Get Mystery Box with random crypto!

خوش خرامان لفظ رام تواند شش سال پيش از اين شعري در ستايش زنده | تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایران‌زمین

خوش خرامان لفظ رام تواند

شش سال پيش از اين شعري در ستايش زنده ياد هوشنگ ابتهاج سرودم كه به مناسبت درگذشت اين شاعر بزرگ بازنشر مي كنم. روحش شاد باد!

تابش مهر جانگزا سايه
سوخت جان و تن مرا سايه
سوختم زآفتاب آتشخو
مرهمي نه به زخم ما سايه
نيست محرم در اين زمانه و ليك
مي توان گفت راز با سايه
زرد و زار آمدم به درگاهت
من چو كاهم تو كهربا سايه
سر به ياساي نقدت آوردم
اي شهنشاه شعر يا سايه
سكّه قلبم از كرم بپذير
اي قبول تو كيميا سايه
تا كه خود را شناختم اين دل
بوده با درد آشنا سايه
در چهل سال عمر چون گويم
چه كشيدم ز غم چه ها سايه
درد آزادگي به دل دارم
بهر من چاره اي نما سايه
در جهان از جفاي خودكامان
جام خلق است پربلا سايه
آوخ از جور ظالمان آوخ
آه از قوم بي حيا سايه
همه روزهاست عاشورا
هر زميني است كربلا سايه
سست عهدان به كار بر شده اند
نيست در عهد ما وفا سايه
همچو شب باز در پس پرده
نقش بازي كنند با سايه
ليك آن نقش ها كجا ماند
رفته رنگ از رخ حنا سايه
شهسواران از اين سرا رفتند
دامن افشان بدان سرا سايه
از هياهوي ساده انديشان
پر شد از ياوه گوش ها سايه
ناسره از سره نمي دانند
بس كه خواندند ها هما سايه
در سخن هايشان مجو معني
لفظشان هست نارسا سايه
استخوان سخن ترك برداشت
چاره اي كن به موميا سايه
بار ديگر بدم به صور سخن
تا قيامت شود بپا سايه
خوش خرامان لفظ رام تواند
اي غزل را تو پادشا سايه
هم به درياي شعر خود داري
بس گهرهاي بي بها سايه
شاعر فحل روزگار تويي
لفظ و معنيت باصفا سايه
هومن از اين چكامه كامش نيست
اين سخن هست بي ريا سايه
من نيارم تو را ثنا گفتن
بي نيازي تو از ثنا سايه
آبروي سخن در اين قرني
بر لبم اين هست اين دعا سايه
از افق تا كه بردمد خورشيد
گسترد بال چون هما سايه
باد نامت هميشه عطرافشان
همچو امروز در فضا سايه

هومن يوسفدهي
تهران- ٣ بهمن ١٣٩٥