2022-05-15 15:47:54
•⬿آنچه جردن پیترسون در نقد خود از فمینیست ها نادیده میگیرد •• نیما اورازانی
- جردن پیترسون استاد روانشناسی دانشگاه تورنتو بر این باور است که فمینیست ها در تلاش خود در راستای برابری در دسترسی به امکانات (equality of opportunities) محقق اند. آنچه وی نقد میکند این است که فمینیست ها علاوه بر برابری در دسترسی به امکانات، برابری در نتایج (equality of outcomes) را هم مطالبه میکنند. بگذارید مثالی بزنم.
از نظر پیترسون اقتضای یک جامعهی عادل این است که زنان همچون مردان به تمام امکانات موجود در جامعه دسترسی برابر داشته باشند. از این جهت، پیترسون با فمینیست ها اختلافی ندارد. آنچه وی نمیپذیرد این است که نتایج این دسترسی برابر، باید منجر به نتایج یکسان شود، یعنی تمام مدیران، سیاستمداران و رهبران در عرصه های مختلف اقتصادی - فرهنگی - سیاسی کم و بیش برابر باشند، وی میگوید دسترسی به امکانات برابر لزوماً به نتایج برابر نمی انجامد. چرا که ممکن است زنان بنا به فرایند تکامل یا ویژگیهای زیستیشان شغلهایی متفاوت از مردان انتخاب کنند. در این شرایط، انتظار نتایج برابر، انتظاری واقع بینانه نیست.
••
وی از مثال کشورهای اسکاندیناوی استفاده میکند تا به نفع تفاوتهای زیستی و تکاملی زنان استدلال کند. در کشورهای اسکاندیناوی در مقایسه با دیگر کشورها غربی برابری در دسترسی به امکانات بیشتر است اما همچنان شاهد این هستیم که زنان همان شغل های کلیشهای زنانه را انتخاب میکنند. این یافتهها از نظر پیترسون شواهدی هستند بر اینکه حتی اگر دسترسی به امکانات بین زنان و مردان برابر باشد، زنان باز هم شغلهایی را انتخاب میکنند که هم اکنون انتخاب کرده اند و این شاهدی بر اینکه حتی با تغییر شرایط اجتماعی و محیطی، زنان همچنان شغلهایی را انتخاب میکنند که با گرایشهای آنها که محصول تکامل و عوامل زیستی هستند هماهنگ است.
استدلال محکمی بنظر میرسد، اما پیترسون چند نکته مهم را نادیده میگیرد که سبب نادرست بودن نتیجه گیری وی میشود. - درونی سازی هنجارها: هنجارهای اجتماعی در ما افراد درونی میشوند. این به آن معناست که حتی اگر زنان به انواع امکانات دسترسی برابر داشته باشند، همچنان در تصمیم گیری خود متاثر از هنجارهایی هستند که در جوامع مردسالار آموخته اند. وضع قوانین برابر یک چیز و تغییر هنجارها چیز دیگر.
تغییر قوانین ممکن است یک شبه رخ ندهند (که البته اینطور نیست) اما تغییر هنجارهایی که ما نسل اندر نسل درونی کرده ایم یک شبه رخ نمیدهند. آنچه پیترسون نادیده میگیرد درونی کردن هنجارهای جامعه مردسالار است که نه فقط مردان، در زنان هم رخ میدهد.
- نکته بسیار مهم دیگر که پیترسون نادیده میگیرد این است که آن دسته از کشورهای اسکاندیناوی که در آنها دسترسی به امکانات مختلف برای زنان در مقایسه با مردان راحت تر از دیگر کشورهاست، دارای نظام های حمایتی خاص هستند که همچنان زنان را تشویق به همان شغلهای کلیشهای میکنند. به عبارت دیگر، پیترسون چگونگی کارکرد دولت های رفاه در کشورهای اسکاندیناوی را نادیده میگیرد.
در مورد کشورهای اسکاندیناوی، دولتهای رفاه همچون شمشیری دولبه عمل میکنند، در فرایند همگانی شدن تعدادی از خدمات از جمله آموزش، آن بخش هایی همگانی شدند که بیشتر زنان در آن بخشها شاغل بودند و نه مردان. نتیجه چه بود؟ بالا رفتن دستمزد زنان با شیب بسیار کم در مقایسه با مردان که شغل آنها دولتی نشده بود.
اینگونه بود که نه افزایش دستمزد و نه پیشرفت شغلی برای زنان در مقایسه با مردان اتفاق نیفتاد.
- نکته دیگر اینکه سیستم مهد کودک ها در این کشورها بسیار فراگیر و اغلب رایگان یا تقریباً رایگان هستند. اما ساعاتی که چنین خدماتی به شهروندان عرضه میشود طوری تنظیم شده اند که یکی از والدین یا باید به صورت پاره وقت کار کند یا به صورت تمام وقت اما با ساعات کاری کم. خوب حدس بزنید چه کسی بیشتر این کارها را انجام میدهد؟ باز هم این زنان بودند که با چنین شرایطی به مانع برمیخوردند.
- نکته دیگر مربوط میشود به هنجارهای غالب اقتصاد بازار، در کشورهای اسکاندیناوی مرخصی زایمان و دیگر سیاست های حمایت از خانواده از کشورهایی مثل انگلستان و آمریکا بهتر است. اما این به چه معناست؟ این به آن معناست که زنان از مرخصی های بیشتری بهره مند میشوند اما چون هنجارها و معیارهایی که نیروی کار را با آنها برای ترفیع شغلی یا شغل های جدید قضاوت میکنند همان معیارهای اقتصاد بازار است یعنی ساعات بیشتری کار کردن و بیشتر در محل کار حاضر شدن و کمتر مرخصی گرفتن.
- در اینجا باز هم میبینیم که اگر چه بعضی از قوانین تغییر کرده اند یا اینکه استفاده از مزایای ایجاد شده برای زنان در بلند مدت به ضرر آنان تمام میشود، چرا؟ چون همان طور که گفته شد نیروی کار همچنان با ارزش های اقتصاد بازار داوری میشود.
✿ T.ME/WOMXN_ACT
194 viewsedited 12:47