Get Mystery Box with random crypto!

«مثه» یا «مثِ» یا «مثلِ»؟ در نوشته‌های گفتاری، عده‌ای واژه‌ی | ویرِ ویرایش | محمد یوسفی‌شیرازی

«مثه» یا «مثِ» یا «مثلِ»؟

در نوشته‌های گفتاری، عده‌ای واژه‌ی «مثل» را در جاهایی که مضافٌ‌الیه دارد، بدون «ل» و با «ه» می‌نویسند (یعنی مثلاً به‌جای «مثلِ ماه» می‌نویسند «مثه ماه») و مدعی می‌شوند که «مثه» املای گفتاریِ «مثلِ» است. این سخن نادرستی است و «مثه» چیزی نیست جز مصداقی از خطای شایعِ هکسره. این موضوع را با آوردن مثالی دیگر از شکسته‌نویسی توضیح می‌دهم.

واژه‌ی «دست» را در نظر بگیرید. در گفتار، «دست» را گاهی بدون «ت» بر زبان می‌آوریم. وقتی بخواهیم شکسته‌نویسی کنیم، یعنی تلفظ گفتاری را در خط بازتاب دهیم، در املای این واژه دست می‌بریم و حرفی را که بر زبان نمی‌آوریم، از املا حذف می‌کنیم. براین‌اساس، «دست» را به‌صورت «دس» می‌نویسیم. اما این اتفاق موجب نمی‌شود که وقتی این واژه مضافٌ‌الیه یا صفتی می‌گیرد، طرز نوشتنش متفاوت شود. به‌عبارت دیگر، «دست» و «دس» وقتی مضافٌ‌الیه یا صفت می‌گیرد، با کسره‌ی اضافه می‌آید (که مرسوم است کسره را نگذارند ولی بخوانند):

دستِ من (درست)
دسِ من (درست)

دستِ پُرزور (درست)
دسِ پُرزور (درست)

در چنین جاهایی، چسباندن «ه» به «دست» یا «دس» غلط و مصداق خطای هکسره است:

دسته من (غلط)
دسه من (غلط)

دسته پُرزور (غلط)
دسه پُرزور (غلط)

واژه‌ی «مثل» هم چنین است؛ یعنی در گفتار، گاهی آن را بدون «ل» ادا می‌کنیم و اگر بخواهیم شکسته‌نویسی کنیم، این حرف را از آخرش می‌اندازیم و آن را به‌شکل «مث» می‌نویسیم. «مثل» و «مث» هم وقتی مضافٌ‌الیه می‌گیرد، با کسره‌ی اضافه می‌آید (هرچند کسره را در خط ظاهر نکنیم):

مثلِ من (درست)
مثِ من (درست)

پس در چنین جایگاهی، چسباندن «ه» به این واژه غلط است و هکسره به حساب می‌آید:

مثله من (غلط)
مثه من (غلط)

شاید کسانی که با قاعده‌های شکسته‌نویسی کمابیش آشنا هستند، املای «مثه» را از راه مقایسه‌ی این واژه با واژه‌ی «دیگه» به‌نوعی توجیه کنند. به‌بیان روشن‌تر،‌ ممکن است بگویند چون واژه‌ی «دیگر» را در شکسته‌نویسی به‌شکل «دیگه» می‌نویسیم (یعنی «ر» را به «ه» تبدیل می‌کنیم)، می‌توانیم املای «مثه» را نیز از طریق همین قاعده موجه بدانیم؛ به این معنی که بگوییم در اینجا نیز برای نشان‌دادن تلفظ، حرفی («ل») به حرف دیگر («ه») تبدیل شده است. پس «مثه» املای شکسته‌ی «مثل» است.

ولی این گفته نیز دقیق و صحیح نیست. در شکسته‌نویسی، «دیگر» را در همه‌جا «دیگه» می‌نویسیم و این «ه» به‌جای حرف اصلی واژه نشسته است؛ اما در «مثل» این‌طور نیست و جایگاه نحوی این واژه است که باعث می‌شود بعضی «مثه» بنویسند. به‌سخن دیگر، «ه» در «مثه من» فقط و فقط نشانه‌ی کسره‌ی اضافه است. اگر «مثل» را در حالتی که مضافٌ‌الیه هم نمی‌گیرد، به‌صورت «مثه» می‌نوشتیم، آن استدلال پذیرفتنی بود؛ مثلاً می‌نوشتیم:

تو اون‌قدر خوبی که «مثه» و مانند نداری.

به‌علاوه، اگر «مثل» در شکسته‌نویسی به «مثه» تبدیل شود، در حالتی که مضافٌ‌الیه می‌گیرد، باید بعدش «ی» بگذاریم و بنویسیم «مثه‌ی من»؛ همان‌طور که با «دیگه» چنین می‌کنیم: «کار دیگه‌ی من چی بود؟» ولی این‌گونه نمی‌گوییم و نمی‌نویسیم. بنابراین، «مثه» به‌هیچ‌وجه املای درستی نیست.

جالب است که شاهدهایی از «مثه» به‌جای «مثِ» در آثار نویسندگان نام‌دار (مثل صادق چوبک و سیمین دانشور) نیز یافت می‌شود. این احتمالاً بیش از همه از آن رو است که در دوره‌های گذشته، درباره‌ی شکسته‌نویسی و خطاهای املایی این‌چنینی کمتر سخنی به میان می‌آمده است.

نکته‌ی پایانی: در شکسته‌نویسی معتدل و به‌دور از افراط‌کاری، یعنی شیوه‌ای که خوب است به عادت نوشتاری‌مان برای ثبت گفتار بدل شود، بهتر این است که «مثل» و «دست» را نشکنیم و به‌جای «مثِ من» و «دسِ من»، همیشه «مثلِ من» و «دستِ من» بنویسیم. البته از «مث» و «دس» می‌توان برای ساختن لحن بیش‌ازحد عامیانه و کوچه‌بازاری در آثار داستانی و نمایشی بهره گرفت؛ ولی بهتر است این صورت‌ها به صورت‌های شکسته‌ای که به آن خو گرفته‌ایم، تبدیل نشود و فقط در مواقع خاص و برای لحن‌سازی عامیانه به آن رو بیاوریم.

ویرِ ویرایش
محمد یوسفی‌شیرازی
t.me/virevirayesh