2021-08-14 22:24:32
در روز عاشورا هنگامى كه نوبت مبارزه به قاسم رسيد، براى كسب اجازه خدمت امام حسين (علیهالسلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو آن قدر گريستند تا بىحال شدند. باز قاسم اجازه خواست و امام حسين (علیهالسلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پاى امام را بوسه مىزد و بر خواستهاش پاى مىفشرد. ولى امام (علیهالسلام) اجازه نمىداد تا سرانجام موفق به دريافت اجازه گرديد. وى در حالى كه اشك هايش بر گونه سرازير بود و مادرش بر در خیمه ايستاده او را نظاره مىكرد، وارد ميدان كارزار شد.
وی در میدان نبرد اين رجز را مىخواند:
انْ تَنْكُرونى فَأَنَا فَرْعُ الْحَسَنْ، سِبْطُ النَبىُّ المُصْطَفى وَالمؤتَمَنْ
هذا حُسينٌ كَالاسيرِ الْمُرتَهَنْ، بين أناسٍ لا سَقَوا صُوْبُ المَزَنْ
اگر مرا نمىشناسيد، من فرزند امام حسن نوه پیامبر برگزيده و امينم. اين حسين همانند اسیر و گروگان، گرفتار مردمى است كه باران رحمت بر آنها نبارد.
(ابن اعثم این رجز را به عبدالله بن حسن نسبت داده است.
به گزارش ابن شهرآشوب، قاسم در میدان جنگ، چنین رجز میخواند:
انی انا القاسُم من نسل علی نحن و بیت الله اولی بالنبی
من شمر ذی الجوشن او ابن الدعی
«من قاسم، از نسل علی هستم. به خانه خدا سوگند، ما از شمر بن ذیالجوشن یا حرامزاده (ابن زیاد)، به پیامبر سزاوارتریم».
سرانجام پس از كشتن سى و پنج تن به درجه شهادت نايل آمد.
خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۱.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۵.
#شب_ششم
@Taliqat_mag
537 views19:24