2021-08-30 17:03:06
#سبک_زندگی_شهدا
یک پاسدار عادی
حسین زیر بار ازدواج نمی رفت و می گفت:
"اولا، من بلد نیستم زن بستونم؛
دوما، نه خونه ای دارم و نه چیزی؛
بعدش هم، الان جنگه و وقت این حرف ها نیست."
کل پساندازش ۳۶ هزار تومان بود.
به او گفتم:
"من با این پول برات خونه می سازم."
خانه را برایش روبراه کردم و بالاخره اینکه یک روز به من گفت:
"بیا برو با این ننه ام یه دختر واسه من پیدا کن."
برگه ای هم داد دستم که در آن نوشته بود:
"اینجانب حسین خرازی،
یک پاسدار عادی،
یک دست ندارم،
هیشت و پیشت هم ندارم،
(به گویش اصفهانی یعنی "آه در بساط ندارم")
امکان کشته شدنم هم هست،
حقوق ماهیانه ام هم ۲۰۰۰ تومان است."
گفت:
"هر جا میری، حتما اینا رو بگو."
چند جایی با مادرش به خواستگاری رفتیم و منتظر جواب ماندیم.
@yashohada | #یاشهدا
4.0K views14:03