Get Mystery Box with random crypto!

@theamywestern #poisonkiss #part503 فشار احساسات اخم آراس را ب | Amy western

@theamywestern
#poisonkiss
#part503
فشار احساسات اخم آراس را باز کرد اما او همچنان در تلاش برای مقابله با قلبش،حلقه انگشتانش را تنگ تر کرد و سر سفت بطری را سخت تر فشرد.
"چطور تبدیل شدی؟!"
"کار استاد بود..."نفس چاتای داشت کم می آمد.
آراس آه بیصدایی از روی دلسوزی کشید."پس تو هم از بچه های آزمایشگاه بودی!"
پلکای چاتای برای باز ماندن سخت می جنگیدند!
"بهت تعریف کرده بودم... با دوستم رفته بودم دیدن کولیا..."
بغض احمقانه ی گلوی آراس را بخارش انداخت!
"خیلی اذیتت کردن؟"
چاتای لحظه ای چشمانش را بست:"خیلی..."
آراس از فرصت استفاده کرد و تا چاتای نمیدید چند بار پلک زد تا جلوی حلقه زدن اشکش را بگیرد!
"یا اگر درمون بشی..."
"نمیشم!"چاتای دوباره سعی کرد بیدار بماند.
"از کجا میدونی؟!"
"خون خوناشام اصیل تو رگ هامه...من فقط میتونم یکی از اونا بشم یا بمیرم!"
اینبار آراس نیشخند زد:"میدونی که مرگ تو چیزی رو عوض نمیکنه!"
لبخند ضعیفی روی لبهای بی رنگ چاتای ظاهر شد:"تو رو که به آرامش میرسونه!"
جوابهای چاتای خلاف انتظار آراس بود.غرید:"اگر زنده بمونی به جنایت هات
ادامه میدی؟!"
چاتای با خونسرد زمزمه کرد:"جوابو خودت میدونی!"
آراس با خشم نفس عمیقی کشید:"باید مجازات بشی چاتای!"
چاتای هم با جدیت به او خیره شد:"مجازاتم کن خب!معطل چی هستی؟!"
قلب آراس از دودلی لرزید.واقعاً منتظر چه بود؟قانع شدن؟منصرف شدن حتی بخشیدن و دوباره عاشق شدن؟مگر نبود؟!
"بهم دلیل بده نکشمت!" دندانهایش هم بهم سابید.
"ندارم!"تکانی بخود داد بلکه جایش را راحت تر بکند اما درد زخمش اخم بر چهره اش انداخت:"چرا داری برای خودت بهانه تراشی میکنی آراس؟ مگه برای کشتن من برنگشتی؟!"
دیدن چهره ی پر درد چاتای قلب او را درید...