Get Mystery Box with random crypto!

#وصله_ناجور_دل #پارت_۲۰۱ #فریبا_زلالی حالم چند روز است که خو | وصله ناجور دل

#وصله_ناجور_دل
#پارت_۲۰۱
#فریبا_زلالی

حالم چند روز است که خوب نیست از خودم بیشتر دلگیرم تا بقیه ، فکر نمی کردم آنقدر ضعیف باشم از اول اینجوری بودم یا بعداً عقده ای شدم.

چرا نمی توانم هضم کنم من باید به عنوان یک انسان محبت دیگران به عزیزانم را بپذیرم چرا اذیتم می شوم.
چرا از مریم، درون ذهنم بر اساس گفته های علی یک دیو دو سر درست کردم و به خودم حق می دهم که قضاوتش کنم.

من از اول این طوری بودم گیجم ،با بعدهای جدیدی از خودم آشنا می شوم دارم از خودم ناامید می شوم.

شاید برای این است که می گویند انسان در سختی ها پخته می شود حالا بماند که بعضی ها جزغاله می شوند.


آن شب را مروراید زنگ زد و گفت خانه مامان بزرگش می ماند.فردایش هم که تعطیل بود تا جمعه شب که حاج آقا توی بغلش که خواب بود اورد.

بیچاره پیرمرد چه قدر ازم تشکر کرد که اجازه دادم با آنها به باغ برود. آنها را از مروراید بگیرم انگار ریشه هایش را گرفتم برای رشد کردن و جوانه زدن نیاز است که ریشه هایش سالم باشند.

من هم جمعه ام را خوب گذراندم با خودم خلوت کردم .دلم برای باغ حاج آقا تنگ بود ولی ، طلاق واژه ای سنگینی است یک فرد خاص را از تو نمی گیرد. بلکه سالها و مکانها و شاید اشیای خاصی را از تو بگیرد وگرنه اینکه یکی بود که گند می زد به زندگیت را از خودت دور کنی خیلی هم خوب است ولی به دلایلی که برای خودت موجه است خیلی چیزها را کنار میگذاری.


ولی با همه اینها من باز هم از اینکه طلاق گرفتم راضی ام ، زندگی در آن وضعیت مثل یک خودکشی تدریجی بود.‌ولی حالا با اینکه با تبر زدم به تنه آن زندگی ولی جوانه هایش را توی زندگیم می بینم. سعی می کنم تمام تمرکزم را برای خودم و کارهایم بگذارم.