Get Mystery Box with random crypto!

زمانهٔ برخورد

لوگوی کانال تلگرام zamaneyebarkhord — زمانهٔ برخورد ز
لوگوی کانال تلگرام zamaneyebarkhord — زمانهٔ برخورد
آدرس کانال: @zamaneyebarkhord
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 927
توضیحات از کانال

این کانال برای بازنشر یادداشت‌ها، نقدها و مصاحبه‌های مطبوعاتی ما (علی ورامینی و محسن آزموده) تأسیس شده است.

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-30 16:02:22 ⁠ منِ دیگر چند دلیل در اثبات تکین بودن «دوستی» علی ورامینی / سردبیر ماهنامه مدیریت ارتباطات دوستی رابطه‌ای تکین در میان انواع رابطه‌های انسانی است، حتی عشق هم چنین نیست. اول آنکه دوستی رابطه‌ای خودگزین است. آدمی هنگامی که شروع به شناخت اطراف خود می‌کند،…
149 views13:02
باز کردن / نظر دهید
2022-07-30 16:02:08منِ دیگر
چند دلیل در اثبات تکین بودن «دوستی»

علی ورامینی / سردبیر ماهنامه مدیریت ارتباطات

دوستی رابطه‌ای تکین در میان انواع رابطه‌های انسانی است، حتی عشق هم چنین نیست. اول آنکه دوستی رابطه‌ای خودگزین است. آدمی هنگامی که شروع به شناخت اطراف خود می‌کند، با کسانی آشنا می‌شود که جبراً در زندگیِ او هستند. اولین هسته خانوادۀ درجه‌یک‌اند: پدر و مادر و احیاناً خواهر و برادر. بسته به نوع خانواده و پدر و مادر، دیگرانی هم کم‌وبیش پیدا می‌شوند که در زندگی نقش داشته باشند، مثلاً عمه، خاله، عمو، دایی و فرزندانشان.
خیلی اوقات، به‌خصوص در خانواده‌های ایرانی، رابطه با افرادی که برشمرده شدند اولین ارتباطات انسانی فرد به‌جز خانوادۀ درجه‌یک او می‌شوند. از این جهت فرد در اولین مسیر ارتباطاتی‌اش دچار یک جبر مطلق است. هیچ انتخابی ندارد که خانوادۀ درجه‌یک و بعدتر خانوادۀ درجه دوم خود را انتخاب کند. در واقع، هم در رابطۀ والدین/ فرزندی جبر وجود دارد و هم مثلاً در رابطۀ عموزادگی.
اینکه بعدتر شکل و شمایل این رابطه‌ها متفاوت شود، ضعیف‌تر از عرف شود یا مثلاً دو برادر یا خواهر و برادری یا عموزاده‌هایی به دوستان خوب یکدیگر هم تبدیل شوند غیرممکن نیست. (مراد از جبری که گفته شد، به‌لحاظ ماهیتی است.) در فرایند اجتماعی شدن فرد، رابطه‌های متعدد دیگری به‌ وجود می‌آید. هرچند در همۀ رابطه‌ها رگه‌هایی از جبر محسوس است، دوستی در میان دیگر رابطه‌ها کمتر اسیر جبر است. دست‌کم ابتکار عمل فرد در آن چارچوبی که برایش مشخص شده بیشتر از دیگر رابطه‌هاست.
معمولاً ما رئیس یا مرئوس خود را آزادانه انتخاب نمی‌کنیم، همکار، هم‌تیمی، هم‌دانشگاهی، هم‌کلاسی، همشهری و... نیز همین‌طور. درست است که ما ناچاریم میان آدم‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی که در طول زندگی در کشور و شهری که به دنیا آمدیم، در مدرسه، دانشگاه و سر کار و... می‌بینیم دوست انتخاب کنیم، ولی لااقل مثل دیگر رابطه‌ها نیست که فلانی از قبل متولد شدن‌مان پسردایی ما باشد، و یا چه بخواهیم و چه نخواهیم رئیس ما فلانی است و نمی‌توانیم رئیس را عوض کنیم مگر کارمان را عوض کنیم. از این بابت می‌توان گفت دوستی خودگزین‌ترین رابطۀ متصور در میان همۀ انواع رابطه‌هاست.
دیگر وجه استثنایی رابطۀ دوستی برابری در رابطه است. برابرهم‌انگاری یکدیگر در رابطۀ دوستی پیش‌فرض است و هرچیزی جز این باشد دیگر نامش را نمی‌توان دوستی گذاشت.
چنین رابطه‌ای که توأمان با عاطفۀ مثبت نسبت به یکدیگر همراه است، نه در رابطۀ خانوادگی وجود دارد و نه در رابطۀ همکاری، استاد/شاگردی و رابطۀ سیاسی و نه هیچ رابطۀ دیگری. در دوستی مهم نیست که هرکدام از طرفین چه خاستگاهی در اجتماع دارند یا در سرمایه‌های اجتماعی مثل ثروت، قدرت، شهرت، آبرو، علم هرکدام چه میزان اندوخته دارند، رابطۀ دوستی فارغ از همۀ این مناسبات است و برابری مطلق در آن وجود دارد. دوستی‌ای که برابری مطلق در آن وجود نداشته باشد دوستی سالمی نیست.
این برابری مطلق حتی در عشق هم وجود ندارد، در عشق همیشه معشوق بالاتر از عاشق {بازنمایی} می‌شود. البته تا وقتی که این عشق در میان باشد.
دلیل دیگر یکتا بودن رابطۀ دوستی، نبود هزینه/فایده یا دست‌کم پیچیده‌تر بودن این هزینه و فایده در رابطۀ دوستی است. درست است، هرچه پیش‌تر آمدیم عالمان روان بیشتر دلیل آوردند که هیچ رابطه‌ای بدون هزینه و سود شکل نمی‌گیرد. حتی عشق در یک نگاه هم! با فرض صحت این مدعا دوستی باز یک ضرورت روحی برای انسان است. آدمی انگار به این نیاز دارد که در لحظه‌هایی از زندگی‌اش بی‌حساب‌وکتاب و بدون محاسبۀ سود و زیان دست به فعلی بزند. یا لااقل این حساب‌وکتاب در جایی ناخودآگاه‌تر و پیچیده‌تر انجام شده باشد. آدمی همان‌طور که در روز تاریک و شب سختش به دل‌گرمی نیاز دارد، به این هم نیاز دارد که در جایی بدونِ حساب‌وکتاب مهر بورزد. چه رابطه‌ای بهتر از دوستی برای این بستر. رابطه‌ای که فارغ از هر آتوریته و اجباری باشد تا انسان بتواند نیاز معنویِ محبت کردن را در آنجا ارضا کند و چون جبر خودآگاهی در آن وجود ندارد و به نظرش صادقانه می‌رسد، بتواند یک لذت ناب انسانی را تجربه کند.
قطعاً دلایل بسیار دیگری هم می‌توان در تکین بودن رابطۀ دوستی برشمرد. این‌ها به ذهن ناقص من آمد. منی که نیک‌بختانه آنچه را در اینجا نوشته‌ام زیسته‌ام. در حقیقت از بخت‌یاری‌های زندگی‌ام داشتن دوستانی ناب بوده است و به‌معنای واقعی آن شاه‌بیت «سعدی»، «گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی/ دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را» زندگی کرده‌ام. این نوشته را با نقل‌قولی از «زنون الئایی»، فیلسوف و ریاضی‌دان یونانی، خاتمه می‌دهم که از او پرسیدند: «دوست چیست؟»، گفت: «منِ دیگر.»

منتشرشده در ماهنامه مدیریت ارتباطات؛ شماره ١٤٢.
@zamaneyebarkhord
139 views13:02
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 10:52:17 آن سخن‌های چو مار و کژدمت...

علی ورامینی/

نامه ساترا درباره پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی عجیب بود. گویی پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی عامل تمام بدبختی‌های امروز هستند و ساترا می‌خواهد که با بسیج همه قوا و ظرفیت‌های کشور این مسبب و دشمن درجه یک را از هستی ساقط کند. حتی تندروترین طیف‌ها هم این اقدام را یک واکنش آنی و غیرحسابی می‌دانستند. فشار رسانه‌ها و در کل حوزه عمومی تا به حال منجر به عقب نشینی ساترا (حداقل از لحن نامه) شده است که همین هم مایه خوشحالی است. حالا می‌شود کمی عقب‌تر را هم دید و از سهم تقصیر آن‌هایی که خطاب نامه بودند و قربانیان امروز هستند در وضعیت امروز صحبت کرد. پیش‌تر از آن نیاز است یک مفهوم بدیهی به نام قانون را بازبررسی کنیم و کارکرد آن را مرور کنیم.
قانون از نهادهای تکاملی است. نوع بشر برای بقای خودش ناچار بود نهادهایی ابداع کند که یکی از این نهادها قانون بود. مثل نهاد اخلاق. فارغ از قدسی دیدن یا ندیدن این دو، عقلانیت حکم می‌کند برای زیست جمعی ماندگار و البته بهتر به این نهادها چنگ بزنیم. حتی اگر در مواقعی نظر آن با مصلحت ما یکی نبود، برای حفظ آن تمکین کنیم، چرا که بدون قانون حتماً ضررهای بزرگتری متحمل خواهیم شد.
زیست جمعیِ مسالمت آمیز بدون قانون تقریباً ناممکن است. «تقریباً» جمله پیشین برای این است که اتوپیاهایی را متشکل از اجتماعی که حتی بدون قانون هم می‌توانند در کنار هم زیست صلح آمیز داشته باشند، متصور شده‌اند. باری، آن اتوپیاها شکل نگرفته و ما هم در این وضعیت جز چنگ زدن به قانون راهی دیگری برای زندگی مسالمت‌آمیز سراغ نداریم. سازوکار هم مشخص است، ما بخشی از حق و آزادی خود را به نفع زیست جمعی می‌دهیم تا طبق یک توافق همه در متوسطی از حق و البته مسئولیت سهیم باشیم.
قانون هم مثل هر نهاد دیگری البته که نقاط ضعفی دارد و البته که می‌تواند مورد سواستفاده قرار بگیرد. مهم‌ترین و قدیمی‌ترین سوءاستفاده تاریخی از قانون این است که هرگاه به نفع‌مان بود به آن تمکین کنیم و هرگاه که به ضررمان تمرّد از آن. آخرین سکانس زندگی سقراط را به خاطر بیاورید. با همه تحولاتی که اتفاق افتاد و با اینکه می‌توانست از مرگ بگریزد، تن به قانون داد و حکم ناعادلانه دادگاه. معتقد بود که احترام به قانون حتی مهم‌تر از حفظ جان خودش است. ما سقراط نیستیم و در اینکه باید به حکم ناعادلانه هم تن داد حتی اگر موافق باشیم، «سقراط‌گونه‌انسانی» می‌خواهد که بتواند چنین کند. از کسب‌وکارها که ابدا نباید همچین انتظاری داشت که چنین رفتار کنند. کسب‌وکارها برپایه یک اصل مشخص استراتژی و حیات خود را برنامه‌ریزی می‌کنند؛ سودبیشتر. نمی‌توان از کسب‌وکاری انتظار داشت که اخلاق با تمکین به قانون را بر اصل محوری خود ارجح بداند، اما نکته اینجاست که مصلحت‌اندیشی الزام می‌کند، که بسیاری از اوقات سودهای آنی را قید زد تا در وضعیت هرج و مرج سودهای کلان‌تر از میان نرود.
وضعیت امروز شبکه‌های نمایش خانگی مصداق وضعیتی است که نامصلحت‌اندیشانه زمانی با اتکا بر قانون موجود خواهان حذف رقبا شدند و بسیاری از آن‌ها را از میان بردند و امروز از همان غولی ضربه می‌خورند که خودشان بیدارش کرده بودند. از سال ٩٦ صحبت این بود که پلتفرم‌ها در صدد هستند ریشه به تیشه سایت‌های دانلود فیلم بزنند. سایت‌هایی که در خلاء قانون کپی‌رایت در ایران به وجود آمده بودند و سینمادوستان محروم از پرده و فیلمهای روز را مخاطب قرار داده بودند. تقریبا کسی هم شاکی نبود، نه نهادهای حاکمیتی نه مردم. فیلم‌ها اگرچه سانسور نمی‌شدند اما پورنوگرافی هم نبودند و فقدان مخاطب خیلی گسترده هم دسترسی به اینترنت پرسرعت داشته باشد و به قول معروف خیلی فیلم‌باز باشد حساسیت‌ها را کمتر می‌کرد.
آنچه که در فضای غیررسمی گفته‌ می‌شد این بود که پلتفرم‌ها با طرح شکایت‌ از این سایت‌ها و استفاده از ظرفیت‌های قانونی درصدد حذف آنها به عنوان رقیب است و تا حدی هم موفق شدند بسیاری از سایت‌های دانلود فیلم بسته شود و یا سرور آن‌ها به خارج از کشور منتقل شود. حتی به این هم رضایت ندادند، با مالکان سریالی نامه‌نگاری کردند که چه نشسته‌اید که فلان سایت سریال شما را بدون کپی‌رایت پخش می‌کند و بوالعجب که خودشان هم همان‌وقت سریال را سانسور و دوبله کرده بودند و پخش می‌کرند.
باری سخن این است آن غول قانونی بیدار شده دیروز که انحصار دلچسبی را به آنان هدیه داد امروز به جانشان افتاده و خواب شیرنشان را آشفته کرده است؛ به قول مولانا؛ آن سخن‌های چو مار و کژدمت/ مار و کژدم می‌شود گیرد دمت


منتشرشده در #روزنامه_هم‌میهن


@zamaneyebarkhord
594 viewsedited  07:52
باز کردن / نظر دهید
2022-06-30 10:01:43 روزگار سپری شده سكرات صوفیانه
فردوسی یا مولانا

محسن آزموده/

در میان بزرگان شعر و ادب فارسی، به عنوان مهم‌ترین و پرمخاطب‌ترین بخش از میراث فرهنگی ایرانی، پنج نام- به علل و دلایل مختلف- درخشش و جایگاه ویژه و متمایزی دارند، فردوسی (قرون چهارم و پنجم هجری)، خیام (قرون پنجم و ششم هجری)، سعدی (قرن هفتم هجری)، مولانا (قرن هفتم هجری) و حافظ (قرن هشتم هجری) .
به این بزرگان و آثار آنها، در چند صد سال اخیر، به عناوین مختلف رجوع شده و خوانش‌های متفاوت و متنوعی از آنها صورت گرفته. میزان این توجه و نحوه آن در این بازه زمانی، ضمن آنكه نشانگر ذوابعاد بودن این بزرگان و سترگی و عظمت كار آنهاست، بیانگر تغییر در ترجیحات زمانه و تحول در تاكیدات روز است.
برای مثال رباعیات خیام نیشابوری در ایران از حدود قرن نهم هجری به بعد بر سر زبان‌ها افتاد و تا پیش از آن خیام بیشتر به عنوان حكیم و دانشمند محل توجه بود. ترجمه معروف ادوارد فیتز جرالد در میانه قرن نوزدهم از رباعیات منسوب به خیام، به این شهرت دامن زد، ضمن آنكه مضمون و محتوای رباعیات روان و ساده فهم او با روح زمانه و دغدغه‌های معاصر مناسبت‌های زیادی داشت. یا در طول سده‌ها، توجه به آثار سعدی به ویژه گلستان او در مكتبخانه‌ها به عنوان مدخلی برای آموزش زبان فارسی به سوادآموزان صورت می‌گرفت، اما در صد سال اخیر، آثار او هم از حیث درونمایه و محتوا و هم از جهت صورت و نحوه بیان، زمینه‌ساز مناقشه‌های گسترده و جدال‌های بی‌پایان شده.
فردوسی و شاهنامه بزرگش، یكی از استوانه‌های فرهنگ ایرانی و زبان فارسی است كه از هزار سال پیش، همیشه مورد توجه اقشار و گروه‌های مختلف اجتماعی بوده، هم دانشوران و فرهیختگان و اهل شعر و ادب این كتاب را می‌خواندند، هم مردمان كوچه و بازار در شب‌نشینی‌های زمستانی یا در دورهمی‌های قهوه‌خانه‌ای، هر قشر و گروه و طبقه و دسته‌ای هم خوانش خود را از این كتاب داشتند.
از صد سال پیش و با اهمیت یافتن زبان فارسی به عنوان اصلی‌ترین عنصر قوام‌بخش ملیت ایرانی، شاهنامه از سوی روشنفكران و سیاستمداران مورد توجه ویژه قرار گرفته است. وجه اسطوره‌ای-حماسی-تاریخی این اثر و تاكیدش بر زندگی و زمانه شاهان ایران پیش از اسلام، همچنین آن را مورد اقبال ویژه نظام سیاسی پهلوی قرار داد.
با وقوع انقلاب اسلامی و به قدرت رسیدن حاكمیت دینی، شاهنامه دقیقا از دو جنبه مذكور، یعنی هم از جهت تاكیدش بر زبان فارسی و گرایش‌های ملی‌گرایانه و هم از جهت تمركزش بر تاریخ شاهان ایران باستان، به حاشیه رانده شد. آنچه در برابر بر آن تاكید شد، مثنوی‌معنوی مولانا جلال‌الدین، بزرگ‌ترین نماینده اندیشه عرفانی در سده‌های پس از اسلام بود. شعر و اندیشه مولانا به عنوان نماد و نمونه آرمانی دینداری تجربت اندیش و عاشقانه و مهرورزانه، از سوی اقشار و گروه‌های مختلف مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از نواندیشان و روشنفكران دینی، به شرح و بسط مثنوی مولانا روی آوردند.
در مجامع عمومی و حتی در جلسات خصوصی خانوادگی و دوستانه، محفل‌ها و دورهمی‌های مثنوی‌خوانی فراوانی برپا می‌شد و بساط شرح و تفسیر این كتاب عمیق و چند لایه داغ بود. این گرایش فرهنگی به مولانا و مثنوی‌اش، به موازات اصلاحات سیاسی و رونق روشنفكری دینی صورت می‌گرفت و آن را تقویت می‌كرد. با پایان عصر اصلاحات سیاسی و هجرت ناگزیر روشنفكری دینی، مثنوی‌خوانی و مولاناشناسی عمومی هم رو به افول گذاشت و زیر سایه گرایش‌های ملی‌گرایانه رفت.
به موازات تقویت این نگاه‌ها، بار دیگر فردوسی و اثر سترگ او یعنی شاهنامه در مركز توجه قرار گرفت، به گونه‌ای كه امروز شاهدیم جلسات و محفل‌های شاهنامه‌خوانی در میان عموم رونق گرفته و اقبال به فردوسی و اثر سترگش به سكه روز بدل شده است. به عبارت دیگر اگر تا یك دهه پیش، مولانا و ادبیات عرفانی (به ویژه عرفان خراسانی) با نمایندگان برجسته‌ای چون عطار و سنایی مورد توجه عموم بود، اینك فردوسی و ادبیات عرفی با نمایندگان برجسته‌ای چون سعدی و نظامی در مركز نگاه‌ها قرار گفته و جامعه بیش از آنكه به دنبال سكرات صوفیانه و رازورزی و رازدانی باشد، در جست‌وجوی ایران‌گرایی و مصلحت‌اندیشی‌های روزمره است.
البته حساب این اقبال عمومی به شاعران و متفكران را باید از كارهای پژوهشی و تحقیقاتی متمایز كرد، اگرچه بی‌تردید، جو عمومی بر گرایش‌های مطالعاتی و تحقیقاتی نیز اثرگذار است. خلاصه آنكه امروز در هماورد فردوسی و مولانا، حكیم طوس دست بالا را دارد و كار و كاسبی عارف بلخی قونیه‌نشین، دست‌كم در داخل ایران كساد شده.


@zamaneyebarkhord
985 viewsedited  07:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 20:59:09داستانِ یک جلد؛ رنج ندیده شدن

ذهن ما آدمیان ساده‌ساز است. می‌گویند «نابینایی»، دست روی چشمانمان می‌گذاریم، چیزی نمی‌نبینم، لحظه‌ای دیگر دست را بر می‌داریم و می‌گوییم چقدر سخت است! این‌چنین برای لحظاتی با یک درصد جامعه همدلی می‌کنیم و تمام و گویی جهان آن‌ها را شناختیم.
تازه این سویِ مثبت و انسانی ماجراست، ادبیات و قاموسِ ما مملو از عبارات و کلماتی است که نقصی در عضو یا معلولیتی را به مثابه تخفیفِ فرد، تخفیف شخصیت و هستی‌ فرد می‌داند، یکی از آن‌ها هم «کوری».
فقط تاریخ فرهنگ و ادبیات ما مقصر نیست، استمرار این وضعیت را خلاف بسیاری از جوامع دیگر، سیاست‌گذاران و حتی نخبگان رقم می‌زنند، با غیریت‌سازی‌ از افراد متفاوت با کلیت جامعه.
بیشتر از دیگران ما، اهالی رسانه و فرهنگ در ظلم مضاعفی که به این اغیار می‌شود مقصریم. ما که چون نابینایان و دیگر معلولان تیترخور خوبی ندارند، کمتر سراغشان می‌رویم، ما که از معلول در سناریوهایمان استفاده نمی‌کنیم مگر برای وضعیت سانتی‌مانتالِ افراطی که یا می‌خواهیم به میانجی معلول بخندانیم یا بگریانیم.
در شماره ١٤٥ ماهنامه مدیریت ارتباطات کوشیدیم که به سهم خود، جبرانِ تقصیر کنیم و جهان نابینای ایرانی و تعاملش با جامعه، آنچه هست و آنچه را که باید باشد، ترسیم کنیم. برای خودمان که سودمند بود، جهان دیگری شناختیم. امید که برای آنکه می‌تواند تأثیرگذاری‌ای داشته باشد هم سودمند باشد.

و اما جلد که مرتبط با پرونده‌ای در شرح جهانِ نابینای ایرانی است می‌خواهد لحظه‌ای منِ بینا را با جهان آن‌ نابینا آشنا کند. هرچه به جلد دست می‌کشیم نمی‌توانیم ارتباط بگیریم و بفهمیم که داستان چیست. فقط می‌دانیم خط بریل است. مثل نابینای ایرانی که تقریباً از همه‌چیز محروم است، از حمل‌ونقل استاندار شهری تا معماری و فرهنگ و هنر و کسب‌وکار.

@cm_magazine
483 views17:59
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 18:51:17 احسان شریعتی از علی شریعتی می‌گوید
شریعتی علیه استحمار

محسن آزموده/

چهل‌وپنج سال از درگذشت دكتر علی شریعتی می‌گذرد، روشنفكری كه موافقان و مخالفان زیادی دارد. بسیاری او را معلم انقلاب می‌دانند و از این جهت به نفی یا قبول او می‌پردازند. بسیاری او را از پیشروان نواندیشی دینی قلمداد می‌كنند و برخی معتقدند كه او از مروجان اندیشه‌های التقاطی است. حتی در سال‌های اخیر شاهد بودیم كه با او شوخی می‌كنند و نقل قول‌هایی از او می‌سازند یا عباراتی را به طنز یا شوخی منتسب به او جعل می‌كنند. اما به‌رغم این اظهارنظرها و دیدگاه‌های مختلف، آنچه در آن شكی نیست این است كه دكتر علی شریعتی از موثرترین و پر مخاطب‌ترین روشنفكران معاصر ایران است. امروز به نظر می‌رسد كه در سال‌های اخیر، نگاه‌های متفاوت نسبت به او هست. پرسش اصلی ما این است كه آیا امروز هم نسل جدید به دكتر شریعتی توجه می‌كند و چقدر آثارش را می‌خواند؟ دكتر احسان شریعتی، فرزند دكتر علی شریعتی این پرسش‎ها را پاسخ داد. پاره‌هایی این گفت‌وگو را می‌خوانید:

*دوران از سرگیری همه‌چیز فرارسیده
*خطر انقطاع حافظه تاریخی و تکرار اشتباهات گذشته معضل اصلی ماست
*از نظر معرفت‌شناسی دوره ما با دوره دکتر شریعتی فرق کرده
*نقل قول‌های طنزآمیز همه منفی نیست و در بسیاری از آنها ذوق و هنر هم هست، بنابراین این هم نوعی ارتباط برقرار کردن با دکتر شریعتی است
*در سیاست همیشه بدتر ممکن است، اما این دلیل نمی‌شود که ما اعتراض و نقد وضع موجود نکنیم و محافظه‌کار شویم
*کسی که شریعتی را متهم می‌کند که از او یک روحانی‌سالاری بیرون می‌آید، هیچ‌گونه درکی از ادبیاتی که او به وجود آورده و نقد این پدیده، پیش از اینکه این پدیده به قدرت برسد، ندارد
*برداشت دکتر شریعتی خیلی ساده است؛ همان‌طورکه خودش می‌گفت، اندیشه‌ای است ضد زر و زور و تزویر
*معتقدم برداشت‌هایی صد و هشتاد درجه ضد آنچه شریعتی می‌گفته، در جامعه به وجود آمده است
*شریعتی همیشه از نهضت حرف می‌زده و نمی‌شود همیشه در آن بود
*من باید طرفدار حقیقت باشم و به عنوان نوشریعتی باید ناقد شریعتی باشم و هستم

*رابطه ما با دکتر شریعتی از روز اول رابطه شاگرد و استادی بود
*ما با شریعتی گفت‌وگو داریم، چرا که شریعتی هم با خودش گفت‌وگو دارد
*اگر شریعتی با انقلابیون و تعهد مواجه بود و به تعبیری می‌گفتند در آن دوره یک آدم سنتی را به مجاهد و چریک بدل می‌کردند، الان در این دوره، بر عکس آن اتفاق می‌افتد، یعنی یک مجاهد و چریک را می‌گیرند و او را تبدیل به یک آدم بی‌خیال دموکرات می‌کنند
*آخرین پیام و آموزه‌ای که از شریعتی می‌توانیم بیاموزیم، همان بحث آزادی، عدالت و معنویت است که خود اینها را ما در عمل و در موقعیت فعلی بازتعریف می‌کنیم
*ما باید بر خلاف آغاز انقلاب، بر شعارهای خیلی عینی و عملی علمی و ممکن تاکید کنیم، از خیلی کوچک شروع کنیم؛ مثل همین پرونده متروپل
*اگر ما پدران فکری چون شریعتی‌ها و مصدق‌ها را بشناسیم این سوءبرداشت‌های تئوکراتیک و دیکتاتوری از آن بیرون نمی‌آید

متن کامل این گفت‌وگو را که در روزنامه اعتماد منتشر شده است، از اینجا بخوانید.


@zamaneyebarkhord
514 views15:51
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 11:08:37فم تیریپ و یک مغالطه

علی ورامینی/ احساسات منفی نسبت به پروژه #فم_تیریپ کاملاً قابل درک است. حتی فحاشی‌ها. حجم هجمه‌ها هم منطقی است؛ مسئله حجاب اجباری و برخوردهای غیرانسانی و دور از شأن آن دغدغه همه طبقه‌هاست. چه آنکه خسته از سگ‌دوی‌های روزانه عصرها بنگاه‌ها را گز می‌کند تا شاید کماکان بتواند در شهر بماند و به حاشیه نرود و در عین حال باید که حواسش به گشت ارشاد باشد و چه آنکه با ماشین ده میلیاردیش دور دور می‌کند و هرازگاهی گشت و بسیج عیشش را منغص می‌کنند.
حالا، در روزگاری که بسیاری از زنان حتی در تهیه لباس تحمیلی هم مانده‌اند، قطعاً کلاژی از ایران که با زیستِ روزمره‌شان هیچ نسبتی ندارد موجب خشم می‌شود.
اما در میانه هیاهوی فم تیریپ، فارغ از ارزش-داوری استدلال هر دو طرف یک مغالطه بسیار بزرگ در جریان است. مغالطه‌ای که امیدوارم حداقل همۀ هجمه بر این یک گزاره تقلیل پیدا نکند.
مسئله بسیاری از منتقدان فم تیریپ بازنمایی غیرواقعی از ایران امروز است. تا اینجای کار هم مشکلی نیست ولی به لحاظ میزان اهمیت این بازنمایی برای مخاطب آن، یعنی مخاطب غیر ایرانی، جامعۀ جهانی و در واقع جهان غرب (به معنای موسع آن)، دچار یک خطای محاسباتی بسیار بزرگ هستیم.
کدام فیلم اسلش آمریکایی را سراغ دارید که توان رقابت با سناریوی مُثله کردن جمال خاشقچی را داشته باشد. تیمی نزدیک به ١٥ نفر از جراحان، آدمکشان و ماموران امنیتی به کشوری دیگر بروند، خبرنگاری را رنده کنند طوری که که قطره‌ای هم از او یافت نشود. این حتی بازنمایی هم نیست. حقیقت بی‌واسطه است و احدی در جهان نبود که دربارۀ آن نشود. آیا در رابطه جهان با بن سلمان خللی بوجود آمد؟ آیا ناتو به دیکتاتوری سعودی حمله کرد و ریاض را فتح؟
شهروند امریکایی-فلسطینی خبرنگار در زمان غیر تیراندازی، توسط ارتش اسرائیل هدشات شد، برای کسی در جامعۀ بین‌الملل دغدغه بود؟
یا همین اوکراین، به گواه آمار روزی ٢٠٠ سرباز تلفات می‌دهد. مثل خودشان چشم آبی و بلوند. میلیون‌ها پناهنده‌ها را به جان و دل پذیرا شدند اما احدی تفنگ آبپاشی هم به سمت ارتش روسیه گرفت؟
سخن این است، از هر منظری که به فم تیریپ و متولیش نقد می‌کنیم، حواسمان به این تصحیح این انگارۀ غلط باشد که برای هیچکس جز خودمان مهم نیست ما سیم‌خاردار به اجبار تن کنیم و از گرسنگی علف بخوریم یا اینکه لخت بگردیم و سان‌شاین بنوشیم. نظم بین‌الملل قواعد خاص خودش را دارد.




@zamaneyebarkhord
720 viewsedited  08:08
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 12:32:29
فلک کی بِشنُوه آه و فَغُونُم..

این همه از متروپل گفتیم و نوشتیم اما حقیتاً کدام گفت و نوشت می‌تواند به حال مردی که دو جوانش را زیر این آوارها جا گذاشت حتی نزدیک شود؟
نه که نباید نوشت، باید نوشت و فریاد زد، باید آوار شویم و سر مسببان خراب، اما هزار هزار دریغ که همه کاغذهای دنیا هم نوشته شوند و همۀ حنجره‌های دنیا فریاد، باز تسلای این دل گُر گرفته نمی‌شود.
شاید تنها راه همین باشد، وصل دل آتش گرفته به همۀ دل‌های خونین دیگر تاریخ؛ به میانجی مویه‌های باباطاهر در دوبیتی‌هایش و به میانجی آواز محمدرضا شجریان و سوزِ نیِ محمد موسوی.

ویدئو: از کُرُن موزیک


@zamaneyebarkhord
655 viewsedited  09:32
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 15:43:12آیا حباب فیلتر و اتاق پژواک پدیده‌هایی جدیدند؟

عموم انسان‌ها چنین هستند که بیشتر با کسانی ارتباط می‌گیرند که تأییدشان می‌کنند. با کسانی بیشترین رفت‌وآمد را دارند که کمترین نقدها را به آنها داشته باشند و کمترین اختلاف. حلقه دور خود را از یاران موافق انتخاب می‌کنند. طبیعی هم هست؛ سرزنش، نقد و جدل مدام آدمی را فرسوده می‌کند و زندگی را سخت. برای همین غالب آدمیان کمتر از حلقه امن خود بیرون می‌آیند. حتی بعضی بیشتر عمر خود را فقط با آدم‌هایی معاشرت می‌کنند که از بدو تولد در زندگی آنها بوده‌اند.

همین مردمان با علاقه، باورها، سنخ روانی و... متفاوت با ابزاری به نام شبکه‌های اجتماعی نوعی جدید از رابطه را تجربه می‌کنند؛ رابطه‌هایی که هزاران بار راحت‌تر از وضعیت ماقبل از آن می‌توانند با طیف‌های مختلفی از انسان مواجه شوند و البته خیلی راحت‌تر خود را میان طیف‌های هم‌سنخ ایزوله کنند.
در دنیای بیرون از اینترنت آدمی آزمون‌و‌خطا می‌کند، معاشرت می‌کند و مکاشفه. دیگران را می‌شناسد. بعضی را از همان اول در حلقه راه نمی‌دهد. با بعضی مراوده می‌کند و بعدتر در حلقه نزدیکانش می‌رود. بعضی را به‌عنوان دوست انتخاب می‌کند و بعدتر می‌فهمد که این ارتباط نمی‌تواند ادامه پیدا کند. از پس این آزمون‌وخطاها فرد رشد می‌کند و تا بخواهد به این نتیجه برسد که با فلانی چه سنخ رابطه‌ای داشته باشد، در یک رابطه دیالکتیکی با او قرار گرفته است؛ رابطه‌ای که حتی به میزان کم می‌تواند چالشی برای فرد باشد تا یکسره گمان نکند که باورها و کردارهایش هیچ مخالفت یا بدیلی ندارد.

البته در اجتماع واقعی هم معمولاً فرد جبراً در طبقه و وضعیتی از پیش تعیین‌شده قرار دارد که بیشتر با همفکران خود و انسان‌هایی که شبیه او هستند، مراوده دارد، اما در شبکه‌های اجتماعی چند نکته متمایز وجود دارد که این وضعیت را تقویت می‌کند و اگر کاربر خود اراده و آگاهی برای برون‌رفت از آن نداشته باشد، سازوکارها نه‌تنها به او انگیزه و آگاهی نمی‌دهند که حتی دیواره‌های اطراف او را ضخیم‌تر هم خواهند کرد.

در شبکه‌های اجتماع پروسه جدا شدن از وضعیتی که تأییدکننده نباشد، بسیار راحت‌تر از دنیای بیرون است. یک کلیک چندثانیه‌ای برای آنفالو یا بلاک‌کردن نظرات غیرموافق خیلی راحت‌تر از این است که مثلاً بخواهیم خود را از همکلاسی یا همکاری که هر روز رخ‌به‌رخ هستیم و کاری مشترک پیش می‌بریم، جدا کنیم، نبینیمش و صدایش را نشنویم. از دیگر سو، شبکه‌های اجتماعی به‌دلیل ماهیت‌شان این امکان را به کاربر می‌دهند که خیلی راحت‌تر و بدون استدلال بحثی را رد کرده و حتی با خشونت کلامی با نظر مخالف برخورد کند. این کار در وضعیت‌های رخ‌به‌رخ برای فرد سخت‌تر است تا وقتی که به میانجی شبکه‌های اجتماعی و حتی ناشناس با نظر مخالفی مواجه می‌شود.

بخشی از سخن سردبیر شماره ١٤٤ به قلم علی ورامینی

شماره جدید ماهنامه مدیریت ارتباطات را از دیجی‌کالا سفارش دهید.


@cm_magazine
563 views12:43
باز کردن / نظر دهید
2022-05-25 10:02:43 سازمان نظام روانشناسی کشور، اسامی افرادی که تحت عنوان مشاور و روانشناس فعالیت میکنن اما مجوز ندارن رو منتشر کرده است. بسیاری از این افراد در شبکه‌های اجتماعی فعالیت‌ دارند و حسابی مشهور هستند، افرادی چون؛ فرهنگ هلاکویی، محمود انوشه، ایمان سرورپور، علیرضا شیری و...
به این بهانه گفت‌وگویی که چندی پیش با دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک و نویسنده دربارۀ روانشناسی موسوم به زرد داشته‌ام را به اشتراک می‌گذارم.
459 views07:02
باز کردن / نظر دهید