«ممنوعیت الکل در آمریکا» بعید است خلافکاری را پیدا کنیم که ف | تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«ممنوعیت الکل در آمریکا»
بعید است خلافکاری را پیدا کنیم که فراز و فرودی تأملبرانگیز چون آلکاپون داشته باشد... آن مرد ایتالیاییتبار آمریکایی، با چهرهای نجیب و مهربان که بسیار مدعی بود دوستدار مردم است. مادرش هفت پسر و دو دختر به دنیا آورده بود و آلفونس ــ یا همان آلکاپون مخوف ــ از ابتدا پسری سربهزیر بود که فقط گاه تعادلش را از دست میداد. محال بود کسی در چهاردهسالگی آن هیولای مهربانِ بیست سال بعد را در خطوط چهره و گردن کج آلفونسِ سربهزیر پیدا کند. «کازا نوسترا»، شعبهای بزرگ و چندشاخه از مافیای ایتالیا بود که رفتهرفته با مهاجرت ایتالیاییها به آمریکا در ایالات متحد پا گرفته بود. آلکاپون سردستۀ یکی از همین گروهها بود که در شیکاگو اوج گرفت و به شهرتی جهانی رسید... بگذارید یک سکانس از این رومانس خونآلود را با هم ببینیم...
چهاردهم فوریۀ ۱۹۲۹ بود. چهار نفر از اعضای کاپون که دو نفرشان هم لباس پلیس پوشیده بودند، وارد گاراژی در خیابان کلارک در شیکاگو شدند. این گاراژ مقر تجارت مشروبات الکلیِ یکی از گروههای رقیب بود ــ راستی اصلاً این سطرها را مینویسم تا دربارۀ دوران ممنوعیت الکل در آمریکا صحبت کنم. از این لحظه به بعد همهچیز مانند فیلمهای گنگستریِ استاندارد بود؛ نه! در واقع، آنچه رخ داد یک صحنۀ گنگستری واقعی بود که از روی آن فیلمهای تبهکاری ساخته شده است... رگبار مسلسلها بلند شد و پیکر اعضای باند رقیب آبکش میشد... مردان یکی یکی، پیش از آنکه فرصت کنند هفتتیر بکشند، نشانه بگیرند و مقاومتی بکنند، در خون خود میغلتیدند. دنیای تبهکاران دنیای مهربانی نیست؛ هرچند رهبر مخفی آن آلکاپون باشد، چهرهاش به پدرهای روحانی بماند و بسیار دوست داشته باشد مردمداری کند و برای فقرا رستورانهای رایگان بزند... پول این عیاریها را اول باید از خون رقبا صید کرد.
این پیشپردهای است برای بحثی که میخواهم مختصر و مفید مروری بر آن کنم؛ به عنوان یکی از مهمترین و جالبترین فصلهای تاریخ معاصر آمریکا. میدانستید در گذشتهای نهچندان دور در همین ایالات متحد آمریکای خودمان برای چندین سال تولید، توزیع و مصرف الکل ممنوع بود؟ آن هم در نامنتظرهترین سالها! نه در قرن هجدهم و نوزدهم! بلکه در یکسوم ابتدایی قرن بیستم؛ یعنی درست در سالهایی که حتی کشورهای عقبمانده جهشی را در مسیر مدرنیته و سکولاریسم تجربه میکردند؛ برای مثال درست در زمانی که همه از دهۀ طلایی ۱۹۲۰ در آلمان سخن میگویند که دوران انواع آزادیهای سیاسی و اجتماعی است! آری، در این سالها، محافظهکاران آمریکایی پس از حدود نیم قرن سرانجام توانستند قانون ممنوعیت الکل را وارد قانوناساسی فدرال کنند. برای بسیاری در جهان مایۀ شگفتی بود... مگر چه اتفاق خاصی افتاده است که آمریکاییها پس از چند سده که از پیدایش ایالات متحد آمریکا میگذرد، یادشان افتاده است شرب الکل زیانبار و ممنوع است؟!
از ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ (برابر با ۱۲۹۹ تا ۱۳۱۲ شمسی) به موجب مادۀ الحاقی هجدهم به قانوناساسی آمریکا، تولید، توزیع و مصرف الکل در سرتاسر آمریکا ممنوع شد. این قانون البته به یک جنبش اجتماعی نیرومند در پرهیز از الکل اتکا داشت که ریشههای چندین دههای داشت. همهچیز بسیار آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها... مشکلهایی که نفس چنین قانونی را به شدت زیر سوال میبرد و به نتایجی معکوس منجر شده بود.
اجرای چنین قانونی به سطح عظیمی از نظارت دولتی و قضایی نیاز داشت که آمریکاییها آن را در خواب هم نمیدیدند! خاصترین ویژگی دولت آمریکا این بود که به سنت لیبرالیسم توانسته بود دولت و میزان مداخلۀ دولت در زندگی اجتماعی را محدود نگاه دارد و به عبارتی «دولت را کوچک» نگاه دارد؛ چه از جهت قوانین اجتماعی و چه از جهت مقررات اقتصادی. دولت آمریکا همان به اصطلاح «دولت پاسبان شب» بود که ضدلیبرالها مسخرهاش میکردند ــ دولتی که به بیان استعاری فقط به گزمه میماند تا کسی در تاریکی و مه از دیوار کسی بالا نرود. نظارت بازو و نیروی اجرایی و قضایی میطلبد. تصویب یک قانون در سنا و مجالس ایالتی، فقط نوشتن صورتمسئله است! حالا چه کسی میخواهد آمریکای عظیم و بیانتها را که برای خود قارهای است با دهها هزار کیلومتر مرز زمینی و دریایی و هوایی و دهها هزار ساحل و رودخانه کنترل کند؟