آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دین
زبان: فارسی
مشترکین:
326
توضیحات از کانال
اینجا سعی میکنیم تا آداب بهتر زیستن را بشناسیم، مسیر بهتر و قدم های آماده تری داشته باشیم تا ستاره زهره از ما راضی شود؛
فاطِمَةُ هِيَ الزُّهرَةُ...
💐 ... فاطمه همان (ستاره) زهره است ...
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
2
3 stars
1
2 stars
0
1 stars
0
آخرین پیام ها 12
2021-11-28 15:24:57
انس و اُلفت حضرت زهره سلام الله با مادر
حضرت فاطمه (س) پنج سال و دو ماه از عمر مبارک خود را در کنار مادر سپری کرد. پنج سال که مملو بود از دنیای عاطفه و محبّت بین این مادر و فرزند (ع). انس فاطمه (س) و خدیجه (س) از زمانی آغاز شد که خدیجه (س) نور فاطمه (س) را در رحم خویش احساس کرد. آن زمان که از شدّت تنهائی (به دلیل دوری کردن زنان قریش و بنیهاشم از او دلهره برای وجود مبارک رسول خدا (ص) میرفت تا در درون حضرت خدیجه (س) صبر، گریبان چاک کند؛ صدای نازنین و آرامشبخش فاطمه (س) مادر را آرام میکرد. ارتباط و محبتی که بین هیچ مادر و دختری برقرار نبوده و نخواهد بود. پهنهی این ارتباط عاطفی فقط به دوران بارداری خدیجه (س) محدود نشد؛ بلکه تا آخرین لحظات حیات ایشان ادامه داشت. خدیجه (س) آنچه را که یک مادر در طول زندگی میبایست به دختر خویش بیاموزد، در این پنج سال به فاطمه (س) آموزش داد. و شاید گاهی نیز این خدیجه (س) بود که از دریای بیکران فاطمه (س) بهره میبرد. برای فهم بهتر آنچه که ما آنرا کودکی در زمان حیات مادر مینامیم؛ نظر به رویدادهای تاریخی و شرایط حاکم بر آن مقطع زمانی لازم و ضروری است؛ از پنج سال همراهی فاطمه (س) با مادر، دو سال اول همراه با تنش و اضطراب مدام در شعب ابی طالب گذشت. و چهار سال بعد همراه بود با، آزرده خاطری های خدیجه (س) به خاطر عملکرد کفار و فشارهای روانی حاکم بر خانه رسول خدا (ص) که همه و همه در روح لطیف و پراحساس دختر کوچک خانهی وحی و ارتباط او با مادر اثرگذار بود. در عین حال کهولت سن خدیجه (س) نیز بر ارتباط بین این مادر و دختر بیتأثیر نبوده است. اما همین دوران کوتاه آنچنان عشقی از وجود مبارک مادر در دل فاطمه (س) ایجاد کرده بود که، سالها بعد از آن هرگاه نام خدیجه (س) در حضور فاطمه (س) میآمد، اشک از چشمان نازنین فاطمه (س) جاری میشد. بیتابیهای فاطمه (س) بعد از فوت خدیجه (س) نیز خود بیانگر این وابستگی عاطفی فاطمه (س) به مادر میباشد.
زهره ای ها
19 viewsedited 12:24
2021-11-28 15:14:07
تو بگو بابا
لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا ۚ ... ﴿٦٣/النور﴾
خطاب كردن پيامبر را در ميان خود، مانند خطاب كردن بعضى از خودتان به بعضى قرار ندهيد... .
حضرت فاطمه (س) فرمود: وقتی آیهی ۶۳ سورهی نور نازل شد دیگر شرم کردم به پیامبر (ص) بابا بگویم و او را پیامبر خدا صدا کردم. حضرت از من روی برگرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم. و او جواب نداد. سپس فرمود:
فاطمه جان این آیه درباره تو و خاندانت نازل نشده است. در رابطه با جفاکاران خودخواه فرود آمده است. «أنت منّی و انا منک. قولی یا ابه، فانّها أحیی للقلب و أرضی للرّب» «تو از منی و من از تو هستم. تو بگو بابا زیرا این سخن، دل را زنده و خدا را خشنود میسازد»
زهره ای ها
18 viewsedited 12:14
2021-11-28 15:04:38
روزی عایشه ملعونه از حضرت محمد (که درود و سلام خدا بر او و خاندان مطهرش باد) پرسید: چه کسی را بیش از همه دوست داری؟ فرمود: از زنان، فاطمه و از مردان علی را.
زهره ای ها
20 viewsedited 12:04
2021-11-28 14:56:30
دشمنانش از حب او محروم شدند
عن ابی عبداللَّه جعفر بن محمّد بن علی عن أبیه عن جدّه (ع) قال: قال رسولاللَّه (ص): «معاشر الناس! تدرون لما خلقت فاطمه (س)؟ قالوا: اللَّه و رسوله أعلم. قال (ص): خلقت فاطمه (س) حوراء إنسیه لا إنسیه و قال: … قالوا: یا رسولاللَّه! استشکل ذلک علینا تقول: حوراء إنسیه لا إنسیه. قال (ص): … إهدی إلیّ ربّی تفاحّه من الجنه أتانی بها جبرئیل (ع) … ثم قال: یا محمّد! کلْها. قلت: یا حبیبی! یا جبرئیل! هدیه ربّی توکل؟ قال (ع): نعم قد اُمرت بأکلها فأفلقتها فرأیت منها نوراً ساطعاً ففزعت من ذلک النور. قال (ع): کل! فإنّ ذلک نور المنصوره، فاطمه (س). قلت: یا جبرئیل! و من «المنصوره»؟ قال (ع): جاریه تخرج من صلبک و إسمها فی السماء منصوره و فی الأرض فاطمه (س). فقلت: یا جبرئیل! و لم سمیّت فی السماء منصوره و فی الأرض فاطمه (س)؟ قال (ع): سمّیت فاطمه (س) فی الارض لأنه فطمت شیعتها من النار و فطموا أعداوها عن حبّها و ذلک قوله اللَّه فی کتابه و «یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» بنصر فاطمه (س) لمحبّیها.
پیامبر (ص) فرمودند: ای اصحاب من! آیا میدانید فاطمه (س) از چه خلق شده است؟ عرضه داشتند: خدا و پیامبرش (ص) بر این مطلب آگاهترند. پیامبر (ص) فرمودند: فاطمه (س)، حوریه انسانی است که تنها انسان نیست. (مردم از سخن پیامبر (ص) چیزی نفهمیدند) عرضه داشتند: این مطلب برایمان مشکل شد، میفرمایید حوریه است و انسان، این چگونه ممکن است؟ پیامبر (ص) فرمود: … جبرئیل (ع) یک سیب از بهشت برایم هدیه آورد و سپس گفت: ای محمد (ص)! این سیب را میل نمایید. گفتم: ای دوست من، این سیب هدیه خداوند است، چگونه آن را بخورم؟ گفت: شما امر شدهاید که این سیب را بخورید. پس آن را شکافتم، ناگهان نوری از آن درخشید. از آن نور در هراس شدم. گفت: بخور! این نور، نور فاطمهی منصوره (س) است. گفتم: منصوره کیست؟! گفت: دختر شما خواهد بود که اسمش در آسمانها منصوره است و در زمین فاطمه. سؤال کردم: چرا در آسمان و زمین به او منصوره و فاطمه میگویند. گفت: در زمین فاطمه است، زیرا شیعیان او، از آتش جهنّم گرفته شدهاند و از دشمنانش حب او را گرفتهاند. و در آسمان او را منصوره گویند به خاطر سخنی که خداوند در آیه «و یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» دارد، یعنی یاری رسانیدن فاطمه زهراء (س) به یاران و دوستان خود.»
زهره ای ها
23 viewsedited 11:56
2021-11-27 18:36:31
صحبتی میان خورشید و زهره
امام کاظم (ع) از پدران خود (ع) نقل فرمودند: در شبی که صبح آن پیامبر (ص) از دنیا رفتند پیامبر (ص) حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) را خواستند و در را به روی بقیه بستند. ابتدا فاطمه زهراء (س) را صدا نمودند و مدتی طولانی از شب را با او خلوت نمودند. وقتی این ملاقات طول کشید، حضرت امیر (ع) همراه با فرزندان بیرون آمدند و در آستان در ایستادند. مردم نیز پشت در ایستاده بودند، زنان پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) و فرزندان ایشان نگاه میکردند. عایشه به حضرت امیر (ع) گفت: چرا رسول خدا (ص) شما را در این ساعت مهم از اطاق بیرون کردند و با دخترش خلوت نمودند؟ امیرالمؤمنین (ع) به او فرمودند: من از آنچه در خلوت میگذرد با خبرم! آنها درباره مسائلی که تو و پدرت و دو یار پدرت به وجود خواهید آورد، سخن میگویند. حضرت علی (ع) گفتند: پیش پیامبر (ص) آمدم، ایشان در حال جان دادن بودند، نتوانستم خودم را کنترل کنم و به این حال پیامبر گریستم. پیامبر (ص) فرمود: علی جان! الآن زمان گریهی تو نیست، من به سوی خداوند و نعمتهای او میشتابم، اما گریه و غم و غصه من برای تو و همسرت میباشد پس از من، حق شما را ضایع میکنند و همگی بر شما ظلم روا میدارند. ای علی! من فاطمه (س) را به مطالبی وصیت کردم و چیزهایی به او گفتهام که برایت بگوید، هرچه فاطمه (س) گفت، آن را تنفیذ کن، زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمود: فاطمه جان! پدرت فدایت باد. صدای گریه زهرا (س) بلند شد. پیامبر (ص)، زهرا (س) را به سینه خود چسباند و فرمودند: اما زهرای من! خداوند انتقام شما را از آنان میگیرد و خداوند به غضب تو غضبناک میگردد. جهنم، منزلگاه این ظالمان باد، سپس رسول خدا (ص) گریستند. به خدا قسم! گمان میکردم بخشی از وجودم در گریه پیامبر (ص) از دست رفت، مانند ابر بهاری گریه میکردند تا آنکه صورت و محاسنشان از اشک تر شد. پیامبر (ص) از فاطمه (س) جدا نمیشد. سر مبارک پیامبر (ص) بر روی سینه من بود حسن و حسین (ع) پاهای آن حضرت را بوسه میزدند و با صدای بلند گریه میکردند. اگر بگویم جبرئیل آنجا بود، دروغ نگفتهام، زیرا صدای گریه و زاری میشنیدم که برایم آشنا نبود، اما کسی را نمیدیدم، شک ندارم که صدای فرشتهای بود و مگر میشود، جبرئیل در این شب هولناک یار دیرینهی خود را تنها بگذارد؟! آن شب، فاطمه زهراء (س) چنان گریه مینمودند که گمان میکنم زمین و آسمان بر او ناله و گریه میکردند، سپس پیامبر (ص) فرمود: ای دخترم! خداوند پشتیبان شما خواهد بود. به همان خدایی که مرا برانگیخت، عرش خداوند و آنچه در اطراف اوست، از زمین و آسمان و ما بین این دو، از گریه تو گریستند. به همان خدایی که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است، تا آنکه من وارد بهشت گردم و پس از من، تو اولین کسی هستی که بر بهشت قدم مینهد. فاطمه جان! گوارایت باد. به همان خدایی که مرا برانگیخت، تو سرور زنان بهشت هستی. به همان خدایی که مرا برانگیخت، جهنم شعلهای میکشد که هیچ پیامبر و یا فرشته مقربی از هراس او در امان نیست و همگی بیهوش میشوند، یک منادی صدا میزند: ای جهنم! خداوند به تو میگوید: آرام باش تا فاطمه (س)، دختر محمد (ص)، عبور نماید و به بهشت روانه گردد، هیچ دود و آتشی به او آسیب نمیرساند. به همان خدایی که مرا برانگیخت، حسن (ع) از طرف راست و حسین (ع) از طرف چپ، تو را همراهی میکنند و به بالاترین مکان بهشت در پیشگاه خداوند متعال، در مقامی شریف در کنار علی بن ابی طالب (ع) جای میگیرید. به همان خدایی که مرا برانگیخت، از دشمنانت دادخواهی خواهم نمود و کسانی که حقّ تو را غصب کردند، رشته محبت ترا بریدند، بر من دروغ بستند، همه را پشیمان و خجل خواهم نمود. پس میگویم: «ای امت من! ای امت من! جواب میرسد: امتت، پس از شما دگرگون شدند و جهنمی گشتند.»
زهره ای ها
30 viewsedited 15:36
2021-11-27 09:55:05
کنار آمدن با سختیها
عن الصادق (ع) قال: دخل رسولاللَّه (ص) علی فاطمه (س) و علیها کساء من ثله الابل و هی تطحن بیدها و ترضع ولدها فدمعت عینا رسولاللَّه (ص) لما ابصرها فقال: یا بنتاه! تعجلی مراره الدنیا بحلاوه الآخره فقد أنزل اللَّه علی: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) وارد منزل فاطمه (س) شدند. فاطمه زهرا (س) در حالی که لباس خشنی از پشم شتر در تن داشتند با یک دست آسیا میکردند و با دست دیگر فرزندشان را در آغوش داشته و به او شیر میدادند. اشک در چشمان پیامبر (ص) ظاهر شد، فرمودند: دخترم! تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آنقدر پروردگارت به تو میبخشد، تا تو راضی شوی. «و لسوف یعطیک ربک فترضی»
زهره ای ها
24 views06:55
2021-11-27 09:49:19
روش تقسیم نعمت بین عزیزان
عن موسی بن جعفر عن أبیه (ع) قال: قال علی بن ابی طالب (ع): «کان فی الوصیه أن یدفع إلیّ الحنوط فدعانی رسولاللَّه (ص) قبل وفاته بقلیل. فقال: یا علی! و یا فاطمه! هذا حنوطی من الجنه، دفعه إلیّ جبرئیل و هو یقرئکما السلام و یقول لکما: اقسماه و اعزلا منه لی و لکما. قالت: لک ثلثه ولیکن الناظر فی الباقی علی بن ابی طالب (ع). فبکی رسولاللَّه (ص) و ضمّها إلیه و قال: موفقه «رشیده» مهدیه ملهمه. یا علی! قل فی الباقی. قال: نصف ما بقی لها و نصف لمن تری یا رسولاللَّه! قال: هو لک فإقبضه.»
امام کاظم (ع) از پدران خود (ع) نقل فرمودند که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: در وصیت پیامبر (ص) آمده بود که حنوط را به من بدهند، پس پیامبر (ص) کمی قبل از فوتشان مرا خواستند و فرمودند: ای علی (ع)! و ای فاطمه (س)! این حنوط من است که جبرئیل (ع) آن را از بهشت برایم آورده. جبرئیل (ع) بر شما درود فرستاد و گفت: شما باید آن را تقسیم کنید و برای من و خودتان بردارید. فاطمه (س) گفتند: یک سوم آن برای شما باشد و دربارهی بقیه نیز علی (ع) نظر بدهد. پیامبر (ص) (از این برخورد متعجب شدند) گریستند و زهرا (س) را به سینهی خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافتهای. بعد فرمودند: یا علی (ع)! دربارهی باقی حنوط سخن بگو. امیرالمؤمنین (ع) عرضه داشتند: نصف باقی مانده، از آن زهراء (س) باشد درباره بقیهی آن خودتان رأی دهید. پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: باقیماندهی آن هم برای خود شماست، آن را بگیرید.»
زهره ای ها
22 viewsedited 06:49
2021-11-27 09:43:40
الجارّ ثم الدّار
عن الحسن بن علی بن ابی طالب (ع) قال: «رأیت أمّی فاطمه (س) قامت فی محرابها لیله جُمْعَتها فلم تزل «راکعه» ساجده حتی إتّضح عمود الصبح و سمعتها تدعو للمؤمنین و المؤمنات و تسمّیهم و تکثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشیء. فقلت لها: یا اُمّاه لِمَ لاتدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؟ فقالت: یا بُنیَّ! الجارّ ثم الدّار.»
امام حسن (ع) میفرماید: مادرم را در یک شب جمعه دیدم که به نماز ایستاده اند و پیدرپی در رکوع و سجود بودند، تا صبح شد. شنیدم زنان و مردان با ایمان را، با نام میخواند و از خداوند برای آنها دعای خیر مینمودند و برای خودشان هیچ چیز از خداوند نمیخواستند. از ایشان سؤال کردم: چرا برای خودتان چیزی نمیطلبید؟ فرمودند: پسرم! اوّل باید همسایهها را دعا نمود و بعد خویشتن را.»
زهره ای ها
#همسایه
18 viewsedited 06:43
2021-11-27 09:35:17
آن شب که بهشت به مدینه آمد
عن ابی عبداللَّه (ع) قال: … قال أمیرالمؤمنین (ع): «… فلما کانت اللیله الّتی أراد اللَّه أن یکرمها و یقبضها إلیه أقبلت تقول: و علیکم السلام و هی تقول لی: یا إبن عمّ قد أتانی جبرئیل مسلّماً و قال لی: السلام یقرأ علیک السلام یا «حبیبه» حبیب اللَّه! و ثمره فؤاده، الیوم تلحقین بالرفیع الأعلی و جنه المأوی ثم إنصرف عنی …»
امام صادق (ع) فرمودند: … امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: شبی که خداوند میخواست جان زهراء (س) را بگیرد، حضرت زهراء (س) به طرف قبله رو نمودند و گفتند: درود بر شما باد. و به من گفت: ای پسر عمو، جبرئیل در حالی که درود میفرستاد بر من وارد شد و گفت: «سلام»، بر تو درود میفرستد، ای محبوب پیامبر (ص) و ای ثمرهی قلب رسول! امروز به ملکوت اعلی خواهی شتافت و سپس از من دور شد …»
زهره ای ها
18 views06:35
2021-11-27 09:29:42
حضرت زهره هر شب باکره میگردد
عن النّبی (ص): «سمیت فاطمه «بتولاً» لأنّها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فی کل شهر و لأنّها ترجع کل لیله بکراً. و سمیت مریم بتول لأنّها ولدت عیسی بکراً.»
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: فاطمهی زهرا (س) بتول نامیده شد، زیرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حیض شدن در هر ماه) بریده شده بود و ایشان هر شامگاه باکره میشدند. حضرت مریم نیز بتول نامیده شد، زیرا عیسی (ع) را در حالی که باکره بود به دنیا آورد.»
زهره ای ها
16 viewsedited 06:29