Get Mystery Box with random crypto!

#وصله_ناجور_دل #پارت_۲۰۴ #فریبا_زلالی مامان و سهیلا می آیند | وصله ناجور دل

#وصله_ناجور_دل
#پارت_۲۰۴
#فریبا_زلالی


مامان و سهیلا می آیند. توی خانه باز نظم و قانون های مامان بر قرار است. مروارید هم با مامان و خاله اش سرگرم است و چند روزی هست که به خانه مامان بزرگش سر نزده است.


امیر چند دقیقه قبل زنگ زد که مامان و بابا خونه من هستند اگه می شود بیاید دنبال مروارید تا شب با هم باشند.احساس می کنم سهیل در باره امیر به مامان چیزی گفته است که مدام توی حرفهایش بحث را به او می کشاند یا من حساس شدم.


امیر که زنگ می زند مامان و سهیلا سریعتر از مروارید خودشان را به او می رسانند.من ترجیح می دهم زیاد تو چشم نباشم ولی کاش سهیلا دست بکشد.

مروارید راهی می شود و مامان طبق معمول نقش میزبان می شود و برای آخر هفته آنها را به خانه من دعوت می کند از کی خانواده علی برای مادر من عزیز شدند که فرت و فرت مهمان خانه من می شوند.

راستش در نظر دارم که مهمانی را بپیچانم هم به خاطر مادرم که مرا مجبور به کاری نکند و هم به خاطر امیر

از خدا خواسته مهمانی را طرف مقابل کنسل می کنند انگار اتفاقی برای خواهر حاج آقا افتاده بود که مجبور شده بودند بروند خانه او.

ولی برای نشان دادن مخالفتم باز هم آن شب دیر رفتم که توی پارکینگ آپارتمان امیر را دیدم او را مرا نمی دید پس سعی کردم بدون کمترین عکس العملی راهم را بکشم و با آسانسور بالا بروم عصبانی به نظر می رسید و سیگار می کشد یک جا ثابت نمی ایستاد آسانسور که می ایستد پشت می کنم به او و وارد آسانسور می شوم. کسی پا تند می کند که به آسانسور برسد صدایش را می شنوم.

-صدف یه لحظه وایسا، کارت دارم.

طبقه مورد نظرم را می زنم و خودم را به نشنیدن می زنم.