«معنی مشروطه[=دمکراسی]» (احمد کسروی) مشروطه[=دمکراسی] و | تاریخ مشروطه ایران
«معنی مشروطه[=دمکراسی]» (احمد کسروی)
مشروطه[=دمکراسی] و جلوگیرهای آن (تکهی دو از دو)
آنگاه در ایران سنگ بزرگ دیگری در راه پیشرفت مشروطه هست ، و آن کیشهای گوناگون و صوفیگری و خراباتیگری و مانند اینهاست. میباید آشکاره گفت : مشروطه که بکشور دلبستگی داشتن و در راه آن جانفشانی کردنست ، با صوفیگری که بنیادش خوار داشتن جهان و بگوشهای خزیدن [و] مفت خوردن است نتواند ساخت. با خراباتیگری که پایهاش دم غنیمت دانستن و مست بودن و بگذشته و آینده پروا ننمودنست نتواند ساخت. با شیعیگری که آغاز و انجامش دل بمردگان بستن و رشتهی کارها را در دست آنان دانستن و چشم براه امام ناپیدا دوختنست نتواند ساخت.
برای پیشرفت مشروطه بایستی بکوشند و اینها را از میان بردارند که این را هم تاکنون ندانستهاند و بکوششی در این باره برنخاستهاند.
اینهاست شُوَند[=سبب] آنکه مشروطه در ایران نتیجهی درستی نداده. در اروپا در هر کشوری ، مشروطه مایهی آبادی و فیروزی آن کشور گردیده. سی و چند ملیون مردم انگلیس که به یک نیم جهان فرمان میرانند این نیرومندی بیش از همه نتیجهی مشروطه است. فرزندان آمریکا که از آن سوی جهان دست بکارهای اروپا و آسیا و اقیانوسیا یازیدهاند این چیرگی را در سایهی مشروطه بدست آوردهاند. در همه جا مشروطه مایهی پیشرفت بوده. ولی در ایران در این چهل سال جز افزودن بآشفتگی کشور نتیجهای از آن بدست نیامده.
بسخن بیش از این دامنه نمیدهم. شادروانان بهبهانی و طباطبایی و دیگران کوشیدند و مشروطه را باین کشور آوردند و ما که آن را پذیرفتهایم و ارجمندش میداریم باید بکوشیم و روانش گردانیم. باید بکوشیم و زمینهاش آماده سازیم.
از این گفتهها میخواهیم دو نتیجه گیریم : یکی آنکه چارهی دردهای ایران جز این کوششهایی که ما میکنیم نمیباشد. همان داستان مشروطه بهترین گواهست که در این توده آلودگیهایی هست و تا از آنها پاک نگردد از هیچ چیزی نتیجهی درستی بدست نخواهد آمد. داستان ایران با این آلودگیها داستان استخریست با لجنهای بدبو. استخری با لجنهای بدبو اگر گلاب برویش بندند آن را نیز بدبو گرداند و چارهای جز آن نباشد که لجنها را بیرون ریزند و پاکش گرداند.
چنانکه میدانیم کسانی در این کشور حزبهای سیاسی میسازند. باید دید خواستشان چیست؟. اگر میخواهند دستهای پدید آورند و با دست آنها در مجلس نماینده باشند یا در کارهای کشور سرجنبانی نمایند بخواست خود توانند رسید. ولی اگر میخواهند تکانی در توده پدید آورند و چارهای بدردها کنند و یا نیرویی پدید آورده در برابر بیگانگان بالا افرازند این نتیجهها نتواند بود و نخواهد بود.
حزب ساختن از این مردم آلوده بدان میماند که کسی از بیماران مالاریایی و روماتیسمی سپاهی آراید و پیداست که از چنان سپاهی هیچ کاری نتواند برخاست.
نتیجهی دوم اینکه ما در این کوششهای خود بکار بسیار بزرگی برخاستهایم. کاری که خشنودی خدا در آنست و نتیجههای بسیار نیکی را درپی خواهد داشت.
تکهای از «گفتار آقای کسروی» ، دفتر «سیزدهم مرداد 1323»