محفل ادبی روز جمعۀ فرخ سالها دایر بود و هیچنوع تکلف و قیدی ند | تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
محفل ادبی روز جمعۀ فرخ سالها دایر بود و هیچنوع تکلف و قیدی نداشت. در این محفل دوستانه و بیریا که ذیل و صدری نداشت به شاعر همه دوش به دوش مینشستند و آزادانه درباره مسایل ادبی اظهار نظر میکردند. بعضی از باب خوشآمد و مداهنه سعی میکردند به این محفل ادبی عنوان انجمن بدهند، ولی مرحوم فرخ همیشه تحاشی داشت و میگفت اینجا مجلس ادبی نیست و رییس و مرئوسی ندارد..... مرحوم فرخ بحثهای سیاسی را در این محفل ممنوع کرده بود و ترجیح میداد اگر بحثی میشود درباره مسایل ادبی باشد...... در عین حال آقای فرخ خیلی اهل بحث نبود و از آن به جدل تعبیر میکرد و شاید ملاحظه و تادب میکرد.... این احتیاط به قدری در وجود مرحوم فرخ قوت داشت که اغلب از طرح مسائل مشکل ادبی و بحث درباره اشعاری نظیر شعر خاقانی تبری میجست و حتی توصیه میکرد وقتی دیدید شعری را نمی فهمید اصلا نخوانید. بدیهی است این طرز فکر با وجود ظاهر آراستهای که داشت از لحاظ نقد ادبی صحیح نبود بهمین جهت کسانی نظیر دکتر فیاض سعی میکردند آن را تعدیل کنند و با بهوجود آوردن امکان طرح مسایل دقیق ادبی و لغوی، به محفل دوستانه و ادبی فرخ رونقی ببخشند. مرحوم دکتر فیاض معتقد بود هنر شعر مثل همهٔ هنرها با دقت و بارزکبینی و نازکخیالی ملازمه دارد و اگر موضوعهای شعری به مطالب پیش پا افتاده و آشکاری نظیرِ "زیر ابرو چشم بودن" منحصر شود و تاحد عامیانه سقوط کند دیگر ارزش وجودی آن از بین میرود. بعد هم مشکل بودن شعر خاقانی و شعرایی مثل او به اصطلاح منطقیون بالعرض است بهاین معنی که لغات و اصطلاحاتی دارد که چون مربوط به قرون گذشته و زندگی قدیم میشود طبعا در روزگار ما نامانوس و دور از ذهن جلوه میکند و الا اگر مردم شعر آنها را نمیفهمیدند و از خواندنش لذت نمینمیبردند طبیعت به دست فراموشی میسپرد..... تربیت ادبی محفل روز جمعه تنها به شعر منحصر نمیشد زیرا مصاحبت شخصیتهایی نظیر مرحوم دکتر فیاض برای علاقهمندان به تحقیقات ادبی بسیار مغتنم بود و به قدر مجلس درس ارزش و فایده داشت. مرحوم دکتر فیاض که در سالهای اخیر عمر خود تقریبا تمام روزهای جمعه به منزل فرخ میآمد اگر مجلس را خالی از اغیار و مساعد میدید بیدریغ افاضه میکرد و محصول مطالعات دقیق و ممتد خود را به رایگان در اختیار علاقهمندان قرار میداد. گاهی هم از اول تا آخر مجلس یک کلمه حرف نمیزد و خود را به مطالعه کتاب یا به صحبت با کسی که پهلویش نشسته بود مشغول میکرد....