-تجربم کن!

2023-01-16 16:31:25 ‌
‏و من او را
طوری نگاه می‌کردم
انگار آخرین گلی‌ بود
که در جهان باقی مانده بود

-جمال ثریا باز کردن / نظر دهید

2023-01-14 00:55:03 دیدی غمت نرفت؟
@tajrobam_kon باز کردن / نظر دهید

2023-01-12 10:55:19 به نقل از همکار پزشک شریف دکتر #ایمان_نوابی : " متاسفانه یکی از عزیزان ما در جریان اعتراضات توسط اطلاعات سپاه نزدیک چهل روزه که ربوده شده‌. ایشان فعالیت‌های مجازی داشتن و همینطور کمک رسانی به مردم سنندج که جراحات داشتن و یا گلوله خوردن. دکتر ایمان نوابی تقریبا دو سال پیش هم جراح
دختر سوخته‌ای که توسط پدرش به آتش کشیده شده بود هم بودن و کسی بودن که نگذاشتن رو این قضیه سرپوش گذاشته بشه و جریان رو رسانه‌ای کردن که باز توسط اطلاعات سپاه فراخوانده شده بودن و رسانه هام در مورد ایشان صحبت کردند. دکتر ایمان نوابی جراح #اشکان_مروتی ورزشکار سنندجی که نیروهای امنیتی قصد ربودن و کشتنش رو داشتن، نیز بودن و ایشان رو از مرگ نجات دادن. با وجود فشار های نیروهای امنیتی که بیمارستان کوثر سنندج رو محاصره کرده بودند برای ربودن اشکان؛ ایشان خبر زنده بودن اشکان رو منتشر کردن و مردم رو از حال او با خبر میکردن. ایمان نوابی ۱۴ آذر پس از اتمام شیفت و خارج شدن از بیمارستان کوثر سنندج توسط نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه ربوده شدن. با توجه به اینکه در سنندج پیگیر ایشان شدیم، در روزهای پس از دست گیری اطلاعات درستی ندادند. بعد از ۱۶، ۱۷ روز ایشان تماس کوتاهی با خواهرشان داشته و بعد از آن تماس دیگری نداشتند. قاضی پرونده قرار صادر کرد برای ایشان وثیقه بالاتر از قرار موجود گذاشتن اما بعد از ۲۲، ۲۳ روز از گذاشتن وثیقه نه آزاد شدن و نه اجازه تماس دارن. اطلاعات به دست آمده و در قید پرونده اتهامات وارده :
۱- توهین به مقدسات
۲- تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام و برهم زدن امنیت ملی
۳-امداد رسانی مخفیانه به اغتشاشگران
از همبندی های ایشان متوجه شکنجه و آزار روحی و جسمی دکتر ایمان نوابی شدیم همچنین ایشان ۸ روزه که در اعتصاب غذا هستند اما قاضی پرونده و هیچ نهادامنیتی به خانواده و ما جواب درستی نمیدهند و حتی با قید قرار وثیقه آزاد نمیکنند.
اجازه ملاقات ندارند اجازه تماس ندارند لطفا تا قبل از اینکه اتفاق بدی بیوفته صدای #ایمان_نوابی باشید." باز کردن / نظر دهید

2023-01-12 10:55:06 باز کردن / نظر دهید

2023-01-07 16:01:44 ۱۸ دی، برای جدا کردن ج.ا از ایران، برای حمام خونی که راه انداختید، برای زور و قدرتی که جز در جهت ظلم ازش استفاده نکردید، برای آزادی‌ای که فکر کردید تا ابد می‌تونید برای ما تبدیل به اسارتش کنید، برای تمام گردن‌هایی که به طناب شما خون‌خوارا آویخته شد، برای تمام نفس‌هایی که زیر ستم شما تموم شد، برای تمام کسانی که با گرفتن عزیزانشون زندگی رو ازشون گرفتید، برای تمام رویاهایی که بدون ترس خاک کردید، برای نیازهای اولیه زندگی که ازمون گرفتید، برای تمام آرزوهایی که هرروز یه مانع براشون ساختید، برای هرچیزی که شنیدیم و نشنیدیم. ۱۸ دی، برای به خاک و خون کشیدنتون با نفرت، خشم، غم و اتحادمون که از قدرت شما بزرگ‌تره.
-نهنگ باز کردن / نظر دهید

2023-01-06 19:06:22 باز کردن / نظر دهید

2023-01-06 11:50:19 تو این لیست نشانی مزار تعدادی از کشته‌شدگان توسط جمهوری اسلامی رو که تونستم پیدا کنم، نوشتم. برای روز ۱۷ دی ببینید مقصدتون گرامی‌داشت و یادآوری خونخواهی کدام عزیز از دست رفته‌ست:



مهسا (ژینا) امینی: سقز، آرامستان آیچی
دانیال پابندی: سقز، آرامستان آیچی
سارینا اسماعیل‌زاده: بهشت سکینه کرج، قطعه ۳۱ ردیف ۴۳
حدیث نجفی و روزبه خادمیان: بهشت سکینه کرج، قطعه‌ی ۲۹ ردیف ۲۵
فرجاد درویشی و دانش رهنما: ارومیه، کیلومتر ۱۰ جاده ارومیه سلماس، آرامستان روستای بالو
ابوالفضل آدینه‌زاده: خراسان شمالی، فاروج، دو کیلومتر بعد از میدان فاروج به سمت شیروان، اولین دوراهی سمت راست، روستای نجف‌آباد
علی سیدی: تهران، بهشت زهرا، قطعه ۳۲۸، ردیف ۸۵، شماره ۳۷
حمیدرضا روحی: تهران، بهشت زهرا قطعه 211 ردیف 51
محسن شکاری: تهران، بهشت زهرا قطعه 92
سیاوش محمودی: تهران، بهشت زهرا قطعه 32 ردیف 41
سارینا ساعدی: سنندج قطعه ۱۲ بهشت محمدی
كيان پيرفلک: آرامستان پرچستان گورویی
غزاله چلابی: آمل، امامزاده قاسم چاکسر
مهرگان زحمتکش: رشت، باغ رضوان، قطعه ۱۵ ردیف ۲۷
محمدجواد حیدری: ۲۰ کیلومتری جاده قزوین، تاکستات، روستای رحمت‌آباد بزرگ دشتابی، آرامگاه روستا
محمدحسن ترکمان: بهشت معصومه، شاهین شهر، قطعه صالحین
ابوالفضل مهدی‌پور: بابل، خیابان گنج‌افروز، آرامگاه روستای پایین روشن آباد
حنانه کیا: نوشهر، کورکورسر، خیابان شهید مطهری
محمدجواد حیدری: ۲۰ کیلومتری جاده قزوین، تاکستان، روستای رحمت‌آباد بزرگ دشتابی، آرامگاه روستا
محسن قیصری: ایلام، آرامستان بهشت زهرا، قطعه جدید
سیاوش محمودی: تهران، بهشت زهرا، قطعه ۳۲۷
کومار درافتاده: آذربایجان غربی، پیرانشهر، روستای زیوکه
رحیم کلیج: مازندران، قائمشهر، ساروکلا، قبرستان ابوالحسن خشرو
یلدا آقافضلی: تهران بهشت زهرل، قطعه ۳۶، ردیف ۲۲ شماره ۱
مهدی ببرنژاد: خراسان رضوی، شهرستان قوچان، آرامستان روستای شارک
میلاد زارع: بابل، روستای حمزه‌کلا شش پل روبروی ورودی آرامگاه
امیر جواد اسعدزاده: مشهد، بهشت رضا، بلوک ۱۸
پدرام آذرنوش: کهگلویه و بویراحمد، شهرستان دهدشت، آرامستان دره‌لبک
رضا شهپرنیا: کرمانشاه، بهشت زهرا، بریموند قطعه ۱۰۶، ردیف ۳۲
نیکا شاکرمی: خرم‌آباد، روستای ویسیان، قبرستان حیات‌الغیب
محمد رسول مومنی زاده: رشا، سلیمانداراب، مسجد میرزا کوچک خان، انتهای مسجد
محمدرضا اسکندری: پاکدشت، آرامستان ده امام، قطعه فرشتگان یک و دو
مهدی ببرنژاد: خراسان رضوی، شهرستان قوچان، آرامستان روستای شارک
آیدا رستمی: گرگان امامزاده عبدالله
مهدی کابلی کفشگیری: امامزاده روشن آباد
خدانور لجه‌ای و مونا نقیب: آرامستان زاهدان
مهرشاد‌ شهیدی: آرامستان اراک، قطعه ۴
مجیدرضا رهنورد: مشهد، بهشت رضا
آیلار حقی: تبریز، آرامستان وادی رحمت
علی عراقی: تبریز، آرامستان وادی رحمت
امیرمحمد نوروزی: آرامستان انزلی
ساسان قربانی آرامستان شرف‌الدین رضوانشهر
بهنام لایق پور بهشت رضوان رشت
مینو مجیدی: کرمانشاه، آرامستان میناباد
سینا نادری: کرمانشاه، آرامستان دره‌د‌ریژ
اسرا پناهی: اردبیل، آرامستان علی‌آباد
کوروش پازخ: استان کرمانشاه، شهرستان سرپل ذهاب، مزارستان کل داوود
شیرین علیزاده: اصفهان باغ رضوان قطعه ۵۴ بلوک ۲
محسن دولتشاه: خرم آباد ، قبرستان صالحین
حسین زرینجویی: خرم آباد. قبرستان سراب یاس
سجاد قائمی: شیراز. آرامستان کُشَن.( شهرک گلشن)
-از چنل ماری باز کردن / نظر دهید

2023-01-01 22:28:28 به خانه که می‌رسید خودش را مانند لباس چرکی به گوشه‌ای پرتاب می‌کرد. جلوی آیینه خودش را نگاه می‌کرد که پر از چروک شده و تمام خاطراتش را مرور می‌کرد که انسان‌ها مچاله‌اش کرده بودند و هر روز بیشتر از قبل چروک می‌شد. گاهی سعی می‌کرد خودش را با اتو صاف کند؛ البته این‌گونه حدس می‌زنم. این شکلی وجود رد اتو روی کمرش منطقی جلوه می‌کرد. برایم عجیب نبود که او را گاهی موقع خواب داخل لباس‌شویی ببینم یا در تلاش برای نشستن روی رخت آویز. همیشه می‌گفت: خیلی تلخ است که آدم لباس محبوب خودش نباشد. لباس‌های مجبوبمان که چرک می‌شوند به پوشیدنشان ادامه می‌دهیم و به چروک روی لباس توجهی نمی‌کنیم و حتی به آن‌ها وصله می‌زنیم؛ چون دوستشان داریم و نمی‌خواهیم از دستشان بدهیم. این‌ها را می‌گفت و به دنبال رد بخیه روی تنش می‌گشت. من که می‌دانم هیج رد بخیه‌ای بر تنش نبود و کسی تا حالا سعی نکرده بود او را وصله بزند و به پوشیدن و داشتنش ادامه بدهد. روزی به خانه‌اش رفتم و دیدم کنار باقی لباس‌ها آویزان شده و باد تکانش می‌دهد؛ غمگین بودم که خودش هم لباس محبوب خودش نبود و حتی اندازه آن تی‌شرت بنفش رنگ من که دوستش دارم احساس خوشبختی نکرد. خوشحالم که توانست لباسی را که دوست ندارد دور بی‌اندازد حتی اگر آن لباس خودش باشد.
-امیر محمد ندرلو باز کردن / نظر دهید

2022-12-29 23:25:41 تو:: همین حال مستیم باز کردن / نظر دهید

2022-12-26 02:24:47 تو:بهترین موسیقیِ پلی لیستم. باز کردن / نظر دهید