Get Mystery Box with random crypto!

دست دراز کرد و دستامو که از استیصال یخ زده بودن، تو دستاش گرفت | وصله ناجور دل

دست دراز کرد و دستامو که از استیصال یخ زده بودن، تو دستاش گرفت.

- همه چیو درست می‌کنم شیرین‌تر از جونم.

اشکام سرازیر شدن و با بغض صداش زدم.

- شهیاد!

- جان شهیاد، عمر شهیاد، نریز این مرواریدا رو جیگرمو داری کباب می‌کنی.

بغض داشت خفه‌ام می‌کرد و دلم می‌خواست های های گریه کنم اما اینجا نمیشد.

- من می‌میرم شهیاد اگه منو ازت جدا کنن دووم نمیارم.

دندون روی هم سابید.

- زنده زنده چالش می‌کنم کسی رو که تو رو از من بگیره آروم بگیر زندگیم، آروم بگیر.

خیره شدم بهش اما با دیدن پدرم و فرهاد که داشتن نزدیکم
ون میشدن روح از تنم پر کشید.

https://t.me/joinchat/AAAAAE-lq53NjV9izVsyNQ