Get Mystery Box with random crypto!

#وصله_ناجور_دل #پارت_۲۰۳ #فریبا_زلالی فکری از مغزم رد می شو | وصله ناجور دل

#وصله_ناجور_دل
#پارت_۲۰۳
#فریبا_زلالی

فکری از مغزم رد می شود چرا من دنبال کلمات عاشقانه و رمانتیک از امیر هستم مگر نه این است که او را مرد مناسبی نمی دانم و خیال ازدواج با او را ندارم پس چرا دنبال یک کلمه عاشقانه از او هستم.‌یعنی واقعا خودم نمی توانم آن کلمات را برای خودم خرج کنم نمی توان قربان صدقه خودم بروم دقیق می شوم در احوالاتم چند ماه هست که خودم را ناز و نوازش نکردم دوستت دارم هایش را نگفتم.

مگر وقتی مامان زری غذای مورد علاقه مرا برایم فرستاده بود از ته دلم نگفتم دوستش دارم آن هم برای یک غذا، پس چرا از دستم چشم ام پایم و کل وجودم نمی توانم تشکر کنم و بگویم عاشقشان هستم چون تمام روز و شب را بی حساب و کتاب با من همراهند.


نگاه خیره امیر را نادیده می گیرم ذهنم و قلبم درگیر هستند از کنار سهیل می گذرم و به اتاقم پناه می برم.

از کلماتی که پدرم برای نوازشم استفاده می کردم شروع می کنم منیم ابریشیم فریم(دختر ابرایشمی من)آن زمانها خودم را با این جمله غیر قابل دسترس می دانستم.

میخواهم اگر عاشق شدم از نقطه ضعفهایم نباشد.شانه ام را بر می دارم موهایم را شانه می کنم و آرام به خودم می گویم منیم ابرایشم قزیم