Get Mystery Box with random crypto!

«داستان جزایر سه‌گانه» بحث بر سر جزایر سه‌گانۀ تنب بزرگ و ک | تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی

«داستان جزایر سه‌گانه»


بحث بر سر جزایر سه‌گانۀ تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی گاه و بی‌گاه در فضای عمومی مطرح می‌شود، اما به ریشۀ تاریخی این مسئله معمولاً اشاره‌ای نمی‌شود. در این پست به طور مختصر توضیح می‌دهم ادعاهای امارات از کجا آمده است و به گمانم تا این حد از قضیه را هر یک از ما ایرانیان باید بدانیم. البته مانند برخی دیگر از مناقشات خاورمیانه، مناقشۀ جزایر سه‌گانه نیز ــ که البته از نظر ما اصلاً مسئله قابل مناقشه هم نیست ــ از میراث‌های به‌جامانده از حضور بریتانیا در خاورمیانه است.

تا اینجا را به گمانم عموماً می‌دانند که نیروی دریایی ایران در آذر ۱۳۵۰ با خروج بریتانیا از خلیج فارس، در جزایر سه‌گانه مستقر شد و از نظر ایران این پایان مناقشه و مهر خاتمه بر ادعاهای واهی دربارۀ جزایر بود. استقرار نظامیان ایران در ابوموسی بدون درگیری و صلح‌آمیز انجام شد، زیرا پیش‌تر میان ایران و شارجه و با حضور بریتانیا توافق صورت گرفته بود ــ توافقی که البته آن هم استخوان لای زخم بود. اما ورود نیروهای مسلح ایران به تنب‌ها با درگیری همراه شد، زیرا معدود نیروهای پلیس رأس‌الخیمه مقاومت کردند و در پی درگیری، چهار نفر از آنها و سه نفر از طرف ایران کشته شدند.

در واقع این مناقشه به پیش از پیدایش دولت «امارات متحدۀ عربی» می‌رسد. زمانی که ایران نیروهای نظامی خود را در این سه جزیره مستقر کرد، هنوز کشور مستقل امارات پدید نیامده بود و در ساحل جنوبی خلیج فارس مجموعه‌ای از شیخ‌نشین‌ها تحت حمایت بریتانیا قرار داشتند. اما حدود یک ماه پس از این واقعه، در دسامبر ۱۹۷۱، کشور امارات نیز عملاً تأسیس شد.

اگر به یک سده پیش از آن برویم، بخشی از مردم عرب ساکن در ساحل جنوبی قبایل قاسمی بودند که مرتکب راهزنی دریایی هم می‌شدند و ساحل جنوبی به «ساحل القراصنه» (ساحل دزدان) معروف بود. اگر به تصویر نقشۀ درج‌شده در پست هم بنگرید، در طرف ساحل جنوبی در جای امارات امروزی نوشته است «ساحل دزدان دریایی».

مسئلۀ امروز جزایر نیز در نهایت به همین قبایل قاسمی می‌رسد. قاسمی‌ها از عراق می‌آمدند و بخشی در ساحل شمالی خلیج فارس و بخشی به ساحل جنوبی رفته بودند. قاسمی‌های ساکن در ساحل ایران تابعیت ایرانی داشتند. دولت ایران شیخ قاسمی را به حکومت بندر لنگه گماشته بود و جزایر تنب و ابوموسی هم تابع بندر لنگه بودند ــ خود بندر لنگه هم تابع حکمران فارس بود. در سال ۱۸۷۸ ــ سی‌ام سال سلطنت ناصرالدین‌شاه ــ علی ابن خلیفه، شیخ قاسمی، به دست یکی از افراد قبیلۀ خود، یوسف‌ ابن محمد، به قتل رسید. قاتل جای مقتول را گرفت، اما خود او نیز به دست فرد دیگری از قبیله به نام قضیب ابن راشد کشته شد.

دولت ایران برای پایان دادن به این درگیری، حاجی احمد خان سرتیپ را که مسئول امور گمرکات و بنادر بود مأمور کرد قضیب را دستگیر و به تهران تبعید کند. قضیب دستگیر شد و تا پایان عمر در تهران بود. مشکل در اینجا با مداخلۀ بریتانیا پدید آمد. در این زمان خلیج فارس جولانگاه بریتانیا بود و دولت بریتانیا با شیخ‌های جنوب خلیج فارس قرارداد بسته بود تا امنیت را در دریا برقرار کند. این شیوخ بدون اجازۀ بریتانیا نمی‌توانستند هیچ اقدامی کنند. در این زمان بریتانیا ادعا کرد حاکمیت شیخ قاسمی بر چهار جزیرۀ تنب کوچک و بزرگ، ابوموسی و سیری نه به دلیل اینکه از طرف ایران حاکم بندر لنگه بود، بلکه به این دلیل بود که اصلاً این جزایر متعلق به قبیلۀ قاسمی بوده است. بنابراین ادعا می‌کرد اینکه شیوخ قاسمی در ایران هستند دلیل نمی‌شود این جزایر متعلق به ایران باشد.

بنابراین، این ادعا اصلاً از سوی بریتانیا مطرح شد و متأسفانه ایران در آن زمان ــ چنانکه در پست دیگری پیش‌تر شرح داده‌ام ــ نیروی دریایی درخوری (بجز دو کشتی که در خدمت گمرکات بود) نداشت تا بتواند اقدام جدی‌تری انجام دهد. بریتانیا و به بیان دقیق‌تر حاکم هندوستان به شیخ شارجه توصیه می‌کرد پرچم خود را در ابوموسی و تنب برافرازد.

(ادامه در پست بعدی)

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی