Get Mystery Box with random crypto!

#وصله_ناجور_دل #پارت_۲۰۵ #فریبا_زلالی به طرف آسانسور می دود | وصله ناجور دل

#وصله_ناجور_دل
#پارت_۲۰۵
#فریبا_زلالی


به طرف آسانسور می دود ولی نمی رسد. لجباز شدم خود هم می دانم ولی چرا نمی دانم.

توی آسانسور هستم که زنگ می زند نمی خواهم جواب بدهم ولی اگر آمد در خانه ، آنجا نمی شود قایم شد و باید به مامان حساب پس بدهم.

-بله

-اگه نمی‌خوای من هم مثل خودت رفتار کنم برو طبقه من

جان الان چه شد همین مانده که امیر فکر کند من از او حساب میبرم.

-امری باشه آقا امیر؟


-چرا اذیت می کنی؟ من و تو بچه نیستیم که قایم موشک بازی می کنی ،


اینکه چند بار عمد و سهوی نخواستم او را ببینیم عصبیش کرده


-خوب دوست ندارم ببینمت ، من یادت باشه همون شب که اولین بار اومدی توی خونه بهت گفتم شما برای من بیشتر از برادر علی نیستی نمیتونی هم باشی.

این بحثها را نه می شود پشت تلفن کرد و نه توی خانه او ، آسانسور که می ایستد. دکمه پارکینگ را می زنم و طبقات رفته را بر می گردم و پشت تلفن به او می گویم.

-دارم میام پارکینگ این بحث مسخره را تموم کنیم.

-بیا ،بیا که خبر نداری تو اینجا علی علی می کنی اون آقا نرسیده اونور برای خودش دوست دختر پیدا می کند.

برای حرف‌زدن با من می خواهد به این چیزها متوسل شود مثلا من اگر بدانم شوهری که قبلاً بهم خیانت کرده و من از او طلاق گرفتم حالا باید به دوست دختر داشتن او حساس باشم.

در آسانسور را باز می کنم و با چشم دنبالش میگردم.

-غصه اون هم مریم بانو بخوره به من چه ؟بعدش هم اون یه مرد آزاده مثل من ،هر کاری دلمون خواست می تونیم انجام بدیم.