این مقاله ظهور موج تازهای از تروریسم را بررسی میکند که آموزه | تز یازدهم
این مقاله ظهور موج تازهای از تروریسم را بررسی میکند که آموزهی تقیه یا تظاهر و پنهانکاری استراتژیک را تبدیل به سلاح میکند، بساطِ وجه تئاتری صحنهی نبرد را برمیچیند و شهروندان غیرنظامی را بهعنوان آماج اصلی حمله و «میدانهای نبرد در سطح مولکولی» برمیگزیند، تا [با استفاده از این شیوهها] از انحلال خویش بهرهبرداری کند. این جریان، نهتنها بقای شهروندان غیرنظامی در جهان، بلکه خودِ افق بقا و زیست (در ابتداییترین و انتزاعیترین معنایش) را هم بهکلی تهدید میکند. بدینسان خودِ بقا بدل به میدانی برای بهرهکشی از سوی تروریسم افراطی میگردد.
وقتی نظامیسازی دیگر فرایندی منحصر به زمانِ جنگ و صرفاً متعلق به میدان نبرد نباشد، آنگاه حتی صلح - این وقفه موقت، این فضای خالی و [وضعیت] سفید عاری از اصطکاک میان ماشینهای جنگ و بقای جمعی - هم میتواند نظامیسازی شود. این فقط به معنای سود جستن از صلح بهمنزلهی ذخیره تدارکات برای فرآیندهای نظامی در جنگهای آتی (مهم است که در وضعیتی که بقیه در حال فراغت و استراحتاند، چه کسی بیشترین نیروها را گردآوری میکند؟) یا بهمنزله برههای از تعلیق موقتِ [کشمکش] که قابل بهرهبرداری باشد نیست، بلکه بهمراتب مهمتر، به معنای از _درون_ نظامی سازیِ صلح (کاشتن و رویاندن نظامیگری از دل صلح) است، که در آن از صلح مستقیماً بهعنوان سلاح استفاده میشود و بهعنوان پهنهی تازهای برای تهاجم و شورش و حملات کوبنده علیه پایگاههای دشمن و/یا ساختار تور محافظش مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
حالتها و شیوههای جدید وحشتپراکنی و انتشار رعب، مفهومهای پایهای بقا را کلاً تهدید میکند و وضعیت رعب و ترور فراگیری را ایجاد میکند که شبح مرگ بالای آن میچرخد و هر دقیقهی زیسته را تحت قاعدهی خود درمیآورد. این مرگسالاری، هدف آژانسهای ترور متعلق به گرایش بدعتگذرانهی اسلامی، از قبیل جماعت تکفیری و عوامل تکفیری آن است؛ همان جنبش یا نهضت جهادیای که معتقد به طرد مطلق غیرمومنان یا کفار است (تکفیر در اصل به معنی طرد و نفی بلد است). این آژانسها (عوامل ترور) الهامبخش موج تازهای از نظامیان افراطگرای مذهبی و گروههای مبهم و گمنام تروریستی بودهاند که از کاشتن نظامیگری درونِ صلح (نظامیسازیِ صلح از درون خود آن) بهعنوان شیوه جدید جنگافروزی بهرهبرداری کردهاند.