Get Mystery Box with random crypto!

@theamywestern #poisonkiss #part433 با هر موج پرقدرتی که به ک | Amy western

@theamywestern
#poisonkiss
#part433

با هر موج پرقدرتی که به کمرش میداد و فشار محکمی که به درون هیلمی اعمال میکرد تخت تک نفری او مثل کشتی گیر افتاده میان تلاطم دریا وحشیانه تکان میخورد و ناله های پر شهوت و لذت او را بلند و بلند تر میکرد اما هیلمی با وجود اینکه بار اولش بود و مسلماً بخاطر تجاوزی که تجربه میکرد حق داشت از درد و نفرت فریاد بزند و برای رهایی تلاش کند، بدون هیچ حرف یا حرکتی خود را تسلیم او کرده بود و شاید در انتظار تمام شدن این شکنجه ی جهنمی بود!
هیلمی قدرتش را داشت خود را نجات بدهد.متوجه بود که دیگر تحت تاثیر هیپنوتیزم نیست اما ننگ بر لذتی که در هر ورود و خروج پر سرعت آن عضو خواستنی در جسم خود حس میکرد.نمی توانست رد کند.نمی توانست مقابله کند.نمیخواست مانع شود.چیزی داشت اتفاق می افتاد که او هم میخواست و حتی برای ساکت نگه داشتن ناله های پر لذت و شهوتش لبش را به دندان گرفته نفس در گلو حبس کرده بود.
عذاب وجدانی که مثل شلاق روحش را می درید اجازه ی لذت بردن از عشقبازی را به مورات نمیداد!این چیزی نبود که می خواست هر چند در اول به لج آن پسرک بی لیاقت بفکر سرکوب کردن خشم و ارضا کردن حسادت خود بود و میدانست چقدر عوامانه و شاید مسخره بود اما می خواست به نحوی سریع و همیشگی صاحب هیلمی شود ولی به محض دستیابی به تن زیبای معشوق اشتیاق و شهوت کنترل تمام احساسات او را بدست گرفت و حالا دیگر حتی نمی توانست مراعات جسم باکره ی هیلمی را بکند!
هیلمی با وجود ضرباتی که به آخرین سرعت ممکن رسیده بود و صدای برخورد تن خیس از عرق آندو با حرکت وحشیانه ی تخت و نفسهای بریده ی مورات که نشان از نزدیک شدن پایان این سکس غیرمنتظره میداد،چیزی جز لذت حس نمیکرد.حتی درد جایش را به شهوت بینهایت رسانده حس ناب تعلق یافتن به این جوانک بلوند و زیبا او را بر خلاف ترس و تصورش برای تجربه کردن نتیجه اش بی طاقت میکرد.
با اینکه مورات از کنترل زمان و جسم خودش کاملاً مطمئن بود بناگه اتفاق افتاد و با یک حس انفجار در لگنش بی وقفه و پشت سر هم درون تن هیلمی شلیک کرد! ناله ی موفقیت در گلویش شکست و تن هوس آلودش روی تن هوس انگیز عشقش افتاد.
بناگه همه چیز ثابت و ساکت شد و تنش با مایع ولرم مورات پر شد.ناله ی پرشور حبس شده در گلویش را با نفس بریده اش بی صدا رها کرد و غرق لذت از این عشقبازی وحشیانه اجازه داد شهوت او هم بیرون بریزد.