یا خیر حبیب و محبوب...
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_5d5NKk9
https://instagram.com/toktam_hosseyni?igshid=12xt2lwdephy5

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-01 21:52:05 شب چهارم

پس امتحان عشق قریب است، بی گمان
امشب شبی عجیب و غریب است، بی گمان

امشب چراغ خیمه که خاموش می شود
هرکس که مانده است حبیب است، بی گمان

یا می رود به نیزه سرش، یا به تف تنش
فردا پر از فراز و نشیب است، بی گمان

دیوانه است دل بکند امشب از حسین؟
او را که از بهشت نصیب است، بی گمان

فرقی میان روی سپید و سیاه نیست
رنگ اصیل عشق نجیب است، بی گمان

لبخند می زند سر دور از تن وهب
مهمان عطر سفره‌ی سیب است بی گمان

خاموش شد چراغ، نگاه تو با من است
تکلیف ما و عشق بدین گونه روشن است...

#سیده_تكتم_حسينى

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن..

#تا_سر_زلف_پریشان_تو_در_جمع_آمد
#هیچ_مجموع_ندانم_که_پریشان_تو_نیست
76 views..., 18:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 21:20:57 شب سوم
#یا_لیلی

مداح روضه خواند: پدر را خبر کنید
شیون کنید یکسر و خون در جگر کنید

دختر دلش برای پدر تنگ می شود
رحمی به حال ِ دختر دور از پدر کنید

دختر چه دیده است که قدش خمیده است؟
کافی است تا به موی سپیدش نظر کنید

با تشت خونی آمد و گفت : این سر حسین
تا صبح فرصت است که با عشق سر کنید

خود آتش جهنمتان است شامیان
از دختر سه ساله و آهش حذر کنید

سیلی به گوش دختر اگر رسم مردی است
ننگِ شماست دعوی مردی اگر کنید..

آن سو نشسته دخترکی با عروسکش
ای من فدای آن قد و بالای کوچکش..

#سیده_تكتم_حسينى
#رقیه_خاتون
#حسینیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#به_رغم_خار_مغیلان_نه_مرد_نیم_رهم
#از_این_سفر_همه_پایان_آن_خوشا_که_تویی

روح همه ی رفتگان شاد و روح تو زینب عزیزم که چایی روضه همیشه با تو بود..
98 views..., 18:20
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 00:23:52 شب دوم

از حج ناتمام به سعی و صفا رسید
مداح گریه کرد، حسین (ع) از منا رسید

در پیشواز مقدمش از لطف کوفیان
تیر از مقابل آمد و تیغ از قفا رسید

بستند آب را و به گوش کر جهان
فریاد «هل من» از عطش کربلا رسید

«امن یجیب» خاک بلا ریخت بر سرش
وقتی به استغاثه ی آل عبا رسید

جن و ملک به زانوی غم سر گذاشتند
وقتی که کار روضه به این بیت ها رسید:

از غم بسوز ای دل و ای چشم خون ببار
دیگر حسین فاطمه به کربلا رسید

هرقدر هم که اشک بریزم بر آن کم است
این تازه روز اول ماه محرم است...

#سیده_تكتم_حسينى

#خیالم_در_دل_و_دل_در_خم_زلف
#پریشان_در_پریشان_در_پریشان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
202 views..., edited  21:23
باز کردن / نظر دهید
2022-07-30 00:56:33 شب اول

ابر بهاره در دل من جان گرفته است
این اولین شب است که باران‌ گرفته است

دیوار و در سیاه به تن کرده اند باز
شکر خدا جهان سر و سامان گرفته است

مداح، روضه خوان شب اول عزاست
آن روضه ای که گریه فراوان گرفته است

مسلم به کوفه می رود و غافل است که
اینجا خیانت از همه پیمان گرفته است

اینجا که بام سنگی دارالخلافه اش
از عاشقان خون خدا جان گرفته است

زهدِ ریاست، کفر فراوان کوفیان
چون نیزه ای که بر سر، قرآن گرفته است

من هم میان این همه غم گریه می کنم
دارم برای درد خودم گریه می کنم..

#سیده_تكتم_حسينى
#حسینیه
#وفاداری
#پریشان_باد_پیوسته_دل_از_زلف_پریشانش
233 views..., 21:56
باز کردن / نظر دهید
2022-07-29 16:00:22 #عاشقان_کشتگان_معشوقند

رسیده آخر ذی الحجه و غمم غم توست
غمم عزای تو، خونِ دل تو، ماتم توست

کتیبه ها همه نام تو را به لب دارند
تمام شهر عزادار اسم اعظم توست

تمام شهر لباس سیاه کرده به تن
تمام شهر حسینیه ی مجسم توست

به هرکجا که در این ازدحام می نگرم
صدای سوخته ی روضه ی دمادم توست

دل مرا بپذیر ای غم تو عالم‌گیر
که عالمی هم اگر هست عالم غم توست

قسم به موی پریشانِ نی سوارِ سرت
که نظم شعر من از موی نامنظم توست

به اشکِ جاریِ تقویم ها چکار مرا؟؟
برای من همه ی روزها محرم توست...

#سیده_تكتم_حسينى
#محرم1443
#به_بوی_نافه_ای_کآخر_صبا_زان_طره_بگشاید
#زتاب_جعد_مشکینش_چه_خون_افتاد_در_دلها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

برای هم دعا کنیم..
422 views..., 13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-07-26 03:46:40 تقویم جمعِ روزها نیست، تقویم جمعِ مای تنهاست
امروزِ ما امروزِ بی هم، فردای ما فردای تنهاست

لبخند گاهی هست با زور، احساس گاهی هست از دور
چیزی که هرجا می روم هست، این گریه ی بیجای تنهاست

چیزی به غیر از او‌ ندارم، تنهایی ام را دوست دارم
تنهایی ام تنهاست بی من، تنهایی ام تنهای تنهاست

آبستنم مانند مریم، میزایمش یک روز من هم
پیغمبری انجیل او غم، تقدیر این عیسای تنهاست

در کنج پستو یا اداره، پشت سکوتی بی قواره
کافی است بشماری دوباره، دنیا پر از زن های تنهاست...

#سیده_تكتم_حسينى
#غزل
#زن
#تنهایی_ام_را_دوست_دارم

چه تهی! چه بیهوده،چه دشوار و ژرف و وصف ناپذیر است گذار انسان از خود...


@t_hosseyni
343 views..., 00:46
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 23:58:37 قسمت سوم
گفتگو با #تکتم_حسینی

تاریخ انتشار: 10 تیر 1401
کانال پادکست ادبیات دوست @adabiyat_doost
463 views..., 20:58
باز کردن / نظر دهید
2022-07-13 14:14:26
480 views..., 11:14
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 01:54:24 گوشه های دهانم متمایل به پایین بود ، حوا می گفت: کم بختک !دختر باید عشرتی باشد. می گفتم: این مدلم است من که زیاد می خندم.. سوم راهنمایی بودم، یک خواستگار داشتم که وقت آمدن از مدرسه با موتورگازی آبی اش دنبال اتوبوسمان حرکت می کرد و گاهی با سنگ به شیشه می زد و فرار می کرد..  منیره می گفت : روانی زنش نشی ها این کتکت می زنه..
شب خواستگاری رفتم داخل حمام و قدر قرنی خودم را حبس کردم..یک عروسک داشتم خودم ساخته بودمش مثل سورمه هایی که حالا می سازم.. یک چوپ کوتاه ِ باریک برداشته بودم با پارچه ی پیراهن پدرم برایش صورت و دست و پا دوخته بودم.. حمام  سوسک داشت و بوی چاه حالم را بد کرده بود. عروسکم را بغل کرده گوشه ی حمام نشسته بودم..  صدای دایی ام می آمد که معنا ندارد دختر نه بگوید..
معنا نداشتن را دوست نداشتم دلم می خواست با ناخن هام تمام صورت ها را چنگ بیندازم دلم می خواست صبح شود ساعت یازده شود.. بروم روبروی حرم رمان عاشقانه بخرم و موقع برگشتن در اتوبوس ، عبدالحسین مختاباد بخواند :
وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم..
مادر صدایم زد: بیا ! رفتند! با کسی صحبت نکردم سرم را  زیر پتو پنهان کردم..پدرم می گفت: کارِ به زور نمیشه..
یک گروه صمیمیِ هفت نفره بودیم در کلاسمان و پرنده های قفسی را مدام در زنگهای تفریح می خواندیم..به اصغری گفتم: روبروی همه نشستم و به خواستگارم گفتم :نه!
اصغری دعوایم کرد و گفت : خره چرا؟
باران آمده بود یکی از دخترهای گروهمان عاشق پسرِ همسایه شان بود و مدام در نامه هایش می نوشت :
ای نامه که می روی به سویش
از جانب من ببوس رویش..
با معلم ادبیاتمان رفیق بودیم ..مجرد بود به زری می گفت: اوووو چه چیزها می نویسی؟ نمی ترسی؟
زیبا بود با ابروهای پیوسته.. میگفت پسرعمویش دوستش داشته اما نشده که ازدواج کنند..
گاهی می گفت : حسینی ! موضوع انشا این هفته را تو انتخاب کن.. گفتم: ترس و خندیدیم..
می گفت : حالا از چی می ترسی؟ گفتم: سوسک ! همیشه سوسک!
یک کفش کَت داشتم با یک مانتوی کلوشِ سورمه ای و یک عینکِ فتوکرومیک ، بعضی از برنامه های سرِ صف به عهده ی من بود احساس زیبایی و قدرت را توامان داشتم ..روحیاتم عاشقانه بود.. راحله برایم عکس هندی و نوار کاست های دارویوش و سیاوش را می آورد.
گفتم: خانم کلهرِ عزیزم :
مردن برای آدم زنده است کسی که حیات دارد و می تواند از پسِ مردنش بر آید دوباره بلند شود غذا بخورد گریه کند راه برود.دست بزند برقصد..
آن درگذشتن است که برای مرده هاست. ترس هم برای زنده هاست و انگار هر قدر بیشتر بترسی بیشتر زنده ای! آگاهی تو برای تو رنج می آورد و غفلت فربه ات می کند..
به قولش: قلمبه گو بودم می نشستم آخر کلاس و برای خدا نامه می نوشتم..خدا اسطوره ی من بود.. زیبا بود با موهای بلند و دامن چین دار که بوی دشت میداد .. به بره ها محبت می کرد زنگلوله های گردنشان را شل می بست.. خدای من سورمه را دوست داشت و زری را به معشوقش می رساند.. زن بود بیشتر.. منیره می گفت: از خدا بترس خدا نور است قیافه ندارد زورش هم کم است چون روی دستم جای ماه گرفتگی گذاشته..گفتم : شاید جایِ بوسه اش باشد..
منیره گفت: حسینی عاشق شدی انگاری!

#سیده_تکتم_حسینی
#ادامه_شدن


عیدتون مبارک..
622 views..., 22:54
باز کردن / نظر دهید
2022-07-01 01:03:17 زنی را می شناسم سراسر قلب و اگر قلب، سر بُرده در ژرفای اسرار هستی است، او نادانسته، دانستن است.. حرکتش در تاریکی را میگوید: تا پی گیرم روشنایی خود را و از روشنایی تالاری می سازد بین روزهای رفته و نرفته.. آموختم از او مکاشفه را و دیگری شدن را و دوست دارم بیاموزم…
543 views..., edited  22:03
باز کردن / نظر دهید