Get Mystery Box with random crypto!

قسمت هفتم : باید میرفتیم تو اتاقی که علی رفته بود و فانوسشو ور | Tarsouk

قسمت هفتم :
باید میرفتیم تو اتاقی که علی رفته بود و فانوسشو ور میداشتیم
حسین درو باز کرد
واااای علی بود که خودشو دار زده بود
با خون رو دیوار نوشته شده بود از اینجا برید
ولی جایی از علی ترســ @tarsouk ــو خونی نشده بود
فانوسشم شکسته بود
با نوره کمی که داشتیم رفتیم سمت دستشوری
حسین رفت تو و بهش گفتیم اواز بخون که اگر صدات قطع شد بیایم نجاتت بدیم
صدای آوازش میومد ماهم همش مواظب اطراف بودیم
دستشوریش طولانی ترســ @tarsouk ــو شده بود
اکبر در زد گفت بیا بیرون دیگ بسه حسین
اما داشت هنوز آواز میخوند
همه به هم نگاه کردیم و درو باز کردیم
واااای حسین بود ترســ @tarsouk ــو که سرش قطع شده بود و سر قطع شدش داشت آواز میخوند
مجیدم از شدت ترس افتاد رو زمین به اکبر گفتم اگه بترسی مردی
چشامو بستم و با چکشی که داشتم سره حسینو له کردم تا صدایی ازش نیاد
خیلی صحنه بدی بود
مجیدو کشون کشون آوردیمش تو پذیرایی
مواظب بودیم و خسته و کلی ترسیده
ساعت 5 بود که مجیدم به هوش اومد
اما نمیتونست حرفی ترســ @tarsouk ــو بزنه به اونم چاقو دادم که مواظب خودش باشه
مدتی گذشت به ساعتم نگاه کردم ساعت هنوز 5 بود
به اکبر گفتم ساعت چنده با تعجب بهم گفت 5
چشمم به ثانیه شمار ساعتم افتاد تکون نمیخوره
واااای ساعت از 5 تکون نمیخورد
مجید که اینو فهمید با چاقویی که بش داده بودم چند ضربه زد تو قلبش
ثانیه های آخر گریه میکرد میگفت دیدین گفتم اینجا نیایم
ادامه دارد کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی
@tarsouk