2022-05-30 08:40:18
سرنوشت او داشت تعيين مى شد.
به سرنوشت او تاسف مىخوردم، به علاوه تنها سرنوشت او نبود كه مرا مضطرب مىساخت.
مىخواستم در اسرار او نفوذ كنم
مىخواستم پيش من بيايد و به من بگويد:
"با همهى اينها تو را دوست مىدارم."
و گرنه، اگر اين چيز ديگرى جز يک آرزوى تحقق ناپذير نباشد، پس...
پس من ديگر چه آرزويى میتوانم داشته باشم؟
آيا واقعا آنطور كه میخواهم هستم؟
همچون آدمى سرگردان و حيران هستم.
برايم كافى است كه نزديکِ او باشم.
يا تا ابد، هميشه و در تمام عمر در حد هالهى او باشم.
در شعاع درخشندگى او، باشم. چيزى بيش از اين نمیدانم.
قمارباز/
#داستايوفسكى
@zemesstaaan
2.4K views05:40