Get Mystery Box with random crypto!

خانواده صمیمی عباس منش

آدرس کانال: @abasmanesh
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 29.24K
توضیحات از کانال

در این کانال پاسخ های تاثیرگزار به سوالاتی ارائه می شود که اعضای سایت از گروه تحقیقاتی عباس منش در ایمیل سایت پرسیده اند.
مطالعه این مطالب می تواند به شما شیوه حل مسائل را آموخته و موجب تحول زندگی تان در تمام جنبه ها شود.
ارتباط با ما
sales@abasmanesh.com

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 20

2021-08-23 06:04:29 اینم بگم استاد جانم که من الان دارم مستقیماً با یکی از معدود مربی های درجه یک بین المللی دوچرخه سواری ایران، تمرین میکنم و درواقع طبق یه برنامه منظم متعهدانه دارم تمریناتم رو انجام میدم. اینم درخواستم از خداوند بود که میخوام با بهترین مربی تمرین کنم چون میخوام بهترین توی دنیا باشم و بالاخره زمانی دریافتش کردم که از ته قلبم خودم رو لایق دونستم و تصمیم جدی گرفتم که آره میخوامش. و اینجا خوب فهمیدم که تکامل چجوری اتفاق میوفته. به قول شما دقیقا زمانی که خواستت برات واضح میشه دریافت میکنی. تکامل به معنای زمان بیشتر برای رسیدن به خواسته نیست. تکامل یعنی وقتی آماده ای دریافت میکنی. و من وقتی آماده ام که همه وجودم فریادش میزنه که آره میخوامش. و در صورتی به اینجا میرسی که شجاعت شروعش رو به خودت بدی، که باور کنی. که انقدر تلاش کرده باشی که کاملا بدون مقاومت به سمتش بری. اینجا بدستش میاری.

و این یه جمله دیگه شما هم تمام لحظه های تمرینم و حتی ترجمه ام توی گوشمه که:

اگه یک ماه تماااام وجودتو برای کارت و هدفت و مسیرت بذاری و توی اون کار حرفه ای بشی، حتی بیشتر از کسی که 10 سال وقت گذاشته میتونی توی اون مسیر پیشرفت کنی.

تمااااام حواشی رو حذف کردم شجاعانه و تماااام تمرکزم رو متعهدانه گذاشتم روی مسیر عشقم. و چه مسیر رویایی شده…

وقتی بقول شما نشتی های انرژی رو میبندیم و پاک میکنیم درونمون رو برای ورود الهامات، بعد به وضووووح هدایت ها و الهامات رو میفهمیم دیگه انقدر معتادش میشیم که نمیتونیم به مسیری غیر از این مسیرِ تعهد و شجاعت بریم. دیگه اننننقدر قشنگ و رویاییه که دیوانه کننده اس. استاد من دییییوانه این همزمانی هام… آخخخخ که اصن میمیرم برای اون لحظه های همزمانی که بی اختیار اشکم در میاد و گاهی حتی روی دوچرخه هق هق بلند بلند گریه میکنم و میگم دنیاااای من شکرت. من دیوانه این لحظه هاییم که یهو میگی مسیرتو عوض کن و من میگم چشم و بعد یهو چنان همزمانی اتفاق میوفته که من مبهوتت میشم نفس جاااانم…

و بعد دیگه به محض اینکه بخواییم یه جا باز نشتی بدیم میپریم جلوشو میگیریم.

و این جمله هم همیشه یادم می مونه چون با گوشت و پوست و استخونم درکش کردم که: ” ما باید تا ابد روی خودمون کار کنیم. گول نخوریم که من دیگه بلدم میدونم بسه دیگه و کار کردن روی باورهام رو رها کنم! باید هرررر لحظه روی خودمون کار کنیم. هر لحظه. چون انسان خیلی سریع فراموش میکنه. حتی بنظرم واجب تر از آب خوردن و غذا خوردنه! ”

ما همیشه با چالشها و مسائل جدید روبرو میشیم. همون چیزایی که باید حلشون کنیم. پس همیشه باید آماده باشیم چون هر چالش و مسئله میاد که ما رو رشد بده و بزرگ کنه. و ما وقتی بزرگ میشیم که مسئله مون رو درست و حسابی حل کنیم و قدرتمندانه پشت سر بذاریمش. و این یعنی باید انقدر درونمون قدرتمند و همیشه آماده و پویا باشه که استادِ حل مسائل باشیم. بقول خودتون توی حل مسائلمون تمام ایده هامونو اجرا کنیم حتی اگه جواب نده. مثل ادیسون که گفت من 1000 تا راه یاد گرفتم که باهاش نمیشه لامپ ساخت. اینم از درسهای عملیه زندگی در بهشتمون…

و استاد من دیگه عاشق این حل مسائل شدم. قبل ها مشکل میدیدم و حتی متوقف میشدم. اما الان با شوق وقتی تضادی برام پیش میاد، با اشتیاق فراوون یه چشمک به خودمو خدام میزنم و میگم: خب، بریم سراغ حل مسئله. البته اینروزا چون تازه فهمیدم چطور واقعا ترمزهامو پیدا کنم و حلشون کنم یکم سرم شلوغه!! چون خیلی ترمز کشف کردم و هی دارم بیشتر کشف میکنم!! اما خوشحالم و حالم دیگه انقدرا بد نمیشه و اگرم بد بشه سریع کنترلش میکنم. چون میدونم داستان چیه و باید چکار کنم. احساس خوب حلش میکنه پس نقطه تمرکزمو درستش میکنم. میدونم رشد میکنم و بزرگتر میشم و همه چیز عالی تر میشه. و همه اینها رو شما بهم یاد دادید استاد جانم و بینهایت سپاسگزارم ازتون. الان خیلی خوب میفهمم چرا تمام فایل های شما همیشه جدیدن و پر از آگاهی های جدیدن و هرگز تکراری نمیشن. چون من هر بار متناسب با تضاد و مسائل جدیدم بهشون گوش میکنم و متناسب با اونها جواب ها رو از لابلای تک تک کلماتتون پیدا میکنم. این فایل ها یه راهنمای همه جانبه اس که فرمول اصلی رو میگه مثل یک کتاب جامع که اصول رو میگه و ما هر بار باید برای درک بهتر بهش رجوع کنیم و طبق اصول مسائل جدیدمون رو حل کنیم. و ما تا ابد مسئله داریم برای حل کردن و تا ابد این فایل ها که از منبع اصلی قدرت جهانه جدید و راهگشا و بینهایت زندگی سازه.

دلم میخواست بیام از نتایجم که بهترین خبر برای شماست بهتون بگم چون میدونم این خبرهای عالی خوشحالتون میکنه.
2.0K viewsMaryam Shayesteh, 03:04
باز کردن / نظر دهید
2021-08-23 06:04:29 من بخاطر متعهد بودن به مسیرم و عمل به آموزه های جانانه شما و ایمان به منبع قدرتی که با وجودش خودم رو لایق ترین برای بهترین ها میدونم دارم به سمت بهترین ها هدایت میشم. و چه جااانانه و رویایی داره هدایتم میکنه و خودش میبرتم…

من همون لحظه ای که تصمیم گرفتم از مسیر درست شروع کنم به خودم قول دادم شجاعانه و با حس لیاقت و با عزت نفس جلو برم. به نویسنده کتاب ایمیل زدم و درخواست اجازه ترجمه کتاب کردم ( کاری که اکثراً توی ایران به خاطر اینکه مثلاً قانونی ندارن برای کسب اجازه از نویسندگان کتاب انجامش نمیدن و خودسرانه ترجمه و چاپ میکنن).

استاد بخدا بقدری فووووق العاده و دوستانه و رویایی جواب ایمیل هام رو میدادن که اشکم در میومد. حتی اولین بار که جواب دادن بهم ایمیلشون رو با salam شروع کردن که بخدا اشکم از شوق در اومد و خدارو شکر کردم برای وجود همچین انسان های فوق العاده ای که وقتی من در مسیر درست قرار گرفتم به سمتم هدایت کرد.

و امروز که دارم براتون می نویسم داریم با یکی از بهترین انتشارات ورزشی امریکا قرارداد رسمی امضا میکنیم برای چاپ و انتشار کتابی که من دارم ترجمه میکنم. در واقع داریم با همون ناشر اصلی کتاب قرارداد همکاری امضا میکنم. و اونها خودشون تمااااام کارای چاپ و نشر و فروش کتاب رو برامون انجام میدن. و این هم ایده ای بود که خداوند بهمون الهام کرد. یه اتفاقات و آگاهی هایی برام پیش اومده بود توی همون مسیری که دنبال چاپ کتاب داستان ها بودم که فهمیدم میشه با ناشر های خارجی هم قرار داد چاپ کتاب بست. در لحظه این به ذهنم اومد که خب ما هم با ناشر خود کتاب قرار داد میبندیم و توی آمازون برای فروش میذاریم. اینم از اونجایی به ذهنم اومد که همیشه شما رو میدیدم که از آمازون خرید میکنید و چقدر خرید از آمازون ناخودآگاه برام عادی شده بود که حتی تا الان چندین بار منم هم از آمازون به راحتی خرید کردم فرای محدودیت ها و به ظاهر موانعی که برای ایرانی ها هست! این ایده توی ذهنم موند تا اینکه رفتم پیش همکارم برای صحبت درباره کار ترجمه و اجازه ناشر و این صحبت ها. و میدونید چی شد استاد؟؟؟؟ همکارم یهو گفت: ” بنظرم کتاب هم خود ناشر اصلی کتاب چاپ کنه هم اعتبارش بیشتره هم کار ما حسابی راحت تر میشه”. بخدا من بقدری برق از چشمام پرید که یهو ناخودآگاه با خنده بلند گفتم واااای دقیقا فکر منو گفتین! که همکارم خندید و گفت اِ زرنگی ایده منو به اسم خودت تموم میکنی؟؟؟ و کلی خندیدیم و من که ته دلم میدونستم قصه از کجا آب میخوره غرق شعف بودم.

خدایی که ایده میشه و میگه از این مسیر برو و بعد بدون اینکه من کلمه ای حرف بزنم درباره اون ایده، همون ایده میشه توی ذهن همکار من که هردومون هم فکر و هم جهت میشیم و در مسیری قرار میگیریم که خودش همه چیزو هدایت میکنه. این مسیر مگه چیزی جز بینهایت نعمت و لذته؟ معلومه مسیری که خدا پیش میبره یعنی چی دیگه… مسیری که فرای محدودیت های خود ساخته آدمهای عادی پیش میبرتش و فرامرزی پیش میبره.

تا قبل از آشناییم با شما و حتی تا قبل از دیدن سریال های سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت من حتی به فرای شهر خودمون رفتن فکر هم نمیکردم! چه برسه به جهانی شدن! اما امروز فقط یه چیز توی ذهنم قابل قبوله. اینکه من میخوام جهانی باشم و دنیا رو بگسترانم و پر از عشق و لذتش کنم و الگوی بینهایت زیبایی باشم برای جهانیان، مثل شما، مثل موسی، محمد، مسیح، و یا ابراهیم….

استاد جانم
انقدر شما و مسیرتون حقیقیه که ما در وجودمون بقدری حقیقی حسش میکنیم که ما هم به سمت شما میام و چقدر حتی ناخودآگاه زیبایی ها و باورهای قشنگی که نشونمون میدید درونمون نهادینه میشه و حتی احساس میکنم خیلی زود میاییم امریکا پیشتون ..

من حتی تصورشم نمی کردم که اولین کتابم همچین کتاب فوق العاده ای باشه و اونم توسط یکی از بهترین انتشارات امریکا چاپ بشه و بعد توی آمازون برای فروش گذاشته بشه… فقط یک اتفاق برای من افتاد: باور کردم همین. و برام کاملاً طبیعی شد این اتفاق.

البته همزمان پیشنهاد ترجمه و مدیریت ترجمه یه کتاب جدید هم گرفتم که اون هم به همین منوال قراره پیش بره به امید خداوندم. و قبولش کردم و داریم مراحل اولیه رو طی میکنیم.
2.1K viewsMaryam Shayesteh, 03:04
باز کردن / نظر دهید
2021-08-23 06:04:28 تجربیات تأثیرگزار ساناز عزیز از عمل به آگاهی های دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

بسم الله الرحمن الرحیم
می خوام حرفامو اینطوری شروع کنم:

“یادتون باشه اگر مسیر حرکتتون از همون اول از مسیر نادرست باشه، از راه نادرست باشه هیچ وقت به نتیجه نمی رسید. اولین قدم اینه که مسیر موفقیت رو از راه درستش برید، از مسیر درستش برید. از مسیر راستی، پاکی و درستی و صداقت. چیزی که من کل زندگیم رو سعی کردم بهش عمل کنم و دلیل نتایجم هم همینه. بهای تمام موفقیت هامو پرداخت کردم، با تمام وجود.”

استاد جانم سلام،
بذارید قبل از اینکه هر حرفی بزنم اول ازتون با تمام وجودم، با همه قلبم سپاسگزاری کنم که حتی ب بسم الله ای هم که میگید دنیا دنیا درس همراهش داره و زیر و رو میکنه ما رو اگر و فقط اگر درکش کنیم و بهش عمل کنیم.
این جمله منو زمین زد و از اول ساخت. اینکه: ” اولین قدم اینه که از مسیر راستی، پاکی و درستی و صداقت شروع کنی”.
این جمله باید سر در تماااااااام قسمت های زندگیمون و تمام تصمیمات و انتخاب هامون باشه. این جمله زندگی سازه بخدا..

میخوام داستانش رو براتون بگم. البته فقط یکی از داستان هایی که بر مبنای همین یه جمله خلق شده و داره رویایی پیش میره.
دو سال پیش که وارد دنیای جدید رویاهام، یعنی دوچرخه سواری شدم، از طرف مدیر باشگاه دوچرخه سواریمون پیشنهاد ترجمه کتاب گرفتم. من که شیفته دوچرخه سواری بودم بی درنگ و با ذوق وصف نشدنی قبول کردم و وارد مسیرش شدم.

من دانش زبانی خوبی برای ترجمه داشتم اما دانش ورزشی و مخصوصاً دوچرخه سواری نداشتم. با دنیایی ترمز که فعلاً اینجا مجال گفتنش نیست، و البته طی نکردن تکاملم، لنگ لنگان پیش میرفتم و خودم میفهمیدم که یه جای کارم میلنگه اما نمی فهمیدمش!

یک سال و نیم گذشت و من دیگه کم کم داشتم بیخیال ترجمه می شدم که رسیدم به اون قسمت از زندگیم که بخاطر کار کردن روی خودم و تاثیرات فوق العاده فایل های دانلودی تصمیم گرفتم تکلیف خودمو با خودم مشخص کنم تا بفهمم چی میخوام واقعاً. اونجا که تصمیم گرفتم درآمدم رو در یک سال سه برابر کنم و برای خودم تعهد نوشتم. بعد از مدتی که زمان گذاشتم برای فهمیدنش، بالاخره با هدایت ها و نشانه های خداوندم تصمیم گرفتم ترجمه کتاب رو خیلی جدی انجام بدم. اما چون هنوز ترس ها و مقاومت هام بود نتونستم مستقیم بیام سراغ این کتاب.

رفتم چندتایی کتاب کودک پیدا کردم و ترجمه کردم. اما هیچکدوم شرایطش جوری پیش نمی رفت که بتونم چاپشون کنم. دلیلش هم این بود که این حرف شما توی ذهنم بود که با همون چیزی که در دسترست داری شروع کن. ایده درست اونیه که نخوای برای انجامش حتی هزار تومن از کسی قرض بگیری، اگر غیر از اینه رهاش کن اون ایده مال الانت نیست. و تمام تلاشمم میکردم بهش عمل کنم.

تا اینکه رفتم تحقیق کردم که اصلا روند ترجمه کتاب چجوریه. تا قبلش نمیدونم چرا ولی اصلا جدی به این قسمتش فکر نکرده بودم که روند درست کار چجوریه.

از هر جا میپرسیدم جواب سربالا میدادن و بخاطر همین تصمیم گرفتم خودم برم دنبالش و جوابامو پیدا کنم. این حرف شما هم یادم بود که از ورودی های منفی اعراض کنم و نذارم هرگز ذهنم محدود بشه، حتی با تحقیق کردن.

خلاصه بگم که رسیدم به این نکته طلایی که: من داشتم از مسیر نادرست میرفتم و منتظر نتیجه درست بودم!

همون موقع بود که وارد 12 قدم شدم. بعدش دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها.. و بعد از مدتی یهو این جمله برق از چشمم پروند
“اولین قدم برای موفقیت اینه که از مسیر راستی، پاکی و درستی و صداقت شروع کنی…”
به معنای واقعی کلمه منو شکوند و یه آدم دیگه ساخت از من!

شنیدن با درک کردن و عمل کردن خیلی خیلی خیلی فرق داره. من این جمله رو اینجا برای تک تک قسمتهای زندگیم درک کردم. تا قبلش فقط برای محصولات میشنیدم و میدیدمش و حتی رد میکردم این قسمت رو و میگفتم خب خداروشکر که من از راه درست دارمشون. همین! اما غافل از اینکه این جمله اساااااس همه تصمیماتمه!!!

بریم سراغ ادامه ماجرا…
کتابی که من ترجمه میکنم یک کتاب تخصصی در سطح بین المللی و جزء بهترین کتابهای تخصصی دوچرخه سواریه. یه کتابی که نویسنده ها و انتشاراتش امریکایی هستن و جزء بهترین های جهان. و البته یه نکته هم اینجا هست. اینکه این کتاب اینشکلی به من پیشنهاد شد که مدیر باشگاه به من پیشنهاد ترجمه دادن و گفتن تمام هزینه هاش با من شما فقط ترجمه کن و با هم ویرایش میکنیم. این یعنی همونی که باید انجامش میدادم. ینی با تمام اون چیزایی که داشتم انجامش میدادم و خدا خودش دیگه همه چیز شد برام. باورتون میشه که حتی رزومه عالی دکترا و قهرمانی ملی و بین المللی فوق العاده محکم و کلاً سابقه عالی شد برام که دیگه الان عضو تیم تحقیقاتی و ترجمه باشگاهمون بودم.
2.7K viewsMaryam Shayesteh, 03:04
باز کردن / نظر دهید
2021-08-21 00:33:25 اومدم روسایت و گفتم دنبال نشانه امروزم میرم و خدا جوابم رو بهم میده بواسطه استاد عزیزم
و خدا میدونه چقدر زیبا و چقدر دقیق جوابم رو دادین قسمت 119 سریال زندگی در بهشت اومد که تراکتورتون تو گل گیر کرده بود و با انجام چندین ایده بالاخره در اومد و شما اونجا گفتین که ایده هاتون رو عملی کنید و دنبال نتیجه نباشین و فقط مهم انجام دادنش هست

خدای من مگه میشه اینقدر قشنگ باهام حرف بزنی و جوابم رو بدی
با قدرت تمام رفتم سر قرار و واقعیت رو گفتم و اینکه چی داریم و چی میخوام و اونا گفتن حتما پیگیر میشیم و برات پیدا میکنیم

چقدر راحت بود و اصلا حرف زدن از خواسته هام سخت نبود و چقدر من الکی میترسیدم بخاطر نداشتن عزت نفس

من دیدم که حرف زدن من با قدرت و اعتماد به نفس باعث شد برام پیگیر بشن و دنبالش بگردن و اینکه در نهایت چه اتفاقی میافته برام مهم نیست، مهم اینکه انجامش دادم و میدونم وقتی قدمی بر میدارم خدا کمکم میکنه و راه و برام باز میکنه

تصمیم بعدیم در مورد کسب و کار جدیدم هست که ایده اش دو ماه پیش اومد اون هم با کار کردن روی مجموعه فایلهای چگونه درآمد خود را در یکسال 3 برابر کنیم

دو ماهه پیگیرش بودم که اول آموزش ببینم بعد انجامش بدم ولی بخاطر شرایط قرنطینه نتونستم برم تهران و باز هم از اونجایی که بیخیال نشدم و پیگیر بودم تو گوگل با انجمن این حرفه تو ایران آشنا شدم و اقای دکتری که متخصص این کار یودن بهم قول دادن به زودی دوره رو برامون برگزار کنن و کتابی بهم معرفی کردن تا توی این حدزه بخونم و من کتاب رو پیدا نمیکردم و تصمیم گرفتم به صورت جدی پیگیری کنم و ازشون بخوام کمکم کنن و همبن کارو کردم و ایشون بهم قول دادن به محض باز شدن دانشگاه تو شهریور کتاب وبرام ارسال کنن
و استاد در مورد کارم و ایده ای که دارم شدیدا پیگیرم و میدونم به زودی با قدرت شروع میکنم چون این کار مورد علاقم هست و شکی ندارم خدا کمکم میکنه و درها رو برام باز میکنه
استاد دو روز پیش یهو یه ایده دیگه به ذهنم رسید که با خودم گفتم تا وقتیکه کارهای اولیه اون ایده انجام بشه این کارو انجام بدم و حتی پیگیری هم کاردم کار فروش اینترنتی بود امااااا از اونجایی که خدا با ماست و نمیزاره قدم های اشتباه برداریم

دیروز صبح فایل گفتگو با دوستان قسمت 36 رو سایت اومد و با اون فایل بینظیر که پر از آگاهی بود فهمیدم باید تمرکزم رو یک جا بزارم تا نتیحه دلخواهمو بگیرم و دیگه پیگیر اون کار نشدم
استاد فهمیدم وقتی تو مسیر درست هستم خدا بیشتر از همیشه هوامو داره و دستمو میگیره و اگه ناخواسته بخوام از مسیر درست خارج بشم منو میکشه و میزاره تو مسیر اصلی و درستم
من سعی میکنم صبور باشم تا لحظه رسیدن به خواسته هام برسه که میدونم خیلی دور نیست
استاد عزیزم تصمیمات کوچکتر هم بوده مثل نوشتن هر روزه خواسته هام(سناریو نویسی)، پیاده روی رفتن که از امروز شروع کردم، خوندن کتاب، متعهد شدن به گوش دادن فابلها و نوشتن کامنت که دارم هر روز انجامش میدم و چه احساس خوبی دارم
امروز تو مسیر پیاده رویم کلی عکس زیبا گرفتم از طبیعت و اومدم کنار ساحل و با صدای زیبای امواج کامنتم رو نوشتم
فردا میخوام فایل جلسه دوم رو گوش بدم و به امید خدا باز هم از نتایجم بنویسم
استاد عاشقتونم و ممنون و سپاسگزارم برای این همه آگاهی و درس، این همه عشق
ممنونم از مریم جان که همیشه زحمت فایلها به گردن ایشون هست و با تمام عشقشون برامون اماده میکنن
امیدوارم همه دوستانی که تو این مسیر هستن موفق باشن و به همه خواسته هاشون برسن

https://abasmanesh.com/fa/product/the-period-of-self-esteem/
4.6K viewsMaryam Shayesteh, 21:33
باز کردن / نظر دهید
2021-08-21 00:33:25 تجربیات تأثیرگزار وحیده عزیز از آگاهی ها و تمرینات جلسه اول | دوره عزت نفس

سلام به استاد عزیزم و مریم جان
و سلام به همه دوستان موفق و عزیزم
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که بعد از یکسال و دو ماه و کلی کار کردن روی فایلهای رایگان تونستم نقطه ضعف اساسی شخصیتم رو پیدا کنم و اراده کنم و در جهتش قدم بردارم تا به نقطه قوت تبدیلش کنم، ماهها فکر کردم و از خداوند خواستم کمکم کنه بتونم این دوره بینظیر رو خریداری کنم و بالاخره اتفاق افتاد از روزی که تونستم این دوره رو خریداری کنم هیجان و انرژی زیادی تو وجودم تزریق شد خود خریدن این دوره عزت نفس منو بالا برد که تونستم خودم بدون کمک هیچ کسی این دوره رو تهیه کنم و یکی از خواسته های قلبی من بود و من ارزش این دوره و اموزه ها رو خوب درک میکنم و با اشتیاق فراوان متعهد شدم تا روی عزت نفسم کار کنم

امروز بعد یک هفته کارکردن تمرینات جلسه اول اومدم کنار ساحل و با تماشای غروب آفتاب و حس زیبایی که گرفتم میخوام نتایجم رو کامنت کنم در مورد آموزه های جلسه اول و درسهای استاد عزیزم زیاد چیزی نمینویسم چون اکثر دوستان از تعداد11112 نفر کلی در مورد خود فایل توضیح دادن.
واقعا کجای دنیا یه همچین تعداد کامنتی رو درباره یک فایل میشه دید اون هم کامنتهایی که هر کدوم خودش یک کتابه
ممنونم از استاد عزیزم و همه دوستان باتجربه و عزیزم

و اما تصمیمات من در مورد موضوع فایل جلسه اول و نتایجش:
من به جرأت میتونم بگم یکی از سخت ترین و بزرگترین تصمیمات زندگیم رو نوشتم و انجامش دادم

استاد سالها درگیر یک موضوعی بودم که نمیتونستم رهاش کنم و شدیدا زندگی زناشیویی منو تحت تأثیر قرار داده بود و تو این یکسال که با شما آشنا شدم میخواستم انجامش بدم ولی نمیتونستم، ترس داشتم و اعتماد بنفس نداشتم و فکر میکردم بعدش برام سخت میشه و اذییت میشم اما از طرفی فهمیده بودم اگه این موضوع رو کات نکنم بقیه مسائل زندگیم حل نمیشه
نوشتمش با اینکه شما گفتین از تصمیمات کوچیک شروع کنیم ولی من خودمو میشناسم و پاشنه آشیلم رو شناخته بودم و با خودم گفتم اول باید باید از پس این موضوع بربیای وگرنه این دوره رو ادامه نده، روز اول بود تا ساعت 3 عصر دو دل بودم و باز هم جراتش رو نداشتم ولی دعا کردم و به خدا سپردم و با یک پیام کوتاه کل داستان رو تموم کردم و بعدش انگار یک بار سنگین چند ساله از روی دوشم برداشته شد و احساس کردم از همه بندها و اسارت های نفسم رها شدم، خدایا چه احساس خوبی بود، چقدر به خودم افتخار کردم و خودم رو تحسین کردم

گفتم وحیده دیدی شد، دیدی هیچ اتفاقی نیافتاد، هیچ گله و شکایتی در کار نبود و هیچ مقاومتی نبود

استاد بعد اون تو این یک هفته ارتباطم با همسرم عاااالی شده، خوشحالی و شادی درونی دارم و هر لحظه خدا رو شکر میکنم

استادتو تعریف آخرتون از اعتماد بنفس گفتین که

باور داشتن به خدایی که همواره با ماست، همواره در درون ماست، به ما الهام میکنه، همواره دوستمون داره، هدایتمون میکنه، ما رو ترک نمیکنه، مارو تنها نمیزاره، نیروی برتری که در وجود ماست و با ما حرکت میکنه

و چقدر این تعریف به من کمک کرد تا پا روی ترسم بزارم، بگم کسی تو این دنیا نیست که از خداوند قدرتمندتر باشه، و کسی نیست که منو بیشتر دوست داشته باشه و من ارزشمندم و باید خودم رو بیشتر از هر چیزی دوست داشته باشم، و با قدرت قدم برداشتم

نتیجه این تصمیم این شد که تصمیمات بعدی راحت تر شد، بزرگترین قدم رو برداشته بودم و بقیه برام راحت تر بود.
و اما تصمیم بعدی من
مدتهاست دوست دارم خونه امون رو عوض کنیم و تبدیل کنیم به سه خوابه چون برای دخترهام هم سخته، بزرگ شدن و تو یه اتاق اذییت میشن

هر چقدر به همسرم میگفتم قبول نمیکرد و میگفت پول نداریم. بالاخره نوشتم و رفتم دنبالش

باخوندن کتاب رویاهایی که رویا نیستند فهمیدم همه خواسته های ما اماده هست و فقط من باید از لحاظ ذهنی باورش کنم و به سمتش برم و منی که تا به حال همچین کاری نکرده بودم به یکی از دوستانم که املاکی بود پیام دادم و خواسته ام رو بهش گفتم و از اونجایی که بارها از شما شنیدم خواسته اتون رو کامل و بدون محدودیت بگین من هم اصلا به اینکه پول نداریم فکر نکردم و گفتم چه خونه ای با چه متراژی و تو چه موقعیتی میخوام و ایشون گفت حتما پیگیری میکنم

فردا صبحش به من زنگ زد و گفت بیا املاک تا با صاحب املاک صحبت کنیم و ببینیم اگه موردی هست بهت نشون بدیم

راستش بعدش خیلی ترسیدم من تا حالا تنهایی همچین کاری نکرده بودم و هیچ وقت تنهایی املاک نرفته بودم و موضوع دوم همه اش میگفتم الان بگه پولتون چقدره چی میخوام بگم خلاصه ساعتها با خودم حساب و کتاب میکردم که چیکار کنم اصلا برم یا نه
4.5K viewsMaryam Shayesteh, 21:33
باز کردن / نظر دهید
2021-08-16 06:22:22 سلام
احتمالا متوجه شده اید که مدتی است ما هیچ اطلاع رسانی ای درباره فایلها و فعالیت های جدید استاد عباس منش، از طریق کانال تلگرام انجام نمی دهیم
دوست داشتیم دلایلی که ما را به این نتیجه گیری رسانده است را با شما همراهان عزیز نیز به اشتراک بگذاریم.

اگر با سایت همراه بوده باشید، به وضوح می توانید روندی محسوس از رشد روزانه ی سایت را ببینید.هم از نظر محتوای آموزشی و هم از نظر امکانات سایت و بهبودهایی که انجام می شود.
بعنوان مثال:
در بخش عقل کل، هر روز پاسخ های بیشتری به سوالات اضافه می شود.
در بخش نظرات فایلهای دانلودی و محصولات سایت، روزانه 100 ها دیدگاه تأثیرگزار قرار داده می شود.
در یک کلام، سایت گروه تحقیقاتی عباس منش مثل یک موجود زنده، هر روز در حال رشد است. به همین دلیل اطلاع رسانی فایلهای جدید از طریق کانال تلگرام متوقف می شود.
برای دوستانی که به دنبال بهبودهای دائمی هستند، فضای سایت-که در هر لحظه در آن محتوایی ارزشمند تولید می شود- محیطی ایزوله برای رشد و پیشرفت است.
بنابراین ما فایلها و فعالیت های جدید استاد عباس منش را از طریق صفحه اصلی سایت اطلاع رسانی می کنیم.
یعنی به محض ورود به سایت abasmanesh.com شما می توانید از طریق بیلبرد صفحه ی اصلی، از جدیدترین فایلها یا محصولاتی باخبر شوید که در سایت قرار داده شده است.
اما بهترین شیوه برای همراه شدن با جریانی از رشد و پیشرفت که در جای جای این سایت وجود دارد، این است که زمانی را برای بررسی سایر بخش های سایت نیز بگذارید:
به عنوان مثال:
می توانید هر روز با کلیک روی دکمه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن، از این امکان سایت کمک بگیرید برای واضح شدنِ قدمی که در این زمان باید برای زندگی خود بردارید؛
اگر محصولی از سایت خریده اید، برنامه ای روزانه برای مراجعه به بخش نظرات هر جلسه از آن محصول داشته باشید و با خواندن تجربیاتی که هم-دوره ای های شما نوشته اند، هم بیشتر در فضای فرکانسیِ آموزش های آن دوره قرار بگیرید
و هم با خواندن نتایج دوستان خود، ایمان و انگیزه های خود را برای جدی گرفتن آموزه ها و تمرینات آن دوره، تقویت کنید؛
یعنی اگر به دنبال رشد و پیشرفت هستید، همانگونه که زمانی برای خوردن غذا یا خوابیدن و استراحت جسم تان اختصاص می دهید، زمانی را نیز برای پرورش شخصیت تان و تمرینِ کنترل ذهن انتجام بدهید.
برنامه ای مشخص و پیوسته برای خواندن نظرات دوستان خود در بخش فایلهای دانلودی داشته باشید. تجربیاتی که دوستان در این بخش می نویسند، به وضوح از بهترین کتاب های موفقیت، کمک کننده تر و سازنده تر است.
می توانید با جستجوی سوالات خود در بخش عقل کل، از هزاران جوابی بهره ببرید که آن مسئله را از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار داده است و به این شکل می توانید به دید وسیع تری از مسائل خود برسید.
در پناه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
abasmanesh.com
47.3K viewsseyed abasmanesh, 03:22
باز کردن / نظر دهید
2021-08-11 08:27:11 استاد و خانم شایسته واقعا ازتون سپاسگذارم. این آگاهیها واقعا قیمت ندارند. خداوند خیلی من رو دوست داره که اینطور داره هدایتم می کنه. اصلا از وقتی که این تصمیم رو گرفتم چقدر آرامتر شدم و دارم برای رفتن به اونجا لحظه شماری می کنم در حالیکه قبلش استرس به سراغم اومده بود که آیا در اون یک هفته همه چیز خوب خواهد گذشت یا نه.

دوستتون دارم و به امید دیدار در جلسه سوم


https://abasmanesh.com/fa/product/the-monotheistic-worldview/
48.0K viewsMaryam Shayesteh, 05:27
باز کردن / نظر دهید
2021-08-11 08:27:11 یعنی این کار من درست مشابه همون کاریه که استاد در باشگاه بدنسازی انجام دادند و بعدش احساس کردند که پا ندارند. من چند سال پیش زمانی که تازه مهاجرت کرده بودم در کشور جدید اقدام به خرید خونه کردم در حالیکه درآمد ماهیانه ام حتی کفاف مخارج زندگی ام رو نمی داد. اما بخاطر هزاران باور اشتباه مثل اینکه

خونه خود آدم یک چیز دیگه است. اینجا اصلا نمیزارن آدم به دیوار میخ بکوبه. مدام اسیر صاحبخانه باید باشم.

اجاره ماهیانه ای که میدم رو داره دور می ریزم اما اگر همین پول رو ماهیانه قسط بدم خونه مال خودم میشه

خواهرام بعد از من به اینجا اومدن و خونه خریدن. تازه اونها اصلا اینقدر با اینجا آشنایی ندارند که من دارم پس من نباید از اونها عقب بیفتم.

من با این باورها با جیب خالی، با جیب مطلقا خالی اقدام به خرید خونه کردم. من حتی هزینه تنظیم سند در دفترخونه رو نداشتم. برای تهیه اون هر چی داشتم از طلا و فرش و غیره فروختم. از مادرم تنها سرمایه زندگیش رو قرض گرفتم و ما بقیش رو از بانک وام گرفتم. خونه از دم قسط بود بنابراین فکر می کردم با تهیه این هزینه ها به این شکل یک دفعه صاحب خونه میشم. اما اصلا حواسم نبود به اینکه همین الان که من وارد این خونه بشم به اندازه دو برابر و نیم در آمدی که دارم باید قسط و هزینه های دیگر رو بپردازم در حالیکه در خانه اجاره ای که بودم براحتی اجاره ام رو میدادم و زندگی ام هم می گذشت.

این کار باعث شد از همون اولین لحظه ای که سند اون خونه رو امضا کردم یک حس وحشت عجیبی به سراغم بیاد که حالا میخوای چکار کنی؟ من حتی یک لحظه هم از اون خونه لذت نبردم. بدترین کابوسهایی زندگی ام رو توی اون خونه دیدم. کلی در روابطم دچار مشکل شدم. کلی جلوی کسانی که ضمانت مرا کرده بودند خوار و خفیف شدم. کلی در بانکم بی اعتبار شدم و …

فقط برای اینکه نخواستم تکاملم رو طی کنم. فقط برای اینکه قبل از اینکه ظرفم آماده باشه میخواستم یک چیز گنده رو توش جا بدم. منی که قبل از اون، نه خونه بلکه حتی یک کامپیوتر نتونسته بودم برای خودم بخرم. زندگی من بعد از اون اتفاق درست مثل همون لیوان مثال استاد ترکید و خرد شد.

اما حالا درسی گرفتم که برای تمام بقیه عمرم کافیه. اینقدر این اتفاق به من صدمه زد که دیگه حتی به اینکه یک مداد رو بدون اینکه پولش رو داشته باشم بخرم فکر هم نمی کنم.

همین امروز طی گوش کردن به این جلسه جلوی یکی از تصمیمات اشتباهم رو گرفتم. راست میگن استاد که ما همیشه یادمون میره. اگر من فکر می کنم این اتفاق دیگه برای همیشه به من درس داده و نمیزاره من دوباره اشتباه کنم شیطان از یک در دیگه وارد میشه و من رو گمراه می کنه. اون کارش رو خوب بلده و من فقط در صورتی می تونم در دامش نیفتم که مدام این آگاهیها رو تکرار کنم.

یکی از دوستانم چند روز پیش من رو به خونه شون دعوت کرد و گفت یک هفته بیا که با هم بچه هامون رو بزاریم یک کلوپ قایق سواری. آدرس سایت رو داد که دخترم رو ثبت نام کنم. برنامه ای که او پیشنهاد کرده بود این بود که بچه ها روزی دو ساعت در کلوپ باشند و قایق سواری یاد بگیرند. من روی سایت دیدم که یک برنامه دیگر هم هست که بچه ها تمام روز در کلوپ هستند و کارهای مختلف و جالبی مثل قایق سواری و شنا و پیاده روی در طبیعت و… انجام میدن. وسوسه شدم و میخواستم به دوستم پیشنهاد کنم بیا این برنامه رو بگیریم.

حالا وضعیتم رو تعریف کنم. دختر من ۶ سالشه و این اولین بار هست که داره تنهایی به چنین جایی میره. قبلا برنامه های بیرون از خانه بدون من داشته اما همش در قالب مدرسه بوده و با دوستان و معملهای مدرسه اونهم گاهی یک روز در یک ماه. حالا الان میخوام یک برنامه فشرده یک هفته ای برای اولین بار براش بزارم بدون اینکه خودم یا او قبلا هیچ تجربه کوچکتری را داشته باشیم. استدلالم هم این بود که یکی از دوستانم که یک دختر بزرگ داره همیشه همه تابستان اون رو تنهایی به کلوپهای مختلف اسب سواری و مزرعه داری می فرسته و دخترش خیلی مستقل و روی پای خودشه. من هم دلم می خواد دخترم مثل او باشه اما حاضر نیستم نگاه کنم ببینم او که الان به این شرایط رسیده قدمهای قبلی رو چطور طی کرده.

من بدون شک با این کار ضربه سنگینی به دخترم خواهم زد. نه تنها که کمکی به استقلالش نمی کنم بلکه از همین سن کم او را از تنها در جمع غریبه بودن می ترسانم وزده می کنم و این کار باعث میشه که تا سالها این خاطره بد باهاش بمونه و بیشتر به من وابسته بشه. در صورتیکه اگر الان من همین برنامه روزی دو ساعت رو بگیرم دفعه بعد می تونم روزانه ساعات بیشتری بگیرم و بعد سال بعد با آمادگی کامل همین برنامه تمام روز در هفته رو بگیرم و به هدفم برسم و باعث لذت برای او هم بشم.
8.2K viewsMaryam Shayesteh, 05:27
باز کردن / نظر دهید
2021-08-11 08:27:11 سلام به دوستان عزیزم
امروز در حال مطالعه جدیدترین تجربیات دوستان در دوره جهان بینی توحیدی بودم که این دو نظر که توسط دوستان مان، آزاده و مجتبی در جلسه 2 | دوره جهان بینی توحیدی نوشته شده اند، به طرز هدایتگرانه ای مکمل یکدیگر بودند و جالب است بدانید با اینکه هر کدام از این دو نظر توسط یک فرد متفاوت نوشته شده اند، اما از نظر تاریخ نوشته شدن، دقیقا پیرو یکدیگر نوشته شده اند.
دوستمان مجتبی، در نظر خود برداشتهایی از آگاهی های این جلسه را نوشته است و آزاده عزیز نیز درباره تجربیات شخصی خودش درباره آگاهی های این جلسه نوشته و درس هایی که باید در تصمیمات آینده زندگی اش آنها را لحاظ کند...
برای من این اتفاق یک هدایت به حساب آمد و تصمیم گرفتم هر دو نظر را با شما به اشتراک بگذارم:

دیدگاه مجتبی عزیز:

به نام خداوند هستی بخش

آرام باش… آرام باش … از زندگی لذت ببر … تکامل را طی کن و اجازه بده که مسیر را قدم به قدم طی کنی.. هیچ عجله ای برای رسیدن نیست… هدف، لذت بردن از زندگی است …هدف، نفر اول شدن نیست ..
چه جملات ناب و گهرباری..
خلاصه کل زندگی در این چند جمله استاد نهفته است. که باید آنها را با آب طلا نوشت و به قول استاد در سر در منزل نصب نمود تا همواره چشمانمان به آنها باشد و همواره چراغ راهمان..

سلام استاد گرامی سلام سرکار خانم شایسته عزیز

سپاس مجدد از همراهی شما در این دوره فوق العاده و یادآوری تان

به نظر من با نگاه کردن به طبیعت و جهان هستی می توان در تمامی اتفاقات، ردپای قانون تکامل را مشاهده کرد . خود خداوند میفرماید: جهان را در شش روز آفرید و سپس بر عرش استیلا یافت.

روند رشد یک بذر و تبدیل آن به یک درخت مثمر میوه در چند سال اتفاق می افتد.

بهترین جایی که می‌تواند تکامل و حرکت قدم به قدم و آرام آن را درک کرد، اختلاف بین زمان روز و شب است، اختلاف میان بلندترین روز سال(اول تیرماه) و کوتاهترین روز سال( اول دی ماه) حدود ۵ ساعت و ۱۱ دقیقه می‌باشد. این اختلاف در طول شش ماه و با روزانه حداکثر یک دقیقه تفاوت نسبت به روز قبل اتفاق می‌افتد و چقدر آرام آرام و بدون حس کردن متوجه می‌شویم چقدر روزها بلندتر شده و یا چقدر روزها کوتاه‌تر بدون ذره‌ای عجله..

واقعاً زیبا نیست..

اگر همین یک اتفاق طبیعی را الگو قرار دهیم می‌بینیم که ما نیز میتوانیم آرام آرام روند رو به رشد خود را ادامه دهیم و زمانی خواهد رسید که اگر جایگاه آنموقع خود را نگاه کنیم متوجه میشویم چقدر تغییر نسبت به سال قبل یا حتی ماه یا حتی روز قبل داشته‌ایم.

فقط با حرکتهای کوچک و حتی یکدقیقه ای..

درسهایی که این جلسه برای من داشت و می بایستی همواره برای خود تکرار کنم این است که:

* استفاده صحیح از قانون تکامل نه تنها جلوی رشد من را نمی‌گیرد بلکه باعث تسریع در روند رسیدن به خواسته هایم می شود .

*هر وقت در زندگی حرص زدم ، عجله داشتم، طمع کردم و با خود گفتم این فرصت دیگر برای من اتفاق نمی‌افتد، باید بدانم قانون تکامل را زیر پا خواهم گذاشت و ضربه آن را خواهم خورد.

* برای هر کاری که می خواهم انجام بدهم، برای هر هدفی که در زندگی دارم، برای هر خواسته ای که دارم،

باید بنشینم فکر کنم و بررسی کنم آیا با قوانینی که تاکنون درک کرده ام تطابق دارد یا خیر؟

پیش‌نیازهای آن را انجام داده‌ام؟

آمادگی لازم را کسب کرده‌ام؟

خود را خوب شناخته ام؟

و به طور کلی ظرف وجودی خود را آماده نموده ام؟

*برای رسیدن به موفقیت پایدار در هر زمینه‌ای (سلامتی، مالی، معنوی ،روابط و ذهن آرام) به هیچ عنوان نباید عجله کنم.

*عدم طی کردن تکامل برای رسیدن به هر خواسته‌ای، موجب بی انگیزگی و دلسردی می شود.

* برای درک بهتر قانون تکامل بایستی به جهان اطرافم با دقت بیشتری بنگرم و بیندیشم.

* هدف از رسیدن به خواسته ها تجربه لذت است و لذت در طی کردن مسیر است نه رسیدن با عجله به مقصد و هدف.

* وقتی خیلی راحت هستم، آرام هستم و همه چیز برایم به راحتی اتفاق می افتد، هیچ نگرانی، عجله و استرسی ندارم بدین معنی است که در مسیر درست هستم و تکامل خود را طی کرده‌ام .

*قانون تکامل بسیار بسیار به آرامش ذهن من کمک می کند.

* هیچ رقابتی با هیچکس ندارم، به دنبال نفر اول شدن نیستم چون با آرام بودن موقعیت های اول شدن خود به خود به وجود می‌آید با باورهای درست و طی کردن تکامل..

در پناه خداوند..

دیدگاه آزاده عزیز:

آگاهی های این جلسه اینقدر ارزشمندند که اگر هزار بار هم گوش بدم باز کمه. همینطور که استاد مثال می زدند من یاد مثالهای خودم می افتادم. من بیشتر از اینکه در زندگی ام مثال برای رعایت کردن قانون داشته باشم مثال برای رعایت نکردنش دارم. یکی از وحشتناکترین مواردش که شاید قبلا هم تو کامنتهام بهش اشاره کرده باشم جریان خونه خریدنم با جیب خالیه.
5.8K viewsMaryam Shayesteh, 05:27
باز کردن / نظر دهید
2021-08-07 21:23:45 میشه گفت مطالبی که تا حالا تو هر محصولی گفته شده حالا داره بصورت عملی و مستند که کاملا همه چیز غیرقابل پیش بینی و واقعی هست،اموزش داده میشه ،و این فوق العاده است؛

https://abasmanesh.com/fa/product/the-monotheistic-worldview/
3.1K viewsMaryam Shayesteh, edited  18:23
باز کردن / نظر دهید