تز یازدهم
«تقریباً همۀ کسانی که راجع به تراژدی نوشتهاند –هگل، نیچه، روزنتسوایگ، و دیگران- قبول دارند که تراژدی یونان متضمن دیالکتیک فرد و جمع و تلاش برای حل ستیز میان این دو و رسیدن به تعادل است. مضامین تراژدی یونان هم کاملاً این امر را آشکار میکند. در
آنتیگون(اثر سوفوکل) مسئله این است که آیا فرد باید قانون دولت را گردن بنهد یا قانون خانواده را که جنبۀ شخصیتر دارد. فردیت آنتیگون ازطریق نفی قانونِ دولت ساخته میشود یعنی نفی دیگری. آگاممنون هم در قربانیکردن دخترش ایفی ژنی دقیقاً با همین انتخاب روبروست: قانون جامعه و الویت نفع همگانی را بپذیرد و دخترش را قربانی کند تا ملت در جنگ پیروز شود، یا عدالت خانوادگی و رسالت پدری را گردن نهد. بین فردیت آگاممنون و منافع همگانی تعارضی وجود دارد. اودیپ هم براساس همین منطق خودش را کور میکند و از شهر میرود چون میداند اگر بماند شهر تبس دچار لعنت خدایان شده و طاعون شیوع مییابد.
در یونان همواره این مسئله مطرح بود که چگونه میتوانیم بین فرد و جمع توازنی برقرار کنیم و تعادلی بین فرد و فضای همگانی بهوجود آوریم. این تعارض را مکاینتایر براساس تقابل دو وجه از مفهوم عدالت مطرح کرده است: یکی مفهوم
آرته است بهمعنای قابلیت و فضیلت شخصی و دومی مفهوم
دیکه یعنی عدالت همگانی یا همان نظم حاکم بر جهان بهعنوان یک کل منظم (کاسموس) که سرنوشت و تقدیر الهی بر آن حاکم است و حتی خدایان هم بر از آن تبعیت میکنند. از آنجا که در یونان فردیت بهوجود آمده و فرد هم دارای نظمی درونی است، طبعاً هر فردی خواستار کشف و تحقق قابلیت خویش است، یکی نجار است، یکی شاعر است، دیگری سیاستمدار است، الیآخر. پس باید دید چه شرایطی باید ایجاد شود تا هر فردی بتواند در پیروی از قابلیت درونی و بسط فضیلت یا آرتۀ خویش مقتضیات دیکه یا عدالت همگانی را هم رعایت کند. در واقع نوعی تلاش برای جفت و جور کردن این مفهوم در پس تراژدیها و فلسفۀ یونان نهفته است و خودِ این تلاش هم ناشی از دیالکتیک فرد و جمع است.»
بخشی از
گفتاری دربارۀ ماهیت تاریخی مغرب زمین
مراد فرهادپور
www.thesis11.com