- این چیه پوشیدی مینو ؟
+ زشته ؟
اومد سمتمو دستش رو کمرم نشست. منو کشید تو بغلش و خیره تو چشم هام گفت
- زیادی خوشگل شدی... در حدی که همین الان میخوامت ...
داغی نفس و فشار بدنش ضربان قلبم رو بالا برد.
خم شد تا لبمو ببوسه که در اتاقو زدن. مانی گفت
۰۰ رئیس همه پایین منتظرن .
با حرص نفسشو بیرون داد و کنار گوشم زمزمه کرد
- بقیه رو پائین ادامه میدیم ...
خواستم اعتراض کنم که لبخند شیطونی زد. دستمو گرفتو کشید سمت در ...
ادامه در فایل زیر
https://t.me/mynovelsell/667