تو تمرین میکنی قدر بدانی. به گمانم هر آدمی در هر جای این کره | گردشگرى و دين
تو تمرین میکنی قدر بدانی. به گمانم هر آدمی در هر جای این کره زمین، خودش به قدر یک دنیا است و تو باید بروی در او غواصی کنی؛ یعنی اینکه بروی داستان زندگیش را بشنوی. این خودش خیلی تجربه منحصر به فردی است. هدف من ابداً در سفرهایم مقصد نیست. هدف من لذت بردن از مسیر است .
او تأکید کرد: البته سفر زیاد کردن هم ایرادهای خودش را دارد. کسی که تجربه سفرش کم است، ممکن است چیزهایی را ببیند که دیگر به چشم تو نمیآید. وقتی زیاد ببینی، دیگر به چشمت نمیآید. ما اغلب با دین موروثی باورهایمان را ادامه میدهیم. سفر فرصتی در اختیارمان میگذارد که با ادیان دیگر هم آشنا شویم. باز شدن دید و تغییر نگاهمان به چارچوبها کمک میکند که انسان بهتر زندگی کند. فکری بیان کرد: راه نفوذ به هر جامعهای از سرخپوستهای آمازون گرفته تا آسیبدیدههای داعش، مهربانی و لبخند است. و بهترین راه نفوذ هم بچهها هستند. چون بچهها هنوز آن قالبهای مضحکی که ما بزرگسالها برای خودمان درست کردهایم ندارند. در خیلی جاها در جوامع محلی دانستن زبان به تو کمکی نمیکند. فقط مهربانی و داشتن لبخند بر روی لب است که میتواند این پیام را به مخاطبت برساند تو هم شبیه خود او هستی. هیچ جای دنیا را نمیتوانید پیدا کنید که مهربانی ارزش نباشد.
در ادامه او بخشی از فیلمهای سفرش به منطقه آسیبزدگان فیلیپین در سونامی 2013 را با مخاطبان به اشتراک گذاشت. میگفت. «من یک شعار برای خودم دارم و آن این است: خارج از چارچوب فکر کن. ببین دیگران چه میکنند. تو همان کار را نکن». من تا مدتی طولانی سفرهای امدادیم را رسانهای نمیکردم. اصلاً اهل این کار نبودم. تا این که یک بار جمله یک خبرنگار به من تلنگری زد. او گفت: ممکن است این قبیل کارهای امدادگری که انجام میدهی، موجب تشویق خیلی از انسانها برای انجام این فعالیتها شود و تو با شانهخالی کردن از این کار، جلوی امدادرسانی شمار زیادی را میگیری. از آن زمان به بعد تصمیم گرفتم فعالیتهایم را با مخاطبانم در میان بگذارم.
ونلایفر ایرانی افزود: در 5- 6 سال اخیر عمده سفرهایم انفرادی بوده. گاهی میشود یک ماه به وسط جنگل میروم تا به مدرسه طبیعت بروم. در وسط جنگل دیگر کسی نیست که حواس عرفانی تو را پرت کند. میتوانی ساعتها بنشینی و صورتت را روی زمین بگذاری و رفتار موجودات زنده دیگر را تماشا کنی. من طبیعتگردم و از سالها پیش کوهنوردی میکنم و بارها قلههای سرشناس مانند هیمالیا را فتح کردم. به نظرم طبیعت پر از درسهای شگفتانگیز است که زندگی شهری فرصت درنگ درباره آن را از ما میگیرد.
او در پایان تأکید کرد: هر چه بیشتر سفر کردم به این نتیجه رسیدم که همه ادیان و مذاهب آمدهاند تا یک چیز را بگویند: آدم باش. به خاطر همین گمان میکنم این توصیه قرآن : سیروا فیالأرض فوقالعاده است. بحث خلاقیت در گردشگری را با این تمثیل دریای سرخ- اقیانوس آبی میگویم. تصور کنید یک سری ماهیگیر دور تا دور دریای سرخ ایستادهاند و در سر و کله یکدیگر میزنند، در حالی که پشت سرشان اقیانوس آبی است. در حوزه گردشگری هزار جور کپیبرداری است. شما تلاش کنید خارج از جارچوب متعارف یاthink out of the box به این قضیه نگاه کنید. یکی از جذابترین قسمتهای سفر این است که بیبرنامهریزی راهی شوید. این که همه چیز از پیش تعیین شده باشد، جلوی خلاقیت در سفر را میگیرد. نکته نهایی هم در بحث از سفر و مذاهب این است که به باورهای دیگران احترام بگذارید. ممکن است خدایی که شما میپرستید، خوراک یک قبیله دیگر باشد. ما در دهلی توی یک کشور، معبدی داریم به نام معبد موشها Rat's temple، جایی بسیار کثیف که محل عبادت موشهاست. اما به فاصله دویست کیلومتری آنجا انسانهایی مگالایایی هستند که همان موش را کباب میکنند و میخورند. پس باید در مواجهه با پیروان ادیان مختلف با احتیاط برخورد کرد. هند سرزمین خاصی است. یکبار که آنجا بودم، همزمان جشن میلاد حضرت محمد(س) و جشن holifest Divall یا جشن رنگ بود. مسلمانها از یک سمت و اتوبوسهای بودایی از سوی دیگر میایستادند و با یکدیگر خوشباش میگفتند. بوداییها به مسلمانان رنگ میپاشیدند و مسلمانان با دعا و صلوات بوداییها را بدرقه میکردند. سخن کوتاه اینکه : پس میشود به جای تقابل، تعامل کرد.