Get Mystery Box with random crypto!

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

لوگوی کانال تلگرام t_hosseyni — نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی" ن
لوگوی کانال تلگرام t_hosseyni — نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"
آدرس کانال: @t_hosseyni
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 941
توضیحات از کانال

یا خیر حبیب و محبوب...
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_5d5NKk9
https://instagram.com/toktam_hosseyni?igshid=12xt2lwdephy5

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-07-01 01:01:58 زنی را می شناسم سراسر قلب
و اگر قلب، سر بُرده در ژرفای اسرار هستی است، او نادانسته، دانستن است..
حرکتش در تاریکی را میگوید: تا پی گیرم روشنایی خود را
و از روشنایی تالاری می سازد بین روزهای رفته و نرفته..
آموختم از او مکاشفه را و دیگری شدن را و دوست دارم بیاموزم قدر بودن را..

زیباست و زیباتر وقتی در پی شکل بخشیدن به جنبه های تازه ای از خود است..
نامش تکتم است.. خواهر همیشه عاشق من...

@t_hosseyni
502 views..., 22:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-30 02:55:59
516 views..., 23:55
باز کردن / نظر دهید
2022-06-30 02:54:27 تن داد باران به غربت، خورشید بی خانمان شد
هر جای دنیا که رفتیم، دیوار زندانمان شد

بالغ شده زیر برقع، عاشق شده زیر برقع
اندوه، ارثی مونث از شیره ی جانمان شد

در آسیاب زمانه، شد اشکهامان روانه
شد استخوان هایمان آرد، تا گندم نانمان شد

هنگامه ی جنگ آمد، با نیش و نیرنگ آمد
خون از دل سنگ آمد لعل بدخشانمان شد

ما شهروند دلیریم، ما مردم شیر گیریم
امروز اگر که اسیریم تقصیر سلطانمان شد

ما ریشه ی بی گیاهیم، ما زنده ی اشتباهیم
شد دود و در چشممان رفت، آهی که از آنمان شد

هاجر شدیم و دویدیم، خیر از خدایی ندیدیم
زمزم نیامد ولی اشک رود خروشانمان شد

رودابگانیم بی زال، پروانگانیم بی بال
از عشق یک دست خالی تقدیر دستانمان شد

کابوس شب بود و دوری، زخم سکوت و صبوری
خوابی که بیدارمان کرد، دردی که درمانمان شد...

#سیده_تکتم_حسینی

@t_hosseyni
464 views..., 23:54
باز کردن / نظر دهید
2022-06-11 03:19:11 حل کرده در خود اشک، رنگ ریملش را
می جوید اینجا راه حل مشکلش را

دست نسیمی می زند هر بار شانه
موهای درهم برهم زیر تلش را

از دور می بیند حرم را غرق در شوق
چون قایقی بی بادبان که ساحلش را...

قلب شکسته با خودش آورده تا عشق
از نو بچیند قطعه های پازلش را

چیز عجیبی نیست، آهوی رمیده
بسته است اینجا بند افسار دلش را

یک مشت غم آورده و یک سینه اندوه
با اینکه می داند ندارد قابلش را

حاجت به گفتن نیست اینجا، آه کافی است
راوی شود تا داستان کاملش را

هرکس حسادت می کند گاهی به چیزی
ای کاش من هم اجر و قرب دعبلش را...

#سیده_تکتم_حسینی
عیدتون مبارک
718 views..., edited  00:19
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 02:00:46 آناتِ محزونی میانِ پیچه‌ی باد
دربوته‌های همنشین ِ یاد و نِسیان
بر طالعِ برگشته‌ای خط شد که آری!
انسان پری‌دیوی‌ست در ایمان و عِصیان

از بند ناف پشته‌ای افتاد با سر
بر تخت ِ از خوابی پریدن مرد و زن شد
مرد از کنار گرده‌اش زن را جدا کرد
او را میانِ دستهایش کرد پنهان

زن بار و بَر کرد از سَرَک ها سرکشید و
گیسو گشود از باد مشتی گَرد برداشت
شورابه‌ای در سینه‌اش جوشید و پر شد
سَرچشمه های اشک او انبان به انبان

زیبا شد و قامت کشید و بارِ خود را
بر دامنِ سبزینه‌های دشت انداخت
با شیره‌ی خشخاشهایش مستی آورد
در سینه‌گاهِ تپه هایش داد جولان

پیچد در اندامِ باد آوازی از درد
ای با من از دیرینه‌ها برگرد برگرد..
در بند بندِ جان زن تکثیر شد مرد
رقصید و باران شد زنِ گیسو پریشان

پرّان شد و صَرصَر شد و برگشت از خود
تا ریشه‌های مزمنِ  ریواس برگشت
با نیمه‌ی تنهای خود با مرد آسود
زانو به زانو سر به سر در یک گریبان..

#سیده_تکتم_حسینی
#تازه_شدن

@t_hosseyni
629 views..., 23:00
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 00:50:31 ...
به درجه ای از بیزاری رسیده بودم که خلافِ عشق برای من بی تفاوتی نبود سکوت و سکون نبود خشم سرکشی بود که جایی برای جولان نداشت.. کنارم زنی با کسی آن طرف گوش اش صحبت می کرد که زهر را در من به شور آورده بود..عرق پیشانی اش حرکتِ تندی به سمت گونه اش داشت و با اشکهاش یکی می شد.. صدایش از فریاد به عجز رسیده بود.. پشت انگشت میانه اش یک لنگر کوچک خالکوبی کرده بود و بقیه ی انگشتها نقطه گذاشته بود سه بار پشت هم گفت لعنتی و مکث کرد بعد بلند گریه کرد..من هم گریه کردم اول آهسته بعد بلند گریه کردم، فکر کردم سورمه ام ریخته پایین، چشمم را با گوشه ی مقنعه پاک کردم ..گفت: چرا شما گریه می کنی؟
گفتم : ببخشید و قبل از مقصد پیاده شدم ، باد آدم را تکان می داد چادرم فِر می خورد و دور پام می پیچید کوله ام را دو بنده انداختم روی شانه ام.. باد بین دو کتفم نشسته بود..کمی لرز داشتم شاید چون یکدفعه خنک شده بودم از گریه سُر خورده بودم به خیابان، به پیچِ سمت کلاس رسیدم.. روی پله ها بوی سیگار پیچیده بود..گرسنه بودم صدایم ضعف کرد بیخ گلوم و آب در دهانم جمع شد.. روی پله نشستم، دستم کنارم افتاد ..
صدای خنده ی پروین بود یا نه.. یکدفعه عطرِ چای تازه آمد..بوی هِل بود بیشتر .. با غبارِ کمِ پله بلند شدم
استاد مثل دو سال قبل گفت: مونوتون نخوان تکتم
دلم می خواست سرم را روی میز بگذارم و بخوابم بعد با صدای زنگ آخر بیدار شوم و مینا بگوید خوب خوابیدی ها و یک نفس تا خانه بدوم و سارا را بغل کنم بچرخم بچرخم بعد دوست مادرم که بعد از ظهرها می آمد خانه مان بگوید دخترجان چه کار خطرناکی ..من اما از ابرها پیاده نشوم از قالی سلیمان پیاده نشوم از صدای سیما بینا پیاده نشوم بعد دراز بکشم و سقف بچرخد صدای مادرم بچرخد صدای خاله عفیفه که در مرز ترکیه مرد بچرخد و گوشم را گریه ی سارا پر کند..

گسسته شد از خویش و پیوند او
بمانده بدان گونه در بند او..

استاد گفت: سعی کن اینجا باشی
از گریه برنگشته بودم از لنگر انگشت میانه ی آن زن از صدای مادر که چیزی بخور..
به سمیرا نگاه کردم.. عکس میگیری؟

#سیده_تکتم_حسینی

@t_hosseyni
574 views..., 21:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-03 01:56:47 هر دلی عشق خودش، یار خودش را دارد
عاشقی لذت دیدار خودش را دارد

دست خالی دلی از دیدن او آمده؟ نه
دست و دلبازی بسیار خودش را دارد

از در شرم به دیوار کرم تکیه زدم
حرم است و در و دیوار خودش را دارد

منم آن شمع که با اشک به حرف آمده است
سوختن شیوه ی گفتار خودش را دارد

باد جاروکش و خورشید ندیم است اینجا
هر کسی در حرمش کار خودش را دارد

جز من وصله ی ناجور، سراپا خوبی است
گل این صحن و سرا خار خودش را دارد

خشت خشت دل من با نفس او برپاست
این بنایی است که معمار خودش را دارد

او نشسته است در این شهر دل خون بخرد
غیر سوهان که خریدار خودش را دارد

شوره زاری است که آباد و نمک پرورده است
شهر قم صاحب و سالار خودش را دارد...

#سیده_تکتم_حسینی

@t_hosseyni
487 views..., 22:56
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 13:10:22 زمان در شعر زمان اسطوره ست..
زمانی که همه ی آغازها و همه ی پایان ها را در بر می گیرد..
#مایرم_تکیه_ای
#دیالکتیک_تنهایی
#پاز
#سارتر


@mt_xxx
463 views..., 10:10
باز کردن / نظر دهید
2022-05-17 00:28:55 هی گره زد بر گره، از اشک خالی شد
رج به رج رنج مدامش نقشِ قالی شد

بافت در ذهنش وطن را خرم و آزاد
آرزویش نقشه ی شهری خیالی شد

قدری از خاک وطن برداشت در مشتش
اشک هایش ریخت، اندوهش سفالی شد

ظلم رفت و ظلم آمد، پشت هم این بود
او فقط بازیچه ای در این توالی شد

در دل لم یزرعش تنها امیدی داشت
عاقبت پژمرد آن هم، خشکسالی شد

سالروز درد شد هر روز تقدیرش
داغدار بغض تقویم جلالی شد

آخرش بار سفر را بست با گریه
آخرش آواره ای در این حوالی شد

#سیده_تکتم_حسینی
#وطن


امیرالمومنین علیه السلام:
این سه خصلت از بزرگوارى انسان است:

گریستن او بر زمان سپرى شده اش
علاقه او به میهنش
نگهداشتن دوستان دیرینه اش..

بحار الانوار

@t_hosseyni
723 views..., edited  21:28
باز کردن / نظر دهید
2022-05-10 03:28:28 ...
السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْحُجَجُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْقُوَّامُ فِي الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ..

از سپید و سیاه بود اینجا
عشقبازی مباح بود اینجا

روزگار خوشی نه چندان دور
خانه‌ی امن آه بود اینجا

سن ما قد نمی دهد اما
حرم و بارگاه بود اینجا

مادری با چهار فرزندنش
حالشان روبراه بود اینجا

چشمتان روز بد نبیند، آه
سرنوشتش سیاه بود اینجا

تیشه و پتک و تیغ آوردند
بی دفاع و سپاه بود اینجا

این همه سال در اسارت شب
باز هم مثل ماه بود اینجا

آفتاب مدینه سوزان است
کاش یک سرپناه بود اینجا...

#سیده_تکتم_حسینی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سالروز_تخریب_قبور_ائمه_بقیع

@t_hosseyni
774 views..., 00:28
باز کردن / نظر دهید