-تجربم کن!

2022-12-26 02:12:52 میبندم چشامو که صدای حضورت تو اتاق تاریکمو نشنوم.
tajrobamkon باز کردن / نظر دهید

2022-12-26 01:20:37 شکرگزارِ بودنت. باز کردن / نظر دهید

2022-12-25 20:59:01 نویسنده‌ای؟ بنویسش. خواننده‌ای؟ بخونش. راننده‌ی اسنپی؟ برسونش. میوه‌فروشی؟ براش توت‌فرنگی بذار کنار. خیاطی؟ لباس بدوز واسش. نقاشی؟ چشم‌هاش رو بکش. بیکاری؟ وقت بذار براش.
-دوات باز کردن / نظر دهید

2022-12-25 18:57:42 حال من بد نیست و یعنی هیچ جای بدنم درد نمی‌کند ولی اگر بخواهی حالم را عمیق‌تر جویا شوی باید به تو بگویم که به‌هیچ‌وجه از زندگی خوشم نمی‌آید. زندگی برایم بی‌معنی و غیرقابل‌تحمل شده. بر عکس تو من حالم با خواندن کتاب‌های روان‌شناسی و غیره خوب نمی‌شود. دردهایم بزرگ‌تر از آنچه هست در نظرم جلوه می‌کند و هیچ‌وقت قدرت روبه‌رو شدن با حقایق زندگی را ندارم. محیطی که در آن زندگی می‌کنم برای من کشنده و رنج‌آور است و پیوسته به ضعف و تزلزل روحیه‌ی من کمک می‌کند. هیچ کاری را نمی‌توانم با ایمان و اعتماد انجام بدهم. تزلزل و تردید مثل سایه‌ی شومی روی اعمال و افکار من سنگینی می‌کند و شخصیتم مثل یخی آب می‌شود. هیچ‌کس نیست که درد مرا بفهمد و به من کمک کند فقط مرا همان‌طور که هستم بشناسد. آه حالا می‌فهمم که درد بیگانگی چه درد بزرگی‌ست.
-فروغ فرخزاد باز کردن / نظر دهید

2022-12-20 02:58:41 Mr.Sandman, bring me a dream! باز کردن / نظر دهید

2022-12-20 02:57:57  در داستان های قدیمی مرد شنی کسیه که با پاشیدن شن توی چشم بچه‌ها اونارو خوابشون می‌کرد.
@tajrobam_kon باز کردن / نظر دهید

2022-12-20 02:44:48 دلم می‌خواهد زندگی‌ام را مانند بسته‌ای در دست فردی دیگر بگذارم و بگویم: بیا، برای من دیگر بس است! حالا تو فکرش را بکن!

-از کتابِ دیر یا زود باز کردن / نظر دهید

2022-12-18 22:47:19 باورم نمی‌شود که زندگی شکل دیگری، جور دیگری، بدون تهدید، بدون شلیک گلوله، بدون ترس و بدون خشم، به آرامی و درست در همین لحظه در جای دیگری روی این زمین در جریان است. که زندگی طور بهتری هم می‌تواند باشد، باورم نمی‌شود.
-رافائل باز کردن / نظر دهید

2022-12-13 01:38:12 تو می‌گی بدو من می‌گم حتی نمی‌تونم راه برم. می‌گی بلند شو، می‌گم اصلا انگار زانو ندارم‌. می‌گی بجنگ، می‌گم من توی صلح هم موندم. می‌گی برو، می‌گم نمی‌تونم. می‌گی نمی‌تونی یا نمی‌خوای؟ می‌گم چه فرقی می‌کنه؟ مهم اینه که هستم، موندم‌. می‌گی می‌مونی؟ می‌گم نمی‌دونم. می‌گی من می‌دونم. می‌گم تو هیچی نمی‌دونی. می‌گی اگه نمی‌دونستم، الان این‌جا نبودی. می‌گم چقدر طول می‌کشه؟ می‌گی‌ تا چی؟ می‌گم دیدی نمی‌دونی. پرده‌ی سفید چرک اتاق تکون می‌خوره و تو هم روی صندلیت کنار اون‌ تکون می‌خوری. می‌گم لالایی بلدی؟ می‌گی اگر بلد بودم هم نمی‌خوندم. می‌گم چرا؟ می‌گی دیدی تو هم نمی‌دونی.
-نهنگ باز کردن / نظر دهید

2022-12-13 01:36:38 باز کردن / نظر دهید