سیاست: دیالکتیکی غیر بیانی (متن سخنرانی آلن بدیو دربارۀ سیاست | تز یازدهم
سیاست: دیالکتیکی غیر بیانی (متن سخنرانی آلن بدیو دربارۀ سیاست در دنیای امروز)
قسمت چهارم
مسئله اینجا است که بخش معینی از تمامیت جمعی از منظر قانون به معنای واقعی کلمه هستی ندارد. مسئلۀ قانون در نهایت صرفا مسئلهای حقوقی و تاریخی نیست. مسئلهای وجودشناختی است: مسئله بر سر هستی انسانها است. مسئله در نهایت رابطۀ میان زبان و اشیاء است و هستی آنها که، به تعبیر فوکو، بر اساس رابطۀ میان کلمات و اشیاء شکل میگیرد. و سرآخر، در میدان قانون، فقط چیزهایی که توصیفی واضح از آنها داشته باشیم هستی دارند. مسئله اینک در جبهۀ میل است. زیرا با قطع و یقین میتوان گفت میل همواره مایل به چیزی است که به این معنی هستی ندارد. میل طالب چیزی است که ورای حالت بهنجارِ قانون جای دارد. مطلوب واقعیِ میلِ حقیقی همواره چیزی است مانند سیبی که در عین حال خار است. [و طرفه اینکه در زبان انگلیسی به تاتوره میگویند، «خار-سیب» یا «سیب خاردار».] این است مطلوب واقعیِ میل حقیقی؛ میل حقیقی همواره میل به چیزی هیولاوش است. اما چرا؟ زیرا میل تأییدِ تکبودگی یا فریدبودگیِ محض در فضای بهنجار قانون و ورای آن است.
مثال بسیار ساده و واضحی در ریاضیات برای این رابطۀ میان میل و قانون داریم، میان صورتهای متفاوت هستی. نظریۀ مجموعهها را در نظر آورید – نظریهای راجع به کثرت محض – و یک مجموعه را هم پیش چشم آورید، مهم نیست کدام مجموعه باشد؛ کثرتی کاملا عادی. نکتۀ جالب توجه این است که با ابزاری فنی، یعنی وسیلهای که نظریۀ مجموعهها در اختیارمان میگذارد، میتوان تصورمان را از زیرمجموعهای از این مجموعه که نامی واضح دارد صورتبندی کنیم، یعنی به صورت فرمول بنویسیم. پس در میدان نظریّۀ مجموعهها در عالم ریاضیات میتوان مسئلۀ رابطۀ میان هستی و نام واضح را به نحوی صورتبندی کرد. دقیقتر بگوییم، نامی واضح داشتن یعنی تعریفشدن به وسیلۀ فرمولی واحد. این یکی از ابداعهای بزرگترین عالِم منطق در قرن گذشته بود، کورت گودِل. او این نوع زیرمجموعه را، یعنی زیرمجموعهای دارای نامی واضح را، زیرمجموعۀ «ساختنی» نامید؛ زیرمجموعهای ساختنیِ یک مجموعه به مجموعههایی گفته میشود که توصیف واضحی دارند. و به طور کلی، مجموعهای را مجموعۀ ساختنی مینامیم که زیرمجموعۀ ساختنیِ مجموعهای دیگر باشد.
پس در اینجا با امکان چیزی رو در روییم که من آن را قانونی کبیر میخوانم. قانون کبیر دیگر چیست؟ قانونی که قانونِ قانونها باشد یا، اگر این بیان را میپسندید، قانون آنچه بواقع امکان قانون باشد. و یک نوع مثال ریاضی داریم برای توضیح چند و چون این قسم قانون، قانونی که نه قانون اشیاء یا اتباع بلکه قانون قانونها است.قانون کبیر صورتِ یک اصل موضوع به خود میگیرد، اصلی که نامش اصلِ موضوعِ ساختنیبودن است و بسیار هم ساده است. این اصل میگوید: همۀ مجموعههای ساختنی اند. و این تصمیمی دربارۀ هستی است: تصمیم میگیرید حکم کنید که فقط مجموعههایی هستی دارند که ساختنی باشند، و تصمیمی ساده دربارۀ هستی به صورت فرمولی ساده درمیآید. همۀ مجموعهها ساختنی اند – آری، این قانون قانونها است. و این براستی یک امکان است. میتوانید تصمیم بگیرید که حکم کنید همۀ مجموعهها ساختنی اند. چرا؟ زیرا همۀ قضیهها [=تئورِمها]ی ریاضی که قابل اثبات در نظریۀ عام مجموعهها باشند در میدان مجموعههای ساختنی هم قابل اثبات خواهند بود. پس تمام حکمهایی که دربارۀ مجموعهها به طور کلی صادق اند در واقع فقط در مورد مجموعههای ساختنی مصداق دارند. پس – و این نکته برای مسئلۀ عام قانون بسیار مهم است – میتوانیم تصمیم بگیریم که حکم کنیم همۀ مجموعهها ساختنی اند یا، اگر این بیان را میپسندید، هر کثرتی تابع قانون است، و به این ترتیب هیچ چیز از دست نمیدهیم: تمام حکمهایی که به طور کلی صادق اند با محدودشدن به مجموعههای ساختنی صادق اند. اگر هیچ چیز از دست نمیدهیم، اگر میدان صدق تحت اصل موضوع ساختنیبودن تغییری نمیکند، میتوان نتیجهای چون این گرفت: قانون موجب محدودشدن زندگی و تفکر نمیشود؛ در سایۀ قانون، آزادی زیستن و فکر کردن عین هم اند. و الگوی ریاضی این تصمیم میگوید وقتی تأیید میکنیم همۀ مجموعهها ساختنی اند یا به عبارت دیگر همۀ بخشهای مجموعهها ساختنی اند، یعنی در نهایت همۀ بخشها تعریفی واضح دارند، چیزی از دست نمیدهیم. و به این قرار به طبقهبندی عام بخشها، طبقهبندیِ عقلانیِ بخشها – یا اگر میخواهید، طبقهبندی عام/عقلانیِ جامعه -- دست مییابیم، بی آنکه هیچ حقیقتی از دستمان برود....
@thesis11site