مجله (از ابتلائات مضحک ما) نوشته را با خاطرهای آغاز میکنم. | دانشگاه و طبیعت
مجله (از ابتلائات مضحک ما)
نوشته را با خاطرهای آغاز میکنم. استاد «دانایی» به سردبیر یکی از مجلات پیام داده بود که مجلهای که سردبیرش مقاله (نه مقالات) خودش را در آن چاپ کند، آن مجله را باید در دفترش را گل گرفت. از دانایی این استاد علامه حیرت کردم که این قدر ... است که گویا چشمش به هیچ مجلهٔ فرنگی نیفتاده است. باری، از قواعد ظاهراً منصفانهٔ مجلات این است که سردبیر آن نباید در مجلهٔ خود چندان مقاله چاپ کند و اهل مؤسسه یا دانشگاه صاحب مجله نیز اجازه دارند بیستوپنج درصد (یا نزدیک به این) از هر شماره را پر کنند. اینها توجه ندارند که مجلهٔ یک دانشگاه یا مؤسسه «ارگان» (ارگان را حضرات میدانند که یعنی ابزار) آن دانشگاه یا مؤسسه است و باید در درجهٔ اول بازگوی آراء و تحقیقات همان دانشگاه یا مؤسسه باشد. اینکه میگویند مقالات یک فرد باید «توزیع» شود، یعنی یکی در تهران باشد، یکی در تبریز، یکی در شیراز، یکی در زاهدان، تا به فرد امتیازات درست تعلق گیرد، این از ناشناخت سازندگان این قاعده حاکی است. هر کسی میتواند (یا خوب است) مقالاتش را در مجلات تخصصی مختلف چاپ کند، ولی به شرط آنکه چنین مجلاتی موجود باشد. در مملکت ما که مقداری مجلهٔ جنگمانند (جز استثنائاتی) چاپ میشود و شمار زیاد عنوانهای تخصصی آنها هم غالباً پوشش ظاهری است، چرا باید فردی مقالاتش را به اطراف و اکناف کشور بفرستد؟ بفرستد که در دام داوران «علامه و دانا و روششناس» بیفتد؟ هر کس مقالهاش را باید اولاً در مجلهای مربوط به تخصص خود (نه مجلات جنگمانند) و ثانیاً در ارگان خود چاپ کند. اگر فیالمثل بناست که استادان زاهدان و شیراز و تبریز و اصفهان و ... هم تقریباً همان اندازه در فلان مجلهٔ دانشگاه مشهد سهم داشته باشند که استادان دانشگاه مشهد و بالعکس، پس چه فرق است بین مجلات دانشگاه مشهد و آن دانشگاهها یا چه فرق است بین مجلهٔ اصفهان و شیراز و ...؟ چه فرق است بین مشی علمی فلان گروه شیراز و تبریز و اصفهان؟ چه فرق است بین شیوهٔ علمی مثلاً گروه فلسفه یا زبانشناسی دانشگاه تهران و دانشگاه تربیت مدرس یا هر دانشگاه داخلی یا خارجی دیگر؟ یا اصلاً شاید به مشی و جهتگیری علمی قائل نیستیم و همه بناست یک کار کنند؟ مگر قرار است همه چیز یکرنگ و یکشکل و یکصدا باشد؟ مگر صداوسیماست؟ هر جا باید اولاً محصولات خود را عرضه کند و محصولات در اینجا یعنی آراء و نتایج تتبعات، و آراء و طریق علمی هر مؤسسه باید یک رنگ و بویی هم مخصوص خودش تا حدی داشته باشد. سریدوزی نیست که همه چیز یکسان باشد. در کنار آن البته مادام که به تخصص و مشی مجلات صدمه نخورد، از تحقیقات دیگر مؤسسات علمی نیز باید استفاده کرد. طبعاً راه بر دیگران بسته نیست و بستن چنین راهی هم غلط است و هم به اعتبار مجلات صدمه میزند. ناموس علم این همکاریها را میطلبد ولی ناموس علم نمیگوید که استاد شیراز ناگزیر است چیزی هم در مشهد یا تهران یا تبریز یا اصفهان چاپ کند (بماند که همکاری در بین مجلات مملکت ما یک مصداقش این است که سردبیر فلان مجلهٔ مثلاً معتبر میگوید به شرطی مقالهٔ شما چاپ میشود که به اعضای هیأت تحریریهٔ ما ارجاع دهی. خاک بر سر ما که معلوم نیست کجا داریم میرویم).
اما آن قاعده از کجا پیدا شده؟ سازندگان آن قاعده شیادیهای بعضی مجلات را دیدهاند. خود آن سازندگان که حتماً آدمهای درستکاریند ... (بگذریم). اما علاج این بیماری این نیست که بیماری جدیدی به مجلات اضافه کنیم. راهش تا جایی که به ارزیابان مقالات ارتباط دارد بررسی خود مقالات است (اگر مقاله مقاله باشد و حرفی در آن باشد، در درجهٔ اول خود مقاله را باید معتبر تلقی کرد نه ظرف آن را) و تا جایی که به گردانندگان مجلات تقوای علمی. مگر در این همه سال سعی در جا انداختن تقوی و تعهد در دانشگاه نشده؟ آیا در این همه سال سی چهل آدم متعهد صاحب تقوی و صاحب علم تربیت نشده که این مجلات را به دست آنها بسپارند؟ حرف زیاد است. اما راه درست آسانرو این است که چند مجلهٔ خوب مشهور خوشنام دانشگاههای معتبر خارجی را الگوی خود سازند. همین. چرخ را لازم نیست دوباره اختراع کنیم. «بومیسازی» کذایی هم لازم نیست. خداوند ما را از دست بومیسازی و «ایرانیزه کردن» مصون بدارد. مخلص کلام: تقلید از عالم بهترین راه است. اجتهاد هم لازم نیست.
https://t.me/YaddashtQaemmaqami (نقل از کانال یاددشتهای سید احمدرضا قائم مقامی)