Get Mystery Box with random crypto!

مسائل اجتماعی ایران

لوگوی کانال تلگرام v_social_problems_of_iran — مسائل اجتماعی ایران م
لوگوی کانال تلگرام v_social_problems_of_iran — مسائل اجتماعی ایران
آدرس کانال: @v_social_problems_of_iran
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 9.21K
توضیحات از کانال

✅ بررسی مسائل اجتماعی ایران در قالب ارائه مقالات به صورت رایگان
✅ ارائه مطالب اجتماعی
هماهنگی فقط جهت تبادل و تبلیغات علمی _ فرهنگی
https://t.me/vfladmin
تاسیس ۹۶.۴.۱۳
آیدی کانال
@v_social_problems_of_iran

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 9

2022-03-22 16:07:24 "خانم متأهل بیاد دایرکت"

توجه: این مطلب دارای محتوای خاص بزرگسالان است.

دکتر فردین علیخواه/ جامعه‌شناس
عکسی اروتیک(شهوت‌انگیز) از یک زن و گاهی اوقات یک جملۀ جنسیِ وسوسه‌انگیز برای مخاطبان مرد در زیر یا روی عکس، دعوت به بازدید از صفحه استوری اینستاگرام یا کانال تلگرام و پس‌ازآن طوفان کامنت های مختلف جنسی. کامنت هایی که فاش کنندۀ فانتزی‌ها و خیال‌پردازی‌های سکسی متقاضیانی است که از طریق این کامنت ها در جستجوی یک شریک جنسی مهیج هستند. بخش کامنت برخی از پست‌های اینستاگرامی را می‌توان بازارچه‌های جنسی ایران و آگهی‌های رایگان حوزه سکس در ایران قلمداد کرد که با خواندن برخی از آن‌ها، از تعجب پیشانی آدم چین می‌خورد! آنچه در این نوشته به آن می‌پردازم کامنتی است که به‌وفور در زیر این عکس‌ها دیده می‌شود: " خانم متأهل بیاد دایرکت". صفحه شخصی بیشتر نویسندگان این کامنت در ایسنتاگرام؛ عمومی بوده و برای سایر کاربران قابل بازدید است.

یکی از مفاهیمی که به ما کمک می‌کند تا مسئله نظم اجتماعی را درک کنیم نظارت اجتماعی است. جامعه شناسان نظارت اجتماعی را به دو قسمت 1-نظارت درونی و 2- نظارت بیرونی تقسیم می‌کنند. وضعیت مطلوب در هر جامعه؛ وجود نظارت درونی است. یعنی وضعیتی که در آن فرد رعایت هنجارهای اجتماعی را در خود درونی کرده باشد. مفاهیمی مانند اخلاق نیز عمدتاً به نظارت درونی نزدیک‌اند. منظور از نظارت بیرونی؛ ورود نهادهای جامعه به عرصه رعایت هنجارهای اجتماعی است. جامعه شناسان نظارت بیرونی را نیز به دو قسمت تقسیم می‌کنند: 1-نظارت بیرونی از طریق نهادهای اجتماعی رسمی و 2- نظارت بیرونی از طریق نهادهای اجتماعی غیررسمی.

پلیس، دادگاه، مدیر مدرسه، رئیس کارگزینی اداره، مثال‌هایی از نهادهای اجتماعی رسمی‌اند. در این نهادها؛ مقررات مکتوبی برای رفتار وجود دارد و نقض آن‌ها مجازات در پی دارد. همسایه، همکار، دوست، آشنا، فامیل، اعضای خانواده، مثال‌هایی از نظارت اجتماعی غیررسمی‌اند. در اینجا مقررات مکتوب وجود ندارد و فرد عمدتاً نگران از دست دادن آبرو ، خراب شدن وجهه یا شهرت اجتماعی است. درواقع فرد به هنگام نقض قواعد رفتار اجتماعی، نگران دیده شدن توسط نگاه‌های آشناست. همانی که در اجتماع سنتی به آن "چشم دروهمسایه" می‌گوییم.

در سال‌های اخیر ارتباط بین فضای مجازی و پورنو گرافی، یکی از عرصه‌های مهم تحقیق در بین محققان رسانه بوده است. در همین ارتباط واژگانی مانند « لاس زدن مجازی»، « کاربران تکدست اینترنت»، « هیز گری مجازی»، « ارگاسم مجازی» و ده‌ها واژه دیگر ساخته شده است که بیانگر اهمیت یافتن عرصه مجازی در مسائل جنسی است. برای مثال منظور از «کاربران تکدست اینترنت»، کسانی هستند که از یکدست برای نگه‌داشتن گوشی و تماشای تصاویر سکسی و از دست دیگر برای خود ارضایی استفاده می‌کنند.

به کامنت « زن متأهل بیاد دایرکت» برگردیم:
سال‌ها قبل، متأهل بودن یک زن، دلیلی کافی بود تا جوانانِ جویای ارتباط جنسیِ آزاد از او چشم‌پوشی کنند. در این خصوص معمولاً نه ترس؛ بلکه توجیهی اخلاقی موجب اجتناب از ارتباط با یک زن متأهل می‌شد. این همان مکانیسم نظارت درونی بود که قبلاً توضیح دادم. ظاهراً نظارت درونی در جامعه ایرانی روزبه‌روز ضعیف‌تر شده است که چنین کامنتی بی‌محابا در زیر تصاویر نوشته می‌شوند.

علاوه بر نظارت درونی، پرسش آن است که آیا اهمیت نظارت اجتماعی غیررسمی یعنی نگرانی از بی‌آبرو شدن و تخریب وجهه اجتماعی نیز در ایران در حال کم‌رنگ شدن است؟ آیا این کاربران نگران دیده شدن کامنتِ دعوت زنان متأهل به سکس توسط دوستان و آشنایانشان نیستند؟ درنهایت آنکه پاسخ مثبت زنان متأهل به این نوع کامنت ها، می‌تواند دلیلی بر رشد آن در فضای اینستاگرام باشد؟

هرچند معتقدم که شبکه‌های اجتماعی در ایران بار سایر مسائل اجتماعی را بر دوش می‌کشند که در جای خود به شکل منطقی حل‌نشده‌اند؛ بااین‌وجود نگران جامعه‌ای هستم که روزی در آن نه نظارت درونی(اخلاق) اثرگذار باشد و نه نظارت اجتماعی غیررسمی.

سخن پایانی آنکه موفق شدم با یکی از این کاربران اینستاگرام که جوانی دهۀ هشتادی است گفت‌وگویی کوتاه داشته باشم. جمله‌هایش قابل‌تأمل است: « من مزاحم کسی نمی شم....من پیشنهادم رو مطرح می‌کنم. هر زن متأهلی دلش خواست میاد و دلش نخواست نمیاد دیگه....به نظر شما من به حقوق کسی تجاوز کردم؟...هر زنی اختیار داره، من که اختیار اونهارو ازشون نگرفتم....من می خوام از زندگی لذت ببرم...می خوام تجربه‌های جنسی متنوع داشته باشم....من برای خودم زندگی می‌کنم. به دیگران چه؟...دوستام تا حالا با چند تا زن متأهل رابطه داشتن، مشکلی هم پیش نیومده...هیچ اجباری در کار نیست!»

ارسال نظر: @alikhahfardin
کانال نویسنده: @fardinalikhah

@v_social_problems_of_iran
15.2K viewsVahid.janmohammadi, 13:07
باز کردن / نظر دهید
2022-03-21 17:01:01 الله، علی(ع)، آقاجون! : ما و قصه عکس‌هایمان

دکتر فردین علیخواه(جامعه‌شناس)

سرگذشت ما و عکس‌هایمان سرگذشت جالبی دارد. چند دهه قبل در خانه‌ها عموماً سه قابِ عکس در طاقچه اتاق نشیمن قرار داشت: الله، علی (ع) ؛ آقاجون! در جامعه‌ مردسالار تنها عکس پدر خانواده می‌توانست در طاقچه قرار گیرد و بعد از الله و علی(ع)، از آن بالا به ما نگاه کند. با گذشت زمان و وقتی‌که زیارت، خانوادگی شد به‌تدریج عکس‌های خانوادگی هم روی دیوارها و در طاقچه‌ها جا باز کردند؛ همان عکس‌هایی که اعضای خانواده بدون هیچ لبخندی، دست بر سینه در کنار آرامگاه امام رضا (ع) ایستاده بودند. در این عکس‌ها هم غالباً پدر خانواده در مرکز عکس قرار داشت.

با تغییر جامعه و گسترش مدرنیسم اجتماعی، به‌تدریج عکس‌های خانوادگی آتلیه‌ای (با محوریت زن و شوهر) روی دیوارها جا باز کردند. زن و شوهرها عکس دونفره می‌گرفتند، قاب می‌کردند و به دیوار می‌چسباندند. عکس‌ها بیشتر شدند و آلبوم وارد خانواده‌ها شد. معمولاً خانواده‌ها یک آلبوم عکس داشتند که با عکس عروسی پدر و مادر شروع می‌شد. وقتی آلبوم را ورق می‌زدید گویی دارید یک سریال تلویزیونی تماشا می‌کنید. این آلبوم عکس بود که سرگذشت خانواده را روایت می‌کرد. آدم‌ها وقتی دلشان می‌گرفت آلبوم می‌دیدند و درباره آدم‌ها حرف می‌زدند. وقتی مهمان می‌آمد آلبوم‌ها آورده می‌شد، تخمه می‌شکستند و دور هم عکس می‌دیدند و خاطرات را مرور می‌کردند. آدم‌ها برنامه‌ریزی می‌کردند که فلان روز به آتلیه بروند. برای همین قبل و بعد از عکس گرفتن در آتلیه، خوش بودند. عکس گرفتن به معنای یک روز خوب بود. یکی از خاطرات خوب زندگی هم حرف زدن از فیگورهای عکاس‌ها موقع گرفتن عکس بود.

دوربین‌های شخصی که آمد با آن فیلم‌های 12 ، 24 و 36 تایی، دوره انتظار پر شدن حلقه و بردن به عکاسی و گرفتن از عکاسی را با خودش آورد. همه دوربین نداشتند. خیلی اوقات پیش می‌آمد که آدم ها عکس‌هایی از خودشان می‌دیدند که خودشان نداشتند. در مراسمی عکس گرفته بودند و طبیعتاً فقط صاحب دوربین عکس‌ها را داشت. هر خانواده معمولاً یک آلبوم داشت و آدم‌ها با ازدواج می‌توانستند آلبوم عکس جداگانه‌ای داشته باشند. داشتن آلبوم عکس به معنای مستقل شدن از خانواده بود.

دوربین‌های دیجیتال که آمد، انقلابی بر پا شد و موبایل‌های دوربین‌دار که آمد انقلابی دیگر! امروزه بااینکه هر کس در ماه شاید صدها عکس بگیرد دیگر آلبومی وجود ندارد. عکس‌ها گرفته می‌شوند ولی حتی یک‌بار هم نگاه نمی‌شوند. عکس‌ها مانند پودر رخت‌شویی فقط مصرف می‌شوند. همه عجله می‌کنند تا لحظه‌هایشان را با عکس ثبت کنند ولی چون این جمله باب شده است که « در لحظه زندگی کن » معمولاً به هیچ لحظه‌ای پس از ثبت شدن با عکس، رجوع نمی‌شود. لحظه‌ها فقط ثبت می‌شوند! جالب آنکه برخی از آدم‌ها عکس‌های قدیمی‌شان را هم اسکن می‌کنند تا از بین نرود درحالی‌که به‌ندرت هزاران عکسی را که به‌تازگی گرفته‌اند، می‌بینند. فقط عکس روی عکس است که انباشته می‌شود.

با تحولات جامعه، عکس‌های اقوام و فامیل کمتر و عکس با دوستان بیشتر شده است. دیگر از برخی از فامیل هیچ عکسی نداریم. حتی یک عکس. "عکس‌های امام رضایی" کم شده و "عکس‌های آنتالیایی" جای آن‌ها را گرفته‌اند. دیگر در اتاق نشیمن عکسی دیده نمی‌شود. عکس‌های زن‌وشوهری به اتاق‌خواب و عکس‌های خانوادگی به روی یخچال منتقل شده‌اند. عکس گرفتن بیشتر از عکس دیدن مهم شده است. آدم‌ها دیگر هم خوب عکس می‌اندازند و هم خوب عکس می‌گیرند.

تلفن‌های همراهِ دارای دوربین‌های قوی دو پیامد داشت: آن‌هایی که پشت دوربین بودند احساس کردند که استعداد عجیبی در عکاسی دارند و آن‌هایی هم که جلوی دوربین بودند با دیدن عکس خودشان از زمانه گلایه کردند که چرا هنوز به‌عنوان یک مدل کشف نشده‌اند. در مقایسه با قدیم، امروزه وقتی عکسی می‌گیریم اول خودمان را چک می‌کنیم. عکس‌هایی را که خوشمان نمی‌آید فوراً حذف می‌کنیم. امروزه عکس‌ گرفتن در موقعیت طبیعی باب شده است ولی هیچ‌کس طبیعی عکس نمی‌گیرد. از کوچک تا بزرگ می‌دانند که چطور باید عکس بگیرند. همه از نحوه لبخند زدن تا نحوه قرار دادن پاها جلوی دوربین از قبل ممارست کرده‌اند تا در موقعیت طبیعی مجبور نباشند فیگور عکس گرفتن بگیرند!
به نظر می‌رسد امروزه دوره عکس گرفتن با دوستان هم در حال سپری شدن است. عکس‌ها تکی شده‌اند. خیلی از آدم‌ها فقط از خودشان عکس می‌گیرند: من چقدر بی‌نظیرم!

قصه را تمام کنم. از لنز دوربین‌های قدیم " ما " بیرون می‌آمد ولی از لنز دوربین‌های امروز " من " متولد می‌شود.
ارسال نظر: @alikhahfardin
کانال نویسنده: @fardinalikhah

@v_social_problems_of_iran
9.5K viewsVahid.janmohammadi, 14:01
باز کردن / نظر دهید
2022-03-12 12:13:54 یادش به خیر «تِنِسی تاکسیدو و چاملی»
(محمد فاضلی)
کارتون «تنسی تاکسیدو و چاملی» خاطره‌ای برای کودکان دهه شصت است. تنسی (پنگوئن) و چاملی (گراز دریایی) در باغ وحش زندگی کسالت‌باری دارند و تلاش می‌کنند کارهایی انجام دهند که برای‌شان مفرح یا حلّال مشکلات باشد. این دو هر بار ایده‌ای به ذهن‌شان می‌رسد و برای عملی کردن آن از باغ وحش می‌گریزند و پیش پروفسوری می‌روند به نام «آقای ووپی». ووپی پروفسوری است که همه چیز می‌داند، کمدی دارد که انواع وسایل علمی در آن است و تخته سیاه سه بعدی را از میان کمدش بیرون می‌کشد و شروع می‌کند درباره ایده «تنسی تاکسیدو و چاملی» توضیح می‌دهد.
آقای ووپی روی تخته سیاهش شیوه ساخت دستگاه‌ها، پرواز، یا هر کار پیچیده دیگری را توضیح می‌دهد. تنسی و چاملی به محض آن‌که ایده اولیه را می‌بینند فکر می‌کنند راه‌حل را یافته‌اند و جمله «تنسی تاکسیدو هرگز شکست نمی‌خورد» را به زبان آورده و دست به کار اجرای ایده می‌شوند. بیچاره آقای ووپی هرگز فرصت پیدا نمی‌کند توضیح دهد داستان به همان سادگی نیست که شما روی تخته سیاه سه‌بعدی می‌بینید؛ اما تنسی و چاملی رفته‌اند تا عمل کنند. تنسی و چاملی هر بار شکست می‌خورند و دست از پا درازتر بازمی‌گردند.
نمی‌دانم تولیدکننده این مجموعه انیمیشن با چه هدفی آن‌را عرضه کرده بود (سال‌های 1963 تا 1966)؛ اما منطق «تنسی تاکسیدو و چاملی» به سیاست‌گذاری و اجرا در سرزمین ما بسیار شباهت دارد. ایران ما شاهد و قربانی انبوه ایده‌هایی است که در ابتدا بسیار زیبا، عملی و زودبازده به نظر رسیده‌اند؛ یک آقای ووپی پیدا شده که آن‌را روی تخته سیاه ترسیم کند؛ جمعی بگویند «اوه! یافتیم» و دست به‌کار شوند. دست به‌کار شده‌اند و در میانه راه، آن‌چه خلق شده کمتر به هدف مد نظر سیاست‌گذار و ایده‌‌پرداز شباهت داشته است.
بگذارید شماری از این ایده‌ها را مرور کنیم: تولید انبوه مسکن که ایده‌ای عدالت‌طلبانه آغاز شد و از مسکن مهر درآورد؛ مقاله نوشتن در مجلات نمایه‌شده آی‌اس‌آی که برای تشویق بخش پژوهشی در دانشگاه‌ها آغاز شد و به فروش مقاله و پایان‌نامه رسید؛ ساخت سازه‌ها و تأمین آب برای توسعه کشاورزی که نهایتاً به ناپایداری محیط‌زیستی، خشکی تالاب‌ها و شکست بازار محصولات کشاورزی رسیده است؛ ایجاد بانک‌های خصوصی که به عنوان بخشی از میدان دادن به بخش خصوصی آغاز شد و از یک بحران بانکی تمام‌عیار سر درآورد؛ خصوصی‌سازی که از ایده‌ای برای کاهش سهم دولت در اقتصاد آغاز شد و به شکل‌گیری انحصارهای شبه‌دولتی انجامید؛ توسعه مناطق آزاد اقتصادی که با الگوبرداری از مناطق آزاد اقتصادی در کشورهایی نظیر چین آغاز شد تا شتاب‌دهنده صادرات باشد و به دروازه واردات بدل شد؛ و هدفمندی یارانه‌ها که برای ارتقای بهره‌وری انرژی، افزایش عدالت اجتماعی و اهدافی دیگر طرح شد و نهایتاً به بحران مالی برای دولت، رکود و ناکارآمدی فزاینده انجامید.
منطق تنسی تاکسیدو و چاملی در سیاست‌گذاری و اجرا، ویژگی سیاست‌گذاران و مجریانی است که: می‌خواهند کاری بکنند، زیاد وقت ندارند، زیاد حرف می‌زنند، کم می‌خوانند و از جیب خودشان هم خرج نمی‌کنند؛ پول مردم است. این‌ها استاد ساده دیدن امور پیچیده‌اند. فرق میلیون مترمکعب و میلیارد مترمکعب، میلیون دلار و میلیارد دلار، هزار و ده هزار و صدهزار برای‌شان زیاد معلوم نیست؛ برای‌شان هر چه بزرگ‌تر بهتر؛ رکوردش ماندنی‌تر؛ چیزی که رکورد بشکند حتماً خوب هم هست.
سیاست‌گذار در سبک «تنسی تاکسیدو و چاملی» بی‌حوصله است، وقت و حال ندارد بپرسد «چقدر، برای چه کاری، توسط چه کسی، با چه تضمینی، دارای چه اثری، در چه بازه زمانی، بر اساس چه الگویی، به اعتبار کدام آزمون، مقایسه‌شده با کدام کشور، تأییدشده توسط کدام مطالعه، پشتیبانی‌شده با کدام سند سیاستی، اجرای آزمایشی در کدام مقیاس، تأمین‌کننده کدام منافع، و ...؟»
این‌جا به تدریج به سرزمین ایده‌ها، سیاست‌ها، برنامه‌ها و اقدامات نیمه‌کاره یا نافرجامی بدل می‌شود که هر کدام منابع بسیاری بلعیده‌اند و دست آخر «تنسی تاکسیدوها و چاملی‌ها» بازگشته‌اند از آقای ووپی بپرسند چرا آن‌چه فکر می‌کردیم نشد؟ گران‌بارتر آن‌که شماری پیدا می‌شوند که خود را آقای ووپی جا می‌زنند، تخته سیاه سه‌بعدی‌شان (لپ‌تاپ‌ یا تبلت) را همواره با خود همراه دارند، ایده‌های بزرگ طرح می‌کنند، حرف‌های گنده می‌زنند و تنسی تاکسیدوها را راهی میدان می‌کنند. برخی نیز دوره‌ای تقسیم کار می‌کنند: هر کدام به نوبت آقای ووپی می‌شوند و بقیه تنسی و چاملی؛ و همین‌طور الی آخر. این سیاست‌گذاری «تنسی تاکسیدو»یی محصول ساختار نهادی بیماری است که در آن شفافیت و پاسخ‌گویی، متاع ارزشمندی نیست.
(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad

@v_social_problems_of_iran
9.5K viewsVahid.janmohammadi, 09:13
باز کردن / نظر دهید
2022-03-05 12:54:29 از خانه تا خیابان؛ با شلوار ورزشی

دکتر فردین علیخواه(جامعه‌شناس)

این روزها شاید شما هم در پیاده‌روهای شهر و به‌ویژه در فروشگاه‌ها و پاساژها، با جوانانی مواجه شده باشید که شلوار ورزشی پوشیده‌اند. این شلوارهای ورزشی ابتدا عموماً در باشگاه‌های ورزشی به‌عنوان لباسی کاربردی و یا در فضاهای خصوصی به‌عنوان یک پیژامه مدرن پوشیده می‌شدند. ولی آیا پوشیدن شلوار ورزشی خارج از خانه و ورزشگاه را می‌توان نشانه‌ای از یک تغییر اجتماعی وسیع‌تر قلمداد کرد؟

پوشیدن شلوار ورزشی می‌تواند نشانه‌ای از گسترش « رسمیت زدایی» یا عمل « غیررسمی کردن» باشد. رسمیت زدایی؛ درواقع واکنشی است به گسترش « فرایند رسمی کردن » که در عرصه‌های مختلف اجتماعی در جریان است. رسمیت زدایی واکنشی به تهیه دستورالعمل، اساسنامه و آیین‌نامه برای عرصه‌های مختلف اجتماعی است. منظور ازجمله اخیر صرفاً تهیه دستورالعمل توسط نهادهای حکومت نیست. جریان رسمی شدن در عرصه‌های مختلف شغلی، آموزشی و حتی خانوادگی هم وجود دارد. پوشیدن شلوار ورزشی در پاساژها و مراکز خرید به خودمانی شدن و مال خود کردن مکان هم کمک می‌کند. این عمل، رخنه در فرایند جدی رسمی شدن و سست کردن آن است.

پوشیدن شلوار ورزشی می‌تواند نشانه‌ای از ایجاد اختلال عمدی در تعریف مرز رفتاریِ « خانه» و « خیابان» هم باشد. همان‌طور که رقصیدن یک دختر در مقابل نوازندگان خیابانی در خیابان ولیعصر تهران را می‌توان عملی در راستای سست کردن دیوار حائل بین حریم خصوصی و حریم عمومی دانست، پوشیدن شلوار ورزشی را هم می‌توان نشانه‌ای از تضعیف عمدی هنجارهای حاکم بر خانه و خیابان دید. این روزها شاهد جریان کلی برداشتن دیوار آهنین بین خانه و خیابان توسط جوانان هستیم که پوشیدن شلوار ورزشی هم یکی از مصداق‌های آن است.

درنهایت پوشیدن این شلوارها می‌تواند نشانه‌ای از میل به شلخته پوشی باشد. سلیقه امری کاملاً شخصی و نسبی است ولی در مقایسه با سایر شلوارهای موجود در بازار، بیشتر شلوارهای ورزشی یادآور شلوارهای ساسون دار دهه شصتی هستند. به نظر می‌رسد که «میل به شلخته پوشی» حتی در قشر آلامدهای جامعه نیز در حال گسترش است. هرچند جوانان هم‌اکنون تم لباس « َجک و جوات» یا تم لباس « دهه شصتی» را برای شاد کردن فضای مهمانی‌های خصوصی‌شان انتخاب می‌کنند ولی ازنظر اجتماعی بعید نیست که شلخته پوشی تبدیل به یک جریان اجتماعی شود. گسترش شلوارهای «جین پاره» یا « جین وصله‌دار» را می‌توان تمایلی عمدی به شلخته پوشی دانست. تمایل به شلخته پوشی را هم می‌توان واکنشی به قوت گرفتن فرایند « رسمی شدن/ رسمی کردن» دانست که در عرصه‌های مختلف اجتماعی در حال رشد است.

شلوار جین پاره هم سرگذشت جالبی دارد. خوانندگان سبک گرانج به عنوان یکی از زیرشاخه‌های موسیقی راک آلترناتیو در دهه هشتاد میلادی، اولین کسانی بودند که شلوار جین پاره را پوشیدند. خوانندگان این سبک موضعی ضدِ مد داشتند و به همین دلیل در اجراهای خود عموماً لباس‌های به‌اصطلاح « توی خونه» را می‌پوشیدند. بیگانگی اجتماعی انسان معاصر و آزادی، یکی از تم‌های اصلی ترانه‌های این سبک بود. نکته جالب آن است که با اشاعه شلوار جین پاره در آن دوران، افراد از فروشگاهها شلوار جین نو می‌خریدند و خودشان آن را با تیغ پاره می‌کردند. ولی به‌تدریج کارخانه‌های تولید لباس، خودشان خط تولید شلوار جین پاره را آغاز کردند.

هرچند پاره کردن شلوار جین عموماً حاصل گسترش یک مد بود ولی یکی از دلایل مهم برخی از جوانان برای پاره کردن این شلوارها همدلی با جوانان طبقه کارگر بود. درواقع هدف آن بود تا جوانان تهیدست شهری از پاره شدن شلوارهای کهنه خود احساس حقارت نکنند، مانند کسانی که این روزها برای همدلی با افراد مبتلا به سرطان سرشان را می‌تراشند. دلایل دیگر مربوط به پوشیدن شلوار جین پاره مخالفت با مصرف‌گرایی، مخالفت با معیار اصالت در پوشش و اتخاذ رفتاری ضد مد به شمار می رفت. برخی از جوانان عصیانگر سوال می کردند که چرا باید شلوار کهنه را دور انداخت؟ اساساً تعریف نو و کهنه چیست؟ چه کسی می‌گوید شلوار نو خوب و شلوار کهنه تحقیرآمیز است؟ شلوار کهنه هم خودش می‌تواند یک مد باشد. البته شاید اینان فکر نمی‌کردند که کارخانه‌های شلوار سازی؛ به‌زودی خط تولید شلوار کهنه را کلید بزنند.

کانال نویسنده: @fardinalikhah
ارسال نظر: @alikhahfardin

@v_social_problems_of_iran
yon.ir/8bMkx
9.2K viewsVahid.janmohammadi, 09:54
باز کردن / نظر دهید