Get Mystery Box with random crypto!

ویرِ ویرایش | محمد یوسفی‌شیرازی

لوگوی کانال تلگرام virevirayesh — ویرِ ویرایش | محمد یوسفی‌شیرازی و
لوگوی کانال تلگرام virevirayesh — ویرِ ویرایش | محمد یوسفی‌شیرازی
آدرس کانال: @virevirayesh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.82K
توضیحات از کانال

نوشته‌های محمد یوسفی‌شیرازی
درباره‌ی ویرایش و ترجمه و ادبیات
چه کسم من:
b2n.ir/w94186
ترجمه‌ها:
b2n.ir/s21779
اینستاگرام:
instagram.com/virevirayesh
گودریدز:
goodreads.com/author/show/20550295

تماس:
@MyoosofiShirazi
yoosofi.mohamad@gmail.com

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-02 20:02:53
هکسره و مصیبت‌های آن:
تمام آنچه باید درباره‌ی #هکسره بدانیم
بریده‌ای از کارگاه شکسته‌نویسی و زبان داستان


تماشا در یوتیوب
تماشا در آپارات
تماشا در اینستاگرام

ویرِ ویرایش
محمد یوسفی‌شیرازی
t.me/virevirayesh
3.2K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, 17:02
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 08:37:30 «مثه» یا «مثِ» یا «مثلِ»؟

در نوشته‌های گفتاری، عده‌ای واژه‌ی «مثل» را در جاهایی که مضافٌ‌الیه دارد، بدون «ل» و با «ه» می‌نویسند (یعنی مثلاً به‌جای «مثلِ ماه» می‌نویسند «مثه ماه») و مدعی می‌شوند که «مثه» املای گفتاریِ «مثلِ» است. این سخن نادرستی است و «مثه» چیزی نیست جز مصداقی از خطای شایعِ هکسره. این موضوع را با آوردن مثالی دیگر از شکسته‌نویسی توضیح می‌دهم.

واژه‌ی «دست» را در نظر بگیرید. در گفتار، «دست» را گاهی بدون «ت» بر زبان می‌آوریم. وقتی بخواهیم شکسته‌نویسی کنیم، یعنی تلفظ گفتاری را در خط بازتاب دهیم، در املای این واژه دست می‌بریم و حرفی را که بر زبان نمی‌آوریم، از املا حذف می‌کنیم. براین‌اساس، «دست» را به‌صورت «دس» می‌نویسیم. اما این اتفاق موجب نمی‌شود که وقتی این واژه مضافٌ‌الیه یا صفتی می‌گیرد، طرز نوشتنش متفاوت شود. به‌عبارت دیگر، «دست» و «دس» وقتی مضافٌ‌الیه یا صفت می‌گیرد، با کسره‌ی اضافه می‌آید (که مرسوم است کسره را نگذارند ولی بخوانند):

دستِ من (درست)
دسِ من (درست)

دستِ پُرزور (درست)
دسِ پُرزور (درست)

در چنین جاهایی، چسباندن «ه» به «دست» یا «دس» غلط و مصداق خطای هکسره است:

دسته من (غلط)
دسه من (غلط)

دسته پُرزور (غلط)
دسه پُرزور (غلط)

واژه‌ی «مثل» هم چنین است؛ یعنی در گفتار، گاهی آن را بدون «ل» ادا می‌کنیم و اگر بخواهیم شکسته‌نویسی کنیم، این حرف را از آخرش می‌اندازیم و آن را به‌شکل «مث» می‌نویسیم. «مثل» و «مث» هم وقتی مضافٌ‌الیه می‌گیرد، با کسره‌ی اضافه می‌آید (هرچند کسره را در خط ظاهر نکنیم):

مثلِ من (درست)
مثِ من (درست)

پس در چنین جایگاهی، چسباندن «ه» به این واژه غلط است و هکسره به حساب می‌آید:

مثله من (غلط)
مثه من (غلط)

شاید کسانی که با قاعده‌های شکسته‌نویسی کمابیش آشنا هستند، املای «مثه» را از راه مقایسه‌ی این واژه با واژه‌ی «دیگه» به‌نوعی توجیه کنند. به‌بیان روشن‌تر،‌ ممکن است بگویند چون واژه‌ی «دیگر» را در شکسته‌نویسی به‌شکل «دیگه» می‌نویسیم (یعنی «ر» را به «ه» تبدیل می‌کنیم)، می‌توانیم املای «مثه» را نیز از طریق همین قاعده موجه بدانیم؛ به این معنی که بگوییم در اینجا نیز برای نشان‌دادن تلفظ، حرفی («ل») به حرف دیگر («ه») تبدیل شده است. پس «مثه» املای شکسته‌ی «مثل» است.

ولی این گفته نیز دقیق و صحیح نیست. در شکسته‌نویسی، «دیگر» را در همه‌جا «دیگه» می‌نویسیم و این «ه» به‌جای حرف اصلی واژه نشسته است؛ اما در «مثل» این‌طور نیست و جایگاه نحوی این واژه است که باعث می‌شود بعضی «مثه» بنویسند. به‌سخن دیگر، «ه» در «مثه من» فقط و فقط نشانه‌ی کسره‌ی اضافه است. اگر «مثل» را در حالتی که مضافٌ‌الیه هم نمی‌گیرد، به‌صورت «مثه» می‌نوشتیم، آن استدلال پذیرفتنی بود؛ مثلاً می‌نوشتیم:

تو اون‌قدر خوبی که «مثه» و مانند نداری.

به‌علاوه، اگر «مثل» در شکسته‌نویسی به «مثه» تبدیل شود، در حالتی که مضافٌ‌الیه می‌گیرد، باید بعدش «ی» بگذاریم و بنویسیم «مثه‌ی من»؛ همان‌طور که با «دیگه» چنین می‌کنیم: «کار دیگه‌ی من چی بود؟» ولی این‌گونه نمی‌گوییم و نمی‌نویسیم. بنابراین، «مثه» به‌هیچ‌وجه املای درستی نیست.

جالب است که شاهدهایی از «مثه» به‌جای «مثِ» در آثار نویسندگان نام‌دار (مثل صادق چوبک و سیمین دانشور) نیز یافت می‌شود. این احتمالاً بیش از همه از آن رو است که در دوره‌های گذشته، درباره‌ی شکسته‌نویسی و خطاهای املایی این‌چنینی کمتر سخنی به میان می‌آمده است.

نکته‌ی پایانی: در شکسته‌نویسی معتدل و به‌دور از افراط‌کاری، یعنی شیوه‌ای که خوب است به عادت نوشتاری‌مان برای ثبت گفتار بدل شود، بهتر این است که «مثل» و «دست» را نشکنیم و به‌جای «مثِ من» و «دسِ من»، همیشه «مثلِ من» و «دستِ من» بنویسیم. البته از «مث» و «دس» می‌توان برای ساختن لحن بیش‌ازحد عامیانه و کوچه‌بازاری در آثار داستانی و نمایشی بهره گرفت؛ ولی بهتر است این صورت‌ها به صورت‌های شکسته‌ای که به آن خو گرفته‌ایم، تبدیل نشود و فقط در مواقع خاص و برای لحن‌سازی عامیانه به آن رو بیاوریم.

ویرِ ویرایش
محمد یوسفی‌شیرازی
t.me/virevirayesh
1.2K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, edited  05:37
باز کردن / نظر دهید
2022-07-03 12:06:42 ‍ درباب «گرته‌برداری» و «گرده‌برداری»

از زمانی که ابوالحسن نجفی در مقاله‌ی «آیا زبان فارسی در خطر است؟» اصطلاح «گرته‌برداری» را برای اشاره به نوع خاصی از تأثیرپذیری از زبانِ بیگانه به کار گرفت، کسانی به این لفظ خرده گرفتند و آن را شکل عامیانه و نامناسبی از «گرده‌برداری» خواندند؛ کسانی چون محمدرضا باطنی و بهاءالدین خرمشاهی و علی‌اشرف صادقی (هرچند خرمشاهی بعدها از نظر خود برگشت و صورت «گرته‌برداری» را برای این مفهوم مناسب‌تر معرفی کرد). بااین‌همه، این اصطلاح در میان اهالی ویرایش و ترجمه و زبان‌شناسی بسیار رواج یافت؛ به‌طوری که بعد از جاگرفتن «گرده‌برداری» در میان واژه‌های مصوب فرهنگستان نیز همچنان گروه زیادی این اصطلاح را به‌صورت «گرته‌برداری» بر زبان می‌آورند و می‌نویسند.

فرهاد قربان‌زاده که خود از مخالفان صورت «گرته‌برداری» است، در مقاله‌ی «گرته‌برداری یا گرده‌برداری؟» نظر موافقان و مخالفان این اصطلاح را گرد آورده و در پایان نتیجه گرفته که بهتر است این شکلِ غیرمعیار را کنار بگذاریم و صورت «گرده‌برداری» را به‌جای آن به کار ببریم. ازسوی دیگر، منوچهر فروزنده‌فرد در مقاله‌ای دوبخشی با همان عنوانِ «گرته‌برداری یا گرده‌برداری؟»، به پاره‌ای از گفته‌های مخالفان «گرته‌برداری» پاسخ گفته و بعضی از کاستی‌های مهمِ مقاله‌ی قربان‌زاده را نشان داده و در پایان به چند دلیل، به‌نوعی صورت «گرته‌برداری» را بهتر از «گرده‌برداری» معرفی کرده است: اولاً به‌دلیل اینکه به‌خلاف ادعای برخی، عامیانه نیست؛ ثانیاً به‌دلیل رواج چشمگیری که پیدا کرده (و تغییر اصطلاحات جاافتاده موجب آشفتگی می‌شود)؛ ثالثاً به‌دلیل تشخصی که «گرته‌برداری» در مقایسه با «گرده‌برداری» دارد.

برای پیگیری بحث، اول مقاله‌ی فرهاد قربان‌زاده را از اینجا بخوانید و بعد مقاله‌ی منوچهر فروزنده‌فرد را از پایین همین فرسته بارگیری کنید.

ویرِ ویرایش
محمد یوسفی‌شیرازی
t.me/virevirayesh
1.6K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, edited  09:06
باز کردن / نظر دهید
2022-07-01 16:25:01
کدام؟
Anonymous Poll
82%
گرته‌برداری
18%
گرده‌برداری
474 voters1.4K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, 13:25
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 13:31:41 حذف «است» در ماضی نقلی

در فارسی امروز، به‌ویژه فارسی گفتاری، مرسوم است که فعل کمکیِ «است» را در صیغه‌ی سوم‌شخص مفردِ ماضی نقلی، بدون اینکه قرینه‌ی لفظی داشته باشد، حذف کنند؛‌ یعنی به‌جای «از دیوار پریده است» و «ناهار خورده است» و «خبر آورده است»، می‌گویند «از دیوار پریده» و «ناهار خورده» ‌و «خبر آورده». کسانی، ازجمله سعید حمیدیان (۱۳۶۳: ۱۲۰) و محمود کیانوش (۲۰۱۸)، با این کاربرد مخالفت ورزیده‌اند و مخصوصاً راه‌یافتن آن به نوشتار را ناروا شمرده‌اند.

اما گروهی دیگر، ازجمله پرویز ناتل‌خانلری (۱۳۴۰: ۳۲۷تا۳۲۹) و غلامرضا ارژنگ (۱۳۹۰: ۹۱)، این کاربرد را به دو دلیل بی‌اشکال دانسته‌اند: اولاً به‌دلیل شاهدهای پرشماری که از آن در آثار گذشتگان به چشم می‌خورد و ثانیاً به‌دلیل رواج چشمگیری که این حذف در زبان گفتار دارد (در زبان گفتاریِ امروز، تقریباً همیشه این «است» حذف می‌شود).

نمونه‌هایی از حذف «است» در آثار گذشتگان:
ـ آوارگی نوشَت شده، خانه فراموشت شده/ آن گنده‌پیر کابلی صد سحر کردت از دغا (غزلیات شمس، مولوی)
ـ ابلیس گفت: یا آدم، دانی که خدای تعالی تو را از این درخت چرا منع کرده؟ (قصص‌الانبیا، ابواسحاق نیشابوری)
ـ باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی‌دریغش همه‌جا کشیده. (گلستان،‌ سعدی)

البته کاربرد یادشده طبق معیارهایی که ابوالحسن نجفی در مقدمه‌ی غلط ننویسیم برای تشخیص درست و نادرست به دست داده، بی‌ایراد است: وقتی کاربردی هم در نوشتار گذشتگان و هم در گفتار امروزیان وجود داشته باشد، نمی‌توان آن را نادرست دانست؛ اگرچه ابوالحسن نجفی خود حذف «است» در این جایگاه را بی‌اینکه غلط دانسته باشد، خلاف فصاحت محسوب کرده است (نجفی، ۱۳۷۱: ۱۵۶).

واقعیت این است که در میان گفته‌های صاحب‌نظران دراین‌باره نکته‌ها و ظرافت‌هایی ناگفته مانده یا به‌خوبی شرح داده نشده است. نخستین نکته به تفاوت جمله‌بندیِ نوشتار رسمی و غیررسمی برمی‌گردد. نحو نوشتار با نحو گفتار (که در آثار داستانی و نمایشی و گپ‌های مجازی بازتابِ نوشتاری می‌یابد) فرق‌های مهمی دارد؛ ازجمله اینکه در نحو گفتار، بخش‌های مختلف جمله بسیار شناورتر از نحو نوشتار است و قابلیت جابه‌جایی بیشتری دارد. ازاین‌رو، این گفته‌ی پرتکرار هم که «در فارسی، فعل در آخر جمله می‌آید»، غالباً حکمی است مربوط به نحو زبان رسمی و در زبان غیررسمی فراوان نقض می‌شود (رسمی: «اسمش را رامین گذاشتند.»؛ غیررسمی: «اسمش را گذاشتند رامین.»). بنابراین، آنچه بعضی از بزرگان درخصوص ناروایی حذف «است» در ماضی نقلی گفته‌اند، به متن‌های رسمی منحصر است. این است که در گزارشی خبری که در روزنامه یا وبگاهی رسمی انتشار می‌یابد، نباید این «است» را حذف کرد:

مدیر از مسئولیت‌های خود شانه خالی کرده.

اما همین جمله را می‌شود در متنی داستانی یا نمایشی که حال‌وهوای گفتاری دارد، به‌راحتی و بی هیچ ایرادی به کار برد. پس حذف این «است» در نوشته‌های رسمی غالباً ناروا و در نوشته‌های غیررسمی اکثراً بی‌اشکال است.

بااین‌همه، در نوشتار رسمی نیز درخصوص حذف این «است» استثناهایی وجود دارد. سنجه‌ای که برای تشخیص روایی یا ناروایی این نوع حذف می‌توان در نظر گرفت، جایگاه فعل است. به‌طور کلی، در نوشتار رسمی، وقتی ماضی نقلی سوم‌شخص مفرد در پایان جمله می‌آید (و اغلب هم در جمله‌ی ساده)، حذف این «است» جایز نیست و جمله را نازیبا می‌کند و به‌نوعی ناقص می‌نمایاند (شاید چون در این گونه‌ی زبانی، عادت بر این است که فعل در پایان جمله و به‌صورت کامل بیاید):

مشکلی پیش آمده است.
مشکلی پیش آمده.

به خبرِ بد عادت کرده است.
به خبرِ بد عادت کرده.

بازار از امروز تعطیل شده است.
بازار از امروز تعطیل شده.

اما اگر با جمله‌ی مرکب روبه‌رو باشیم و این فعل در میانه‌ی جمله آمده باشد، می‌شود و حتی پسندیده‌تر است که این حذف صورت بگیرد. این شیوه گذشته از اینکه مانند ماضی نقلیِ بدون «است» در پایان جمله نازیبا نیست و ناتمام‌ماندگیِ فعل جمله را به مخاطب القا نمی‌کند، هم با اصل ایجاز در نوشتار امروز مطابق است (هرچه کوتاه‌تر، بهتر) و هم با نزدیک‌کردن نوشتار به گفتار همخوانی دارد (بازتاب‌دادن آنچه در گفتار وجود دارد، در نوشتار):

مشکلی پیش آمده و باید فکری کرد.
به خبرِ بد عادت کرده؛ ولی باز حال خوشی ندارد.
بازار از امروز تعطیل شده و دیگر جنس نمی‌فروشند.

آنچه در اینجا به آن پرداختم، صرفاً به حذف بی‌قرینه‌ی «استِ» ماضی نقلی مربوط می‌شد. فعل «استِ» ماضی نقلی را در مواقعی که قرینه‌ای لفظی وجود دارد، یعنی دو یا چند فعل ماضی نقلی در جمله آمده، همیشه و همه‌جا می‌شود حذف کرد:

کارش را انجام داده و حسابش را تسویه کرده است.

متن مقاله به‌همراه کتاب‌نامه

ویرِ ویرایش
محمد یوسفی‌شیرازی
t.me/virevirayesh
2.1K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, 10:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 11:59:41 بگو ببینم چقدر کتاب می‌خوانی؟
بگو ببینم چقدر کتاب می‌خوانی.
بگو ببینم. چقدر کتاب می‌خوانی؟
بگو ببینم، چقدر کتاب می‌خوانی؟

نکته‌ی اول: جمله‌ی مرکب و نشانه‌گذاری براساس جمله‌ی پایه

دو نوع جمله داریم: جمله‌ی ساده و جمله‌ی مرکب. به‌طور خلاصه، جمله‌ی ساده جمله‌ای است که یک فعل دارد و جمله‌ی مرکب جمله‌ای است که دست‌کم دو فعل دارد.

جمله‌ی ساده: من آمدم.
جمله‌ی مرکب: وقتی که آمدم، نبودی.

جمله‌ی مرکب (در اینجا منظور جمله‌ی مرکب ناهم‌پایه است. برای اطلاع بیشتر دراین‌باره، اینجا را ببینید) از دو جمله‌ی کوچک‌تر ساخته می‌شود: یکی جمله‌ی پایه که جمله‌ی اصلی است و بار عمده‌ی معنا به دوش آن است؛ دیگری جمله‌ی پیرو که وابسته‌ی جمله‌ی پایه است و معمولاً حرف‌ربط وابسته‌ساز در ابتدایش می‌آید. برای مثال، در جمله‌ی بالا، «وقتی که آمدم» جمله‌ی پیرو است و «نبودی» جمله‌ی پایه. «وقتی که» هم حرف‌ربط وابسته‌ساز است.

نکته‌ی مهم در نشانه‌گذاری جمله‌ی مرکب این است که نشانه‌ی پایان جمله با توجه به جمله‌ی پایه تعیین می‌شود؛ حتی اگر در بخشی از جمله‌ی مرکب، واژه‌ای دال بر پرسش آمده باشد. به‌تعبیر گویاتر، اگر جمله‌ی پایه خبری باشد، جمله به نقطه ختم می‌شود و اگر جمله‌ی پایه پرسشی باشد، جمله را با نشانه‌ی پرسش تمام می‌کنیم و اگر جمله‌ی پایه عاطفی باشد، در پایان جمله نشانه‌ی عاطفه می‌نشانیم.

به جمله‌های زیر دقت کنید:

بگو [که] چگونه بخندم.
حدس بزن [که] کی بود.
نمی‌دانم [که] از چه بنویسم.


این‌ها همه جمله‌های مرکبی است که حرف‌ربط «که» در آن‌ها حذف شده است. در این نمونه‌ها، به‌ترتیب «بگو» و «حدس بزن» و «نمی‌دانم» جمله‌ی پایه است و «چگونه بخندم» و «کی بود» و «از چه بنویسم» جمله‌ی پیرو. در این سه جمله‌ی پایه، دو تا از فعل‌ها فعل امری است و یکی فعل خبری. بنابراین، ازآنجاکه نشانه‌ی پایان جمله را فعل جمله‌ی پایه تعیین می‌کند، باید در پایان هر سه جمله نقطه بگذاریم و نه نشانه‌ی پرسش؛ همان‌طور که این جمله‌ها را بیرون از جمله‌ی مرکب نیز با نقطه تمام می‌کنیم:

بگو.
حدس بزن.
نمی‌دانم.

درواقع، در چنین جمله‌هایی نباید فریب واژه‌های پرسشیِ «چگونه» و «چه» «چیست» را بخوریم. این صورت‌ها را وقتی می‌توانیم پرسشی بگیریم و در پایانش نشانه‌ی پرسش بگذاریم که جزئی از جمله‌ی مرکب نباشد و مستقل به کار رفته باشد؛ مثلاً:

چگونه بخندم؟
کی بود؟
از چه بنویسم؟

«بگو ببینم چقدر کتاب می‌خوانی» هم بنا به یک تحلیل، جمله‌ی مرکب است و دو «که» در آن محذوف. همچنین چون «بگو» فعل پایه است و حالت امری دارد، گذاشتن نشانه‌ی پرسش در آخر جمله غلط است. مطابق این تحلیل، باید جمله را این‌طور نشانه‌گذاری کنیم:

بگو [که] ببینم [که] چقدر کتاب می‌خوانی.

نکته‌ی دوم: دوتحلیلی‌بودن جمله

گذشته از حالتی که با جمله‌ی مرکب روبه‌رو بودیم، صورت زبانی «بگو ببینم چقدر کتاب می‌خوانی» را جور دیگری هم می‌شود تقطیع و فهم کرد. در این تقطیع، با دو جمله‌ی مستقل روبه‌روییم و نه یک جمله‌ی مرکب؛ یعنی «بگو ببینم» یک جمله است و «چقدر کتاب می‌خوانی» یک جمله. برپایه‌ی این تحلیل، با یک جمله‌ی امری مواجهیم و یک جمله‌ی پرسشی:

بگو ببینم. چقدر کتاب می‌خوانی؟

نکته‌ی سوم: نادرستیِ ویرگول پس از جمله‌ی کامل

طبق تحلیل دوم، «بگو ببینم» جمله‌ای کامل و تمام‌شده است و بنابراین، صحیح نیست که آن را به ویرگول ختم کنیم. جمله‌ی کامل را با توجه به خبری‌بودن یا پرسشی‌بودن یا عاطفی‌بودن، باید به یکی از نشانه‌های پایان جمله ختم کنیم: نقطه، نشانه‌ی پرسش، نشانه‌ی عاطفه. نادرستیِ ویرگول و نقطه‌ویرگول در چنین جایگاهی را پیش‌تر در فرسته‌ای مفصل شرح داده‌ام. به‌طور خلاصه، قاعده این است که برای مرزبندی جمله‌های متن باید معیار روشنی داشته باشیم و تا می‌توانیم، جمله‌های دستوریِ مستقل را به‌سبب پیوند معنایی‌ای که با یکدیگر دارند، با ویرگول یا نقطه‌ویرگول به هم وصل نکنیم. درواقع، مطابق این تلقی، پیوند معنایی جمله‌های کامل در متن منسجم را جایگاه جمله‌ها به‌خوبی نشان می‌دهد و نیازی نیست این ارتباط را با نشانه‌هایی مثل ویرگول یا نقطه‌ویرگول که به نوعی تعلیق و ناتمامی دلالت می‌کند، نشان دهیم. به‌بیان گویاتر، همین که دو جمله پشت‌سرهم آمده، به‌خوبی نشان‌دهنده‌ی ارتباط معنایی آن‌ها است و غالباً لازم نیست این پیوستگی را با ویرگول یا نقطه‌ویرگول نشان دهیم. با این توضیحات، «بگو ببینم» جمله‌ی کامل و مستقلی محسوب می‌شود و چون پرسشی و عاطفی نیست، در پایانش باید نقطه بگذاریم:

بگو ببینم. چقدر کتاب می‌خوانی؟

ویرِ ویرایش
محمد یوسفی‌شیرازی
t.me/virevirayesh
1.9K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, edited  08:59
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 11:32:53
کدام نقطه‌گذاری صحیح است؟ (می‌توانید بیش از یک گزینه انتخاب کنید.)
Anonymous Poll
21%
بگو ببینم چقدر کتاب می‌خوانی؟
23%
بگو ببینم چقدر کتاب می‌خوانی.
15%
بگو ببینم. چقدر کتاب می‌خوانی؟
69%
بگو ببینم، چقدر کتاب می‌خوانی؟
456 voters1.5K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, 08:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 11:47:50 نمونه‌ی ترجمه پاره‌ای از اثری که در دست ترجمه دارم: For most of history, people did not believe that the world changed very much or, for that matter, that change could ever be positive. Stability and cyclicality were the ideals. The same stories were told…
1.8K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, 08:47
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 20:21:40
شوخی با نشانه‌ها
طنازی فوق‌العاده‌ی ویکتور بورگه
3.2K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, 17:21
باز کردن / نظر دهید
2022-05-19 15:08:02 نگاهی به کتاب «ولگردی در کوچه‌های زبان» (نوشته‌ی کورش علیانی)

این کتاب مجموعه‌ای است از یادداشت‌های مطبوعاتی کورش علیانی درباره‌ی زبان و پدیده‌های زبانی. عنوان اثر حاوی اشاره‌ای است به ولگردی‌های سقراط در کوچه و خیابان و پرسشگری‌ها و گفت‌وگوهایی که در این ولگردی‌ها روی می‌داده است. درواقع، علیانی در این کتاب خواسته است سقراط‌وار به پدیده‌های زبانی نظر کند و چندوچون آن‌ها را به پرسش بکشد. وی به‌فراخور رسانه‌ای که در آن می‌نوشته، لحن و بیانی عاری از اصطلاحات تخصصی در پیش گرفته و نکته‌های جالب زبانی را به‌طرزی جذاب و درخور فهم خواننده‌ی عادی مطرح کرده و درعین‌حال، کوشیده نوشته‌هایش را به چاشنی طنز و داستان و خاطره بیامیزد. ازاین‌حیث، بیشترِ یادداشت‌هایش خواندنی است؛ ولی کج‌فهمی‌ها و بی‌دقتی‌های مهمی نیز به بعضی از یادداشت‌ها راه یافته است.

علیانی در مقدمه به رویکرد سنتی و امرونهی‌کن درباره‌ی زبان تاخته و مدعی شده که نگاهش «کاملاً دقیق و علمی و مطابق با آموزه‌ها و یافته‌های زبان‌شناسی» است؛ اما این ادعا چندان قرین واقعیت نیست. نگاهی به اظهارنظرهای او درباب پاره‌ای از موضوع‌ها و نیز روشی که در بحث پیش گرفته، به‌خوبی نشان می‌دهد که وی نه‌تنها به‌شکل تخصصی و علمی به موضوع نگاه نکرده و در بحث‌هایش از یافته‌های زبان‌شناسی چندان بهره‌ای نبرده، بلکه گاه ساده‌انگارانه و سطحی‌نگرانه با چنین موضوع‌هایی رویارو شده است. در اینجا به بعضی از کج‌اندیشی‌های او دراین‌زمینه اشاره می‌کنم.

متن کامل این مقاله

ویرِ ویرایش
محمد یوسفی‌شیرازی
t.me/virevirayesh
2.6K viewsمحمد یوسفی‌شیرازی, edited  12:08
باز کردن / نظر دهید