Get Mystery Box with random crypto!

#وصله_ناجور_دل #پارت_۲۱۷ #فریبا_زلالی -صبحی مامان دریا باه | وصله ناجور دل

#وصله_ناجور_دل
#پارت_۲۱۷
#فریبا_زلالی


-صبحی مامان دریا باهام تماس گرفت دنبال وکیل بود ازم راهنمایی خواست.

نگاهش می کنم اطلاعاتی که داده زیادن حتی اگر این دادها ربطی به من نداشته باشند. ادامه حرفش را می زند.

-قبل از چیزی خواستم ازت بپرسم ناراحت نمیشی بهش کمک کنم البته من نمی توانم وکیلش بشم دو تا از استادهامو معرفی کردم.

سرم را تکان می دهم نه چه مخالفتی باید باهاش داشته باشم کار او همین است اگر قرار باشد یکی را به این دلیل که فامیل است و دیگری را برای اینکه من یا یکی دیگر ناراحت می شود رها کند که نمی شود.

-حالا مشکل چیه که کار به وکیل وکلا می کشه.

سهیل روی تختم تک نفره ام می نشیند و پوفی می کشد.

-انگار جواب آزمایش دی آن اش اومده ،دریا دختره علیه


درونم آرام است نفس راحتی می کشم برای دریا خوشحالم ، مادرش را زیاد نمی شناسم ولی پدر و مادربزرگ و پدربزرگ خوبی دارد. خطاهای ما آدم بزرگها نباید روی دوش بچه ها باشد.

-اینجوری که این دختره دندون تیز کرده علی نمی تونه قسر در بره.


غرق در حرفهای سهیل است که خنده ام می گیرد مریم را تصور می کنم با دندانهای تیز.سهیل که از خنده من ترسیده یهو می گوید.

-یا خدا ، خواهر ما هم دیونه شد.


کنارش می نشینیم با دستم به بازویش می زنم.

-خفه شو بابا ، چه دیونگی، به من چه شوهر سابقم چی کار میخواد بکنه