Get Mystery Box with random crypto!

خانواده صمیمی عباس منش

آدرس کانال: @abasmanesh
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 29.24K
توضیحات از کانال

در این کانال پاسخ های تاثیرگزار به سوالاتی ارائه می شود که اعضای سایت از گروه تحقیقاتی عباس منش در ایمیل سایت پرسیده اند.
مطالعه این مطالب می تواند به شما شیوه حل مسائل را آموخته و موجب تحول زندگی تان در تمام جنبه ها شود.
ارتباط با ما
sales@abasmanesh.com

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 24

2020-12-24 19:20:48 مقایسه چکاپ فرکانسی سحر عزیز در قدم اول و قدم ۱۲ در دوره 12 قدم و تغییراتی که در این 12 قدم در زندگی خود آفریده‌اند:

سلام خدمت استاد بزرگوارم ،مریم عزیزم و تمامی دوستان فوق العادم که با خوندن کامنتاتون بخصوص کامنت گیسو عزیزم و دیدن چکاپ پگاه و ایلیای عزیز اول لذت بردم و بعد تصمیم به نوشتن گرفتم

استاد من قبل از چکاپ ایلیا رو بذارید توی سایت اصلا قصد فایل ضبط کردن و یا کامنت گذاشتن رو نداشتم اصلا چکاپ قدم یکم رو نرفتم بخونم چون فکر میکردم من هیچ تغییری نکردم ولی بعدش که چکاپ ایلیا رو دیدم بلافاصله پاشدم و چکاپ سال قبلم رو باز کردم و خوندم … تازه من متوجه شدم من خیلی تغییر کردم از لحاظ روحی ، احساس ،و ارامش درونی ، دقیقا مث خودتون که میگفتین وقتی تصمیم به تغییر گرفتین اولش حالتون خوب شد و گرچه تو زمینه مالی هنوز تغییر نکرده بودین ولی حال دلتون خوش بود.
شرایط منم چون خیلی بدیهی و آرام بهبود پیدا کرده بود‌، نفهمیده بودم که چقدر در همه زمینه‌ها حتی مالی رشد داشتم و به خاطر همین حتی تغییرات ودیگرم رو نادیده میگرفتم. اما با مقایسه این دو چکاپ و دیدن چکاپ ایلیا فهمیدم که داشتم ناسپاسی میکردم. بریم سراغ چکاپ من که در قدم اول کجا بودم و االان کجا هستم:
حوزه مالی: چکاپ اول: پارسال قبل از ۱۲قدم من قانون افرینش رو کارمیکردم که منجرشد از خانه دار بودن به کاسب شدن،من مغازه لوازم ارایشی که عاشقش بودم رو زدم ،همه چی عالی بود همون ماه اول اجاره خودشو دراورد مشتری های خوبی روخداواسم میفرستاد و من هرروز شادترو خوشحالترمیشدم …مغازم عالی پیش رفت که بعدش ۱۲قدم شروع شد و چکاپی که نوشتم… اینجا از لحاظ مالی من فقط یه سرویس طلا داشتم که اونم فروخته بودم واستارت مغازمو زدم باهاش و هرچی هم پس انداز داشتم صرف مغازم کرده بودم …

حوزه مالی:چکاپ ۱۲: درحال حاضر خونه دارم و با پسر ۷ماهم خوش میگذرونم

(ادامه مبحث بالا، من تقریبا نزدیک به یکسال مغازه داری کردم و بعدش چون ناخواسته باردارشدم مجبور به جمع کردن مغازم شدم اونم به بهترین شکل و بهترین زمان و باعالی ترین مبلغ، من از طریق ستاره قطبی تونستم مشتری ای واسه مغازم پیداکنم که تمامی اجناسم رو اعم از ویترین و دکور و جنس هارو همه رو باهم جاروکرد برد یعنی از یه مغازه فقط یه کلید بهم داد که اونم دادم به صاحب مغازه ، و درامدی که بدست اوردم تقریبا ۲/۵برابر پولی بود که باهاش مغازه زده بودم)

میزان بدهی :چکاپ اول: ۳تومن مقروض به خواهرم بابت مغازم
چکاپ ۱۲: خداروشکر هیچ بدهی ای ندارم و حتی همسرمم که قبلا وام های بسیاری برداشته بودهمه رو باهم و یکجا تسویه کرده بود

ارزش دارایی‌هایمان :چکاپ اول: خونه ۷۵متری مسکن مهر مستاجر ، ماشین سمند خرج برداشته .. درامد همسر ماهی ۳الی۴ تومن
چکاپ ۱۲: تقریبانزدیک به ۴۰تومن سهام، ماشین رانا عالی ، خونه ۲۵۰متری ویلایی در بهترین نقطه شهر ، یک انشگتر طلا ، و از همه مهمتر گل پسر ۷ ماهم…

سلامت جسمانی:چکاپ اول: بعلت سینوزیت سینوس های گونه و پیشانی پراز چرک و عقونت،تشخیص دکتر عمل بود ، تقریبا ۲ماه یکبار مراجعه به پزشک داشتم ، ماهی یکبار از دلدردو کمردرد رنج میبردم
چکاپ ۱۲: خداروشکر هیچ گونه بیماری دروجودم نیست و تقریبا ۱سالی هست که پزشکی رو ندیدم و کاملا سالم هستم ، حتی همین مریضی معروف اسم قشنگ رو من تاثیری نذاشت بااینکه عضوی از خانواده مبتلاشد ومن مجبور به مراقبت ازش بودم خداروشکر که گرفتارش نشدم

حوزه روابط :چکاپ اول: رابطم با اطرافیان خیلی بد و خیلی عالی نیست،بایه تعدادی به مشکل برخوردم، خیلی زودجوش میارم و ناراحت میشم ، بخصوص برخوردم بامادرم خوب نیست
7.8K viewsMaryam Shayesteh, 16:20
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 16:59:18 ایده این درآمدمم با هدایت خداوند بود از خداخواستم خودش بهم ایده بده که درآمدم بیشتر بشه دقیقا دوسه روز از ماه آذر نگذشته بود که یه مشتری برام یه عکسی فرستادو گفت شما ازاین محصول دارید؟ منم سریع گفتم آماده ندارم ولی میتونم بهتر از کارهای بازاری باکیفیتتر بزنم و اونم قبول کرد وسفارششو داد و بدون اینکه بیعانه ای یا چیزی واریز کنه رفت منم اولش یه حس بدی پیدا کردم ولی به چندثانیه نکشید مثل فنر از جام پریدم گفتم ایول این همون نشونه اس این همون ایده اس ، خدا خودش داره میگه پاشو این محصول رو درست کن فروش میره چون شب یلدا این محصول بسیار بسیار پرفروش بود مخصوصا برای خانومها و چیزی هم که مشتریش خانم باشه دیگه خود پوله حالا اشکال نداره اون مشتری رفته عوضش من اون محصول رو درست میکنم و میذارم پیج اینستام مشتریاش میان.باور کنید اگه قبلا بود همش حرص میخوردم و ناراحت میشدم به خودمو و مردمو خدا و …‌ فحش میدادم ولی با آموزشهای شما همش گوش و چشم به زنگم نشونه ها رو هدایتها رو ببینم بخدا استاد همون شب تا صبح نشستم حدود ۲۰ تا ازون محصول رو درست کردم و عکسشو با گوشی ظاقارتم گرفتم (کیفیت عکسهای گوشیم مناسب اینستا نیس ولی خداروشکر خیلی به دردم خورده باهمین کیفیت پایین عکسها دارم پول میسازم ) و گذاشتم پیجم بخدا به نیم ساعت نگذشت مشتریا اومدن دایرکت و سفارش دادن دقیقا همون مشتری هم که رفته بود اومد ثبت سفارش کرد وواریزکرد یعنی هرروز سفارش میگرفتم این درحالی بود که اصلا در طول روز نمیتونستم کارکنم چون دوتا بچه کوچیک دارم که کل وقتمو پرکردن ولی باین وجود اونا که میخوابیدن از ۱۱ شب تا صبح ۸ یا ۹ صبح فرداش کار میکردم حالا یه پیج دیگه هم دارم اصلا ربطی به این پیجم نداره ولی چون مهارت اونم دارم محصولاتم را با کیفیت درست میکنم ازونجا که فروش نسبتا خوبی دارم همزمان یه حسی گفت اونجا هم بذار اون عکس رو اونجا هم گذاشتم ازونجا هم مشتری اومد دوباره یه حسی گفت تو پیج خرازی هم بذار آقامون پیج خرازی داره اون عکسو اونجا هم گذاشتم وای از همه طرف مشتری میومد چه حس خوبی داشتیم یاد حرف استاد افتادیم که میگفت دوره تندخوانی که برگذار کردیم گفت بمب بمب و ترکوند این محصول دستساز من هم با هدایت خداوند واقعا ترکوند. اواسط ماه بود که به یه کتابی هدایت شدم. یه جای کتاب گفته بود وقتی میخواهید پولی رو خرج کنید اول به چندتا سوال جواب بدین بعد خرجش کنید
کجاحستون با خرج پول خوبه؟ اگه خوبه خرجش کنید
کجااین پولی که میدید باعث رشد معنویتون میشه ؟
کجا یاد خدا افتادین ؟
کجا برای انجام کارهای خوب تشویق شدین ؟
کجا باعث شادیتون میشه ؟
کی باعث شده ازین که زنده هستید خوشحال باشید ؟

جوابتون هرچی که باشه به اونجا پول بدید مطمئن باشید هزاران برابرش براتون برمیگرده. همون موقع من سوالهارو ازخودم پرسیدم و جواب همه سوالات به دوره 12 قدم ختم شد و همونجابه خودم گفتم آخر ماه به خودم جایزه میدم و قدم دوم رو میخرم وخداروشکر خریدمش درحالیکه اصلا یادم رفته بود تو اهداف این ماهم این خواسته رو نوشته بودم خلاصه خریدمش و بزرگترین سرمایه گذاری رو ی خودم کردم . استاد باور کنید اگر بهم بگن همون خونه و ماشین و هرچی که تورویاهات هست بهت میدیم ولی دست از سایت و فایلهای عباسمنش بکش و اصلا گوش نکن میگم نمیخوام من حرفای خدارو با عباسمنش میفهمم و نمیتونم کنارش بذارم.
استاد دوستتون دارم انشالله تنتون سلامت و سایه تون مستدام .
در پناه حق
https://abasmanesh.com/fa/product-category/12-steps-workshop/
8.6K viewsMaryam Shayesteh, 13:59
باز کردن / نظر دهید
2020-12-23 16:59:17 تجربیات مریم عزیز از اجرای آگاهی‌های دوره 12 قدم در عمل:

استاد الان که دارم این کامنتو مینویسم پراز احساس خوبم چون تونستم بالاخره به درآمد میلیونی مستقل خودم برسم و به خودم تبریک گفتم و این قدم رو به خودم جایزه دادم و خریدمش استاد نمیدونید چه حس خوبی دارم که تونستم این قدمو بخرم یکم دیر خریدم از تخفیف جا موندم ولی اشکال نداره این نشون میده که هر قیمتی باشه من هم میتونم تو‌مدار اون قیمت بالاها باشم و بخرمش میدونید استاد من هرماه به صورت لیست وار ماهانه مینویسم که دوستدارم چه اتفاقهایی تو اون ماه برام بیوفته اول ماه آذر برای خودم یکی از هدفها و خواسته هام خرید قدم دوم بود تو عقل کل یکی از دوستان کامنت گذاشته بود که بیایید بنویسید دوستدارید تو این ماه به چه خواسته هایی برسید چرا همش سوال و چرا و … تو عقل کل بپرسیم بیایید یه بارهم از خواسته هامون بنویسیم از ایده دوست عزیزمون خوشم اومدو این خواسته رو هم تو عقل کل نوشتم که دوستدارم قدم دوم رو بخرم بخدا استاد همون لحظه نجوا اومد که بابا بالای یک میلیون پولشه تو به زور یه میلیونم درنمیاری ولی حسم گفت چیکار داری بنویس و من هم نوشتم و چیزهای دیگه هم نوشتم که بخدا همشون تو این ماه اتفاق افتاد و برای اولین بار درآمدم میلیونی شد آخه تو این چندسال اصلا درآمد مستقل نداشتم با آشنا شدن باشما تاتی تاتی کنان از ۲۰۰ هزار تومن شروع شد و الان به درآمد میلیونی اونم مستقل مستقل رسیدم میگم مستقل چون با همسرم کار میکردم و درآمدی هم که داشتم همش برای همسرم و خرج خونه و هزینه هامون میشد و اصلا پس انداز مستقل نداشتم ولی تصمیم گرفتیم جداگانه تمرکز کنیم ببینیم چقدر پیشرفت میکنیم اولش که درآمدمون رو جدا کردم یکم خودمو سرزنش میکردم که چرا این کارو کردی دلسوزیت کجا رفته تو یه خونه دارید زندگی میکنی پول منو پول تو نداره ولی بعدا خودمو آروم کردم گفتم منکه نمیخوام پولها رو باخودم گور ببرم هدفم اینه توحیدی باشم اینجوری مستقلتر میشم وابسته به همسرم و پولهاش نمیشم همش دستم جلوی اون دراز نمیکنم تازه وقتی خودم از پول خودم خرج کنم لذتش بیشتر. و وقتی تو فایلی که گذاشتید باخانم شایسته برای به روز رسانی فایلها صحبت میکردید گفتید حتی خانم شایسته از من حقوق میگیره و درآمد مستقل داره همونجا حسم خوب شدبا خودم گفتم پس کار اشتباهی نکردم که میخوام مستقل پول بسازم و اینجوری تازه عزت نفسمم بیشتر میشه و برای خودم بیشتر ارزش قایل میشم ووبرای خودم بیشتر چیزهایی که دوستدارم میخرم نه اینکه با غرولندهای همسرم اون برام بخره خودم خودکفا میشم و چقدر اون فایل رایگان به دردم خورد. و حالا خداروشکر هردومون پیشرفت خوبی کردیم .
8.4K viewsMaryam Shayesteh, 13:59
باز کردن / نظر دهید
2020-12-17 08:04:02 برای درد مزمن کمر که سال ها با من بود که حتی پزشکان قرار بر عمل گذاشته بودند ، با همان راه حل بالا و محول کردن آن به بدنِ هوشمندم توانستم به تدریج آن را به یکی دو بار در سال کاهش بدهم و اکنون در سلامت کامل هستم و هزاران مرتبه سپاسگزارم .

اما برای بهبود هر چه بهتر و بیشتر سلامتی ام
– ورزش روزانه جز لاینفک تمرینات من است
و هر هفته یک تمرین جدید اضافه می کنم .
– پیاده روی سه روز در هفته در برنامه ی دوره هایم قرار گرفته است .
– ماساژ آگاهانه ی اعضای بدنم را که از مدرسین یوگا یاد گرفته ام در برنامه ام قرار دارد .

– تنفس شکمی را به عنوان یک تمرین صبحگاهی انجام می دهم تا انرژی درونی را وسعت بدهم و به پالایش اعضای بدنم در جهت دفع سموم کمک کنم .

در حوزه معنویت :
همه ی تغییرات بالا از ارتباط دلی و قلبی است که با خدایم ایجاد شده . چنان حسِ یگانگی در وجودم جاری است ! چنان عاشقانه با هم گفتگو می کنیم ! چنان رفیقانه ازش طلبِ هدایت می کنم ! چنان در هر امری کوچک و یا بزرگ ( از نظر من کوچک و بزرگ است در درگاه خدای بی شریک کوچک و بزرگی معنایی ندارد) الهاماتی برایم می فرستد که قلبم را آرامش می بخشد .

تمرین : بعد از آگاه شدن به این که من ذره ای از یک سیستم فرکانسی هستم که هر لحظه در کنش و واکنش با کاینات هستم ، تصمیم گرفتم در باب فیزیک کوانتم آگاهی هایی کسب کنم . جالب این که من برای پیشبرد این تمرین و این هدف از تمرین ستاره قطبی کمک گرفتم و هر روز هدایت خواستم و به جرئت می گویم که هر روز یا به یک آیه از کتاب الهی هدایت می شوم و یا به مطلبی و یا مقاله ای که روز به روز مرا به چگونگی عملکرد این سیستم فرکانسی و این کاینات بیکران آگاه می کند .

با این توضیحات می رسم به سوالاتی که برای این فایل مطرح شده است:

یک – موارد اساسی و نکات کلیدی توضیح داده شده در این جلسه ؟
همان طور که در ابتدای کامنت نوشتم نکته کلیدی این که ( تغییر باور زمانی صورت می گیرد که تبدیل به تغییر شخصیت گردد) من اکنون به این نکته ایمان دارم و این تغییر شخصیتی تا ابد باید روشِ روزانه ی من باشد.

نکته کلیدی بعدی این که همین تمریناتی که برای خودمان انجام می دهیم راز تغییرات کوچک و پیوسته ای است که مبدل به همان ( گلوله برفی مورد مثال استادم ) می شود .

نکته کلیدی دیگر این که بایستی این تغییرات را حتمن توجه کنیم و ببینیم که چگونه به آرامی مبدل به جذب خواسته می شود . ندیدن این تغییرات به جز ناسپاسی در درگاه حق موجب نا امیدی می شود . نقطه ی صد همیشه از نقطه ی یک و بعد دو و سه و الی آخر تشکیل شده است . هیچ میانبری وجود ندارد.

دو- کدامیک از این موارد بیشتر به من کمک کرده است ؟
بدون شک تمامی موارد بالا و شاید مواردی دیگر که من توجه نکرده ام به من کمک کرده اند که در قدم دوازده اینطور خرسند باشم از تغییراتی که کرده ام و اینقدر حس عالی در من ایجا بشود.

سوم- برنامه ی مشخص من برای اجرای ” آن مورد اساسی در عمل” چیست؟
برنامه من در امر عزت نفس ( عدم احساس لیاقت ، حسادت ، تحسین نکردن دیگران ) که البته حدود هشتاد درصد بهبود پیدا کرده است، ادامه ی همین تمرینات و شاید تمرینات جدیدتر است . به قول استادم در فایل ایلیا عزیز ( با همین مدل و مسیری که داری میری برو ، هیچ چپ و راست نزن !) مطمئنم با همین روشی که در پیش گرفته ام به موفقیت های زیادی می رسم .

برنامه ی من در امر مالی با امر عزت نفس کمی متفاوت است . در امر عزت نفس می توانستم به مثال هایی در اطرافم توجه کنم بخصوص با تمام مثال هایی که استاد عزیزم از خودشان میزدند برایم عینی می شد و وقتی مشابه آن عمل می کردم به نتایج مناسب می رسیدم که رسیده ام الهی شکر . اما در امر ثروت که بسیار در باره آن علاقمند و مُصّر هستم قضیه فرق می کند . در رابطه با استادم من ریز به ریز که تعقیب می کردم ایشان با تقویت عزت نفس و ممارست در انجام آن چه به او الهام می شد عمل می کرد ( سخنرانی ها در چندین کلاس و جمع و گروه ها و…یا بحث تند خوانی که هدایت شدند و به ایده شان عمل کردند و جهش مالی عالی برایشان به ارمغان آورد). به واقع استاد عزیزم من منتظر همان ایده و الهامی هستم که یک جهش مالی عالی برایم به همرا بیاورد . من از نظر مالی همانطور که کامنت ها و چکاپ فرکانسی نوشتم رشد خوبی داشته ام اما با پیروی از شما می خواهم با استمرار تمرینات عزت نفس و بقیه ی حوزه ها به درجه مالی عالی برسم تا هم برای خودم یقین بشود که می توانم و می شود و هم می دانم شنیدن اخبار آن برای شما چقدر مایه مسرت و خوشحالی است . پس به خودم و خدای خودم تعهد داده ام کهداین مسیر را عاشقانه دنبال کنم تا بتوانم همان حس و حال شما را که عاشقانه برای ما توضیح می دهید بفهمم .
https://abasmanesh.com/fa/product-category/12-steps-workshop/
28.3K viewsMaryam Shayesteh, 05:04
باز کردن / نظر دهید
2020-12-17 08:04:02 – این خانم به خاطر محبت فراوان برای این که آن ها در زندگی شان اشتباه نکنند در تصمیم گیرهای آن ها دخالت می کند . پس زن مهربانی است اما نتوانسته مهر و لطفش را مدیریت کند . با طرح این خصوصیت او که ( چقدر شما مهربونی! چقدر به فکر بچه ها هستی ! چقدر از خودت می گذری به خاطر آسایش بچه ها ) فضایی کاملن مثبت میان ما ایجاد شد .بعد از یکی دو ملاقات ایشان در یک فضای صمیمانه از من پرسید ( به نظرت من در مورد تربیت بچه ها اشتباه می کنم . می ترسم تصمیمات اشتباه بگیرن و ضربه بخورن ! ) شرایط مساعد شد . او هدایت شده بود به این که ممکن است برخوردهایش اشتباه باشد و این به من حسِ خیلی خوبی می داد . من دیگر در مقام مشاوره دادن به او نبودم بلکه در مقام آدمی بودم که بیشتر به تحسینِ نقطه های قوتش اقدام کرده بودم . در حالی که اگر در مقام مشاوره دادن برای رفتارش در مورد فرزندانش قرار می گرفتم شک نداشتم که مقاومت می کرد و نمی پذیرفت

خب تمرین های جذاب کردن وظایفم را به هر شکلی بود آرام آرام پیش بردم .

یک مثال دیگر برای ایجاد احساس لیاقت در خودم :
– هنگام کادو گرفتن برای دیگران ابتدا برای خودم یک چیزی که لازم داشتم می گرفتم و بعد کادو

– هنگام ورود در آمد ماهانه به زندگیم اول مبلغی را که باید پس انداز می کردم بر می داشتم و بعد حساب و کتاب مخارج و هزینه ها را انجام می دادم ( در حالی که قبلن اول هزینه ها بود و اگر چیزی می ماند پس انداز می کردم).

– با خودم شرط بستم که در هفته چند ساعت یک کاری را که خیلی دوست دارم بی توجه به تمام وظایف مربوط به زندگی انجام بدهم ( در حالی که قبلن اول وظایف خانوادگی را انجام می دادم و بعد اگر فرصتی می ماند کار مورد علاقه ام را انجام می دادم ) .

– در کامنت های قبلی نوشتم که به این نتیجه رسیدم هر کاری که تا این جای عمرم انجام داده ام مرا به این فضایی که الان هستم رسانده است. اگر قرار است سال های بعد در مسیری که دوست می دارم باشم باید طرز حرف زدنم ، طرز رفتارم ، طرز لباس پوشیدنم ، طرز آداب و معاشرتم ، انتخاب دوستانم و …متفاوت با گذشته باشد . یعنی چی؟ از استادم یاد گرفتم که در هر موردی به هدایت شدنم به هر امری توجه کنم ( قبلن اصلن اینطور نبود . من بنا بر مدلی که در جامعه رایج بود عمومن عمل می کردم )حالا توجه می کردم که با چه لباسی حس خوبی دارم ! با چه تکیه کلامی احساس خوبی دارم! در کنار چه دوستانی حس خوبی دارم !

دوم – شکل دیگر عدم احساس لیاقت خودش را در حسادت و تحسین نکردن دیگران به من نشان می داد. در این زمینه تلاش کردم که از هر نکته ی کوچکی تعریف کنم و به آن توجه کنم . در مورد اطرافیانم سعی کردم نقطه های مثبت شخصیتی شان را ببینم و مخصوصن تشویق و تحسین کنم . اولش سخت بود اما آرام آرام به عادت تبدیل شد.

در حوزه مالی ( که مهمترین علت هدایت شدنم به سایت و استادم و دوره ها بود)

تمرین هایی انجام دادم :

– چون عادت به پس انداز نداشتم . تصمیم گرفتم ورودی مالی به زندگیم را هر مقداری که بود ده درصدش را ندیده بگیرم . الباقی را به چهار قسمت تقسیم می کردم . برای هر هفته یک قسمت را هزینه می کردم . اگر کم می آوردم خودم را ملزم می کردم که با همان بسازم و از هفته ی دوم استفاده نکنم . خوشبختانه به تدریج نه تنها کم نمی آوردم بلکه از قدم سوم یا چهارم در هر هفته کمی هم اضافه می آمد که به پس اندازم می افزود.

– خودم را موظف کردم وام هایم را پرداخت کنم و شکر خدا و به یاری و هدایتش وام ها همه پرداخت شد .

– خودم را موظف کردم نه تنها با چک خرید نکنم بلکه دسته چک را حذف کنم . برایم سخت بود اما بعد از حدود هفت تا هشت ماه دسته چک را حذف کردم .الهی شکر

– قسطی خرید کردن یکی از کارهایی بود که در سراسر زندگیم انجام می دادم . از قدم اول این کار را از زندگیم حذف کردم . البته چند ماه طول کشید تا قسط ها همه پرداخت شد و حالا در قدم دوازدهم فقط سپاسگزار اول خدایم و بعد استاد گرامی ام هستم که با این آموزه های ارزشمند که از دل و روح ایشان برای ما انجام می شود در این مسیر زیبا قرار گرفتم .

اهداف مالی ام خیلی بزرگ هستند و به یاری خدا روش ها و ایده هایش حتمن با طی شدن تکاملم در تمام عرصه ها به ثمر می رسد .

در حوزه سلامتی :

تمرین برای حل آلرژی فصلی که سال ها با من بوده . جمله ی استادم را آویزه گوشم گردم ( من نمی دونم خودش باید خوب بشه ، بدن من خودش راهشو پیدا می کنه . خدا برای راه حل هدایتم می کنه ) توانستم با همین راه حل به ماجرا بی توجه شوم . آرام آرام فراموشم می شد . فقط از یک قطره استریل گهگاه استفاده می کنم . الهی شکر
8.0K viewsMaryam Shayesteh, 05:04
باز کردن / نظر دهید
2020-12-17 08:04:02 تجربیات مهری عزیز از اجرای آگاهی‌ها و تمرینات دوره 12 قدم در عمل:

سلام به استاد گرانقدرم
سلام به دوستان پر تلاشم
فایل چهار از قدم دوازدهم:
((تغییر باور زمانی صورت می گیردکه تبدیل به تغییر در شخصیت گردد))
اگر دوازده قدم را طی کردم و با تمرین هر روزه ی ستاره ی قطبی که عاشقشم با گام های هر چند کوچک به خواسته های هر چند کوچک رسیدم ، متوجه نبودم که دارم با همین تمرین به ظاهر ساده تیشه ای به دست گرفته ام و آرام و آهسته اما پیوسته ترمز ها و باورهای محدود کننده ام را می تراشم و سمباده می زنم و خیلی بی سر و صدا باورهای قدرتمند از زیر غبار و تیرگی خودش را نشان می دهد.

چطور متوجه نبودم که آن تراش و سمباده کِشی روی باورهای ترمزی همان تمرین های به ظاهر ساده ای است که انجام می دهم ؟ چرا متوجه نبودم که همان تمرینِ ( چشم گفتن به قول استاد و تحسین کردن نکات مثبت در همه چیز ) دارد قلبم را نرم می کند ! غرور چندین ساله و انباشته شده در وجودم را شیار می زند تا به تدریج از روزنه های ایجاد شده نرمی و لطف در کلامم جاری بشود و جای غرور را بگیرد !

این فایل مانند همه ی قدم هایی که تا به حال طی کردم کلیدی را به دستم داد تا با آن در ورودی به احساسِ خوب را باز کنم ! یادم داد که شخصیتم با همین قدم های کوچک بدون آن که بفهمم و نه یک شبه ! تغییر می کند ! و با تغییر شخصیتم باورهایم زیر و زبر می شود و آن گاه اتفاقات و خواسته ها خلق می شوند.

می خواهم برایتان بگویم در هر حوزه ای که در چکاپ فرکانسی قدم اول یادداشت کرده بودم ، چه تمریناتی را انجام دادم که حالا در قدم دوازده خودم شاهد تغییرات قابل توجهی هستم .

با این فایل من به این درک رسیدم که همین تمرینات ریز به ریز موجب انفاقات و به هدف رسیدنم شده است.

حوزه ی عزت نفس:
یکی از ترمزهای اساسی من در این حوزه ” عدم احساس لیاقت بوده . که در دو جنبه خودش را نشان می داد .
یکم – خیال می کردم توانایی حل مسایل دیگران را دارم . خیال می کردم آدم بسیار فرهیخته ای هستم که قدرت راهنمایی دیگران را دارم در نتیجه و به سبب ارتعاشات فرکانسی خودم آدم های پر مساله اطرافم پر بودند . با دوره ی کشف قوانین متوجه ی این باور ترمزی شده بودم که من فقط قدرت تغییر فرکانس خودم و باورهای خودم را دارم و نمی توانم برای دیگری کاری انجام بدهم .احساس عدم لیاقت اینطور خودش را نشان می داد که نه برای خودم ارزشی قایل بودم و نه اوقات گرانبهایی که صرف به اصطلاح راهنمایی دیگران می شد که نهایتن هم چون مخاطبین ام در مدار دریافت هدایت الهی برای حل مسئله شان نبودند ، حرف من هم تاثیری نداشت که هیچ موجب کج خلقی و مقاومت در طرف هم می شد . علاوه بر این همیشه دیگران را برای تصمیم گیری هایم در اولویت قرار می دادم .

در قدم اول برای حل این مسئله که متوجهش شده بودم باید عمل می کردم . تمرین های زیر را برای خودم طراحی کردم .
۱- تلاش کردم که عادت مشورت دادن و نظر دادن و اظهار فضل کردن را در خودم به صفر برسانم حتی اگر دیگران بگویند ( چقدر کم حرف شده ! طرف هیچ اطلاعاتی توی این زمینه نداره! یا فلانی افاده داره با ما هم صحبت نمی شه ! و …)

۲- تلاش کردم در هر موردی اول توجه کنم که چه کاری به نفع مثبت شدن فرکانس ها یم و حالِ خوبم می شود ( به زور خودم را با احساسِ بد وادار به کاری نمی کردم ، ترجیح دادم عاشق انجام هر کاری باشم که انجام می دهم یا حد اقل با تمرکز بر جنبه های خوب آن وظیفه با حالِ خوب انجامش بدهم . ) مثلن

– رفتن به منزل بعضی اقوام را دوست نداشتم . آن را به صورت یک تمرین برای خودم حساب کردم چطور ؟ سعی کردم از زاویه ی جدیدی به آن اقوام نگاه کنم . از یک مقاله یاد گرفتم که ( در اولین برخورد با هر پدیده ای در دقیقه اول سه نکته ی مثبت در آن پیدا کنم ) همین موجب شد نه تنها این تمرین برایم جذاب بشود ، بلکه در مورد همان اقوام که ظاهرن به دلیل قضاوت هایم دوست نداشتم ، حالا مبدل شد به سکوی پرشی که هم نکات مثبت را در خودشان و روابط شان پیدا کنم و هم با یافتن نکات مثبت شان ( چه آدم ها و یا روابط شان ) بتوانم با مطرح کردن آن نقاط مثبت برای آن ها از اصل برانگیختگی جهت بهبود روابطم نیز سود ببرم . مثلن من از طرز برخورد مادر خانواده با فرزندانش راضی نبودم چون با دخالت در تصمیم گیری های بچه هایش موجب ضعیف شدن شخصیت شان می شد . خب سعی کردم توجه کنم به :
8.4K viewsMaryam Shayesteh, 05:04
باز کردن / نظر دهید
2020-12-11 20:41:48 یه مورد دیگه که من روش کار کردم در مورد خونمون بود با اینکه خونه ما تو یکو از بهترین مناطق تهران هست و یه آپارتمان خوب ولى من همیییشه تمرکزم رو نازیبایی هاش بود با اینکه کلىییییی ویژگى مثبت داشت ولى من ناسپاس بودم براى همین فقط تو این خونه ناراحتى و ناارومى بود برام ولى از وقتى اومدم زیبایى هاش رو دیدم و تحسین و سباسگذارى کردم واااااااقعا ورق برگشت این خونه برام غار حرایى شد که وقتى میام توش آرامش میگیرم اولین کارى که کردم شروع کردم همه کاراى خونه رو خردم کردم دیگه کاگر نگرفتم اینک از آموزه هاى مهربانو مریم بود که بهم یاد داد چه کسى از خودم بهتر که بهم خدمت کنه شروع کردم خودم باااااا لذت باااااا عشق کاراى خونه رو کردم به خاط خردم چون من لایق اینن تو یه جاى پاک زندگى کنم شروع کردم آخه من از کار خونه فرااااارى بودم ولى شدم یه کدبانوى تمیییز که یکى از لذت بخش ترین کارا برام شده برق انداختن جایى که زندگى میکنم و یادآورى به خودم که بببین نفیس من این کارو براى تو کردم چون تو لایق بهترین ها هستى و این باورى که مریم جون یاد دادن خیلىیییییى این رو برام منطقى کرد که من خودم مسئول نظافت خونه ام هستم اینجورى یعنى با خودم در صلحم و انرژى خودم تو خونه پخش میشه و چققققققدر فضاى خونه ام مثبت شده خدارو شکر و حتى همسرم هم میگن که انرژى خونه مثبت شده و واقعا همون خونه اى که من همش به دلیل باورهاى غلط فکر میکردم چون پلاکش ١٣ هست نحسه باید بفروشیمش الان شده یه جاى پر از آرامش و شادى و غار حراى من یه مورد دیگه در مورد خونه سرویس بهداشتى ایرانیش بود که رو مخم بود جون سنگ کفش کیفیت مناسبى نداشت و رنگش عوض شده بود و من مدام غر میزدم که این سنگ عوض بشه و از اونجا که قانون احازه نمیده وقتى من تمرکزم رو نازیبایى هاس به زیبایی هدایت بشم همسرم میگفت الان نه بعدا و من جورى شده بود دیگه اونجا نمیرفتم و بهش گفتم خودت اونجا رو تمیز کن ولى وقتى دیدم ریم جون چقدر با خودش در صلحه اون لگن که فضله موش بود تمیز کرد و فقط تمرکزش رو زیبایی ها بود منم اومدم همین کارو کردم تمرکزم رو گذاشتم رو زیبایى ها خییییلی سخت بود اولش انقدر که فقط همون دیده بودم ولى اومدم گفتم ببین نفیس خواهرام یکى از خواسته هلشون اینه توات ایرانى هم داشتن ببین خونه تو داره بهد میرفتم خودم میسشتمش چون اونجورى که من میخواستم همسرم تمیز نمیکرد با اون دقت و تمرکز گفتم این جرم رو سنگ از اون فذله موش که چندش تر نیس ببین مریم جون چقدر با خودش در صلحه ببین جه با عشق حتى ماشین رو که جوجه ها کثیف کردن با عشق تمیز کرد تازه میگفت اثر هنریه اینا رو با خودم میگفتم و دیگه برام خنثى شده بود و دیگه غر نمیزدم و فقط نکات مثبت اون سرویس بهداشتى رو میدیدم نتیجه چى شد چندروز پیش همسرم خودون خیلیییی راحت یه نفر رو اوردن کلا کف و سرویس رو عوض کردن و دقیقا مثه سرویس بهداشتى نوساز شد و یه مورد دیگه این بود که من اون دوش تو پرادایس رو جندبار تجسم کردم که تو شب زیر آسمون میرم دوش میگیرم و بببین چقققققدر فرکانس ها دقییییق کار میکنه همسرم بدون اینکه من بگم دست خدا شدن تا سقف کاذب سرویس بهداشتى و حمام رو طرح آسمون کنن و تمرکز من رو دست به آچار بودن استاد و تحسین استاد دست به آچار شدن همسرم رو که اصلاااااااااااا اینکاره نبود کشوند بیرون و امروز کار برقى سقف کاذب رو خودشون انجام دادن واسه اولین بار تو کل زندگیش و من خداااارو سپاسگذارم به خاطر این قانون بینظیر که طبق قانون من به کانون توجهم هدایت میشم لاااااااجرم

و جالبتر اینکه همسرم گفت کارگر میاد اینجا تو معذب میشى میخواى برو خونه مامانت و من با کمال میل اینو هدایتى از طرف خدا دیدم و رفتم و مثه ملکه وقتى همه کارا تموم شد و ریخت و پاش جمع شد برگشتم همونى که خواستم من فققققط شریک شادى ها هستم
و امشب بعد از تمیزى و برق انداختن همه جا با لذت و سپاسگذارى زیر دوشى جدید حمام کردم که سقف کاذبش طرح آسمون بود دقیقا همون تجسمو که کردم که من زیر آسمون دوش میگیرم و اینم یه بخش از تکامل من براى داشتن پرادایسى که بشه تو طبیعت و زیر آسمون واقعى استحمام کرد
و خدا بهم گفت قدم به قدم هدایت میشى
استاد عزیزم مریم بانو ازتون سپاسگذام که خودتون خوب زندگى میکنید و با خلق خواسته هاتون و به سریال درآوردن اون جداى از آموزش هاتون جهان رو به جاى بهترى براى زندگى تبدیل کردین
https://abasmanesh.com/fa/product-category/12-steps-workshop/
10.9K viewsMaryam Shayesteh, 17:41
باز کردن / نظر دهید
2020-12-11 20:41:48 تو همونی که مامانت کار داره میگه ت. بگی به بابات قبول میکنه حالا چرا این وجه پدرت رو کشوندی بیرون چون زیبایی هاش رو دیدی مهربونی هاش رو تحسین کردی صداقتش رو که صادق ترین بود واست و تو عمرت یه دروغ نشنیدی ازش پاکیش رو دیدی و تحسین کردی همیشه افتخار کردی همچین پدری داری و یاد،مهریونی هاش بودی وقتی صبح ها با ماساژ دیر از خواب بیدارت میکرد تا تو بیشتر بخوابی و خودش راهش رو دور میکرد که توررو برسونه که دیر شده راهت بدن مدرسه و همیشه پز خوشتیپی بابات رو میدادی و کیف میکردی بابات از همه باباها خوش تیپ تره تو با این تمرکز اون وجه پدرت رو کشوندی بیرون همون خدایی که تو قلب پدرته تو قلب همسرت هم هستا خدا یکیه کانون توجه تو مهمه
هدایت شدم به دیدن برنامه دین اشنایدر که کفتار ها رو خدا مسخرش کرده گفتم بببین نفیس طبیعی اینه این شخص ایمان داره هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه تحت سیطره ربه و هیچ ترسی نداره و قدرت رو به یه حیوان که ذاتش درنده اس نداده و با این ایمان دیگه وحشی ترین حیونا که ذاتشون وحشیه خدا براش رام کرده دیگه برانگیخته کردن وجه مثبت انسان ها که از کفتار و پلنگ و شیر که سخت تر نیس اونم کسی که یه زمانی به خاطر تمرکزت رو زیبایی هاش رامت بوده مادرش میگفت حرفت تو رو گوش میکنه حرف منو گوش نمیکنه
همین شخص براى ازدواج با تو ندیدى زمین رو به زمان دوخت حالا درست یا نادرست این تو بودى که وجه نا مناسب این فرد رو کشوندى بیرون خودتم میتونى درستش کنى

اومدم تمرکز کردم هر بار میدیدمش به چشم یه غریبه رنگ چشماش رو تحسین میکردم اول تو دلم چون اییینقدر مقاومت داشتم اصلااااا نمیتونستم بهش بگم شروع کردم تکاملى اول تو دلم بدن عضلانى فوق العاده اى که داشتن تحسین کردم تخصصشون تو علم بدنسازى رو تحسین کردم مهربونیش رو که با خواهرزاده هام خیلیییییییى مهربونه و بى قید و شرط بهشون عشق میورزه تحسین کردم بعد به خودم گفتم ببین نفیس این آدم همونیه که با آلا (خواهرزاده ام)بببین چقدر مهربونه میگه من جوووونم رو براى آلا میدم پس اگه آلا انقدر با خودش در صلحه تونسته این وجه این شخص رو که خودتم اولا کشوندی بیرون بازم میتونى هربار واکنش تاى نادلخواه دیدم فقققط با خودم تکرار کردم من تو شرایط این شخص نبودم من که میدونم ایشون چه گذشته اى داشته پس شاید منم اون شرایط رو داشتم و هیچ درکى از هدایت نداشتم بدتر میشدم بدتر رفتار میکردم و به جاى اینکه مثه گذشته با یه حرف نامناسب برم تو اتاق خودم رو زدم به نشنیدن گفتم منم اگه تو مدرسه اى بودم که مدیر با الفاط رکیک به بچه ها حرف میزد از این بدتر میشدم من باااید مقاومتم رو بذارم کنار ١٢ ساله به همین مورد مقاومت داشتىکه چرا این شخص حرف نا مناسب میزنه افعى شد دیگه بیا یه بار فقققط منطقى کن این طرز ناشایسته حرف زدن رو با همون خاطراتى که برات تعریف مرده از مدیر مدرسه اش که چه رفتارهایى باهاش داشته و چطور تحقیرشون میکرده بدون احساس ترحم و دلسوزى

خلاصه به صورت تمرکز لیزرى دارم به لطف الله این پاشنه آشیل رو روش کار میکنم و البته در منارش رو دوره عزت نفس دارم خیلییییییى تمرکزى کار میکنم و باور اینکه من ملکه هستم و از میل به پرستار و مراقب بودن دست برداشتم

اولین نتیجه اى که دیدم این بود که خداروشکر وجه مهربون و آروم شاد این شخص رو میکشم بیرون دومین نتیجه بزرگش این بود که ایشون یه سمت خیلییییى فوق العاده گرفتن که خیلییی خوشحال شدن و آروزى خیلی هاس و اولین کارى که کردن براییییى اولین بار بابت موفقیت از من تشکر کردن و گفت من این جایگاهم رو مدیون تو هستم تو برام آرامش فراهم کردى و من به این سمت رسیدم نمیخوام بگم این حرف حرفى هست که با باورهاى من هماهنگه ولى براى منى که چندین سال فقط شریک مشکلات بودم و توى تمام موفقیت هاشون به چشمشون نمیومدم و هیچ قدردانى دریافت نکرده بودم این یه نشونه خیلییییییى بزرگه براى من چون دقیقا زمانى که خودم رو از نقش پرستار و قربانى بودن کشیدم بیرون و خودم رو ملکه دیدم و تمام تمرکزم رو گذاشتم رو منطقى کردن چیزهاى نا زیبا و روى ویژگى هاى مثبتشون این نشونه رو خدا برام فرستاد که البته کلى نشونه دیگه که خیلى طولانى میشه کامنت و البته به لطف الله و قوانین ثابتش و سریال زندگى در بهشت یه وجه مثبت دیگه اى از ایشون رو کشوندم بیرون که در پایین بهش اشاره میکنم
8.5K viewsMaryam Shayesteh, 17:41
باز کردن / نظر دهید
2020-12-11 20:41:47 تجربیات نفیسه عزیز از اجرای آگاهی‌های دوره 12 قدم در عمل

هرکس نیکى آورد براى او (پاداشى) بهتر از آن دارد و هرکس بدى آورد پس کسانى که کارهاى ناروا انجام دهند ،جز آنچه کرده اند مجازات نمیشوند. قصص٨۴
طبق قانون نمیتونه جهان شما در واقع زیبا نشه وقتى شما دارید به زیبایی ها تمرکز میکنید و برعکسشم هست نمیتونه جهان شما زشت نشه وقتى شما دارین به زشتى ها تمرکز میکنید

سلام به استاد عزیز و مهربانم که دستى از خدا شد که قوانین ثابت و تغییر ناپذیر الهى رو با زبانى شیوا و سلیس بهم یاد بده
سلام به مهربانو مریم و همه عزیزانم
از خداوند بیییینهایت سپاسگذارم که قوانینى ثابت و عادلانه وضع کرد و هر لحظه هدایتم میکند که درک کنم و عمل کنم
تمرین این جلسه من هم مربوط به بخش تجسم میشه هم این جلسه ولى قلبم گفت دوتاش رو تو همین جلسه بنویسم

پاشنه آشیل نکات مربوط به همسرم
وقتى این فایل رو گوش کردم خیلى فلش بک زدم به عقب دیدم چققققدر قانون دقیق کار میکنه دقیقا اونجا که گفتین پاشنه هاى اشیل اول مثه یه کرم میمونن ولى اییینقدر بهش توجه میکنیم میشن مثه یه افعى چقققدر دقیقه فلش بک زدم به قبل از ازدواج با همسرم که چقدر همه چیز عاشقانه بود و من تمام تمرکزم روى ویژگى هاى مثبت ایشون بود دقیقا همون چیزایى که خواسته بودم حتى اسمشون که من عااااشق اسمش بودم و همیشه دوس داشتم اسم همسرم على باشه تفاوت سنیمون رنگ زیباى چشماش که یه سبز فوق العاده اس یه مرد سرشناس همه شرایط مالیشون خانوادگیشون مهربونیشون و اییینقدر اینا تو ذهنم پر رنگ بود که فقط وجه خوبشون رو جذب میکردم ولى از یه جایى به بعد مخصوصا بعد از ازدواج به دلیل اینکه نتونستم با اولین تضاد تمرکزم رو از ناخواسته ها بردارم و اعراض کنم کم کم شروع شد و بدترین وجه این شخص رو میکشیدم بیرون وقتى فکر کردم دیدم دقییییقا همین بوده من با تمرکزم رو نازیبایی ها و باورهای شرک آلود از مردی فوق العاده مهربون بخشنده که عااااشقم بود و شبا واسم از خودش شعر میگفت مثه لالایی واسه بچه ها خودم با فرکانس هام تبدیل کردم به فرعون، و البته خیلى وقته با اموزه هاى شما به این نتیجه رسیدم ولى با این جلسه دیگه تمرکزى رفتم سراغ اینکه فقققط تمرکزم رو بذارم رو ویژگى هاى مثبتشون و بشم همون نفیسه قبل ازدواج که فققققط مهربونى جذب میکرد از این شخص

استاد دقیقا همون حالتى که میگى برام خیلى سخت بود براى من در مورد همسرم بود ولى شروع کردم گفتم نفیس تو هر کس این رنگ چشم رو داشته باشه هیکل ورزشکارى تمام عضله و سیکس پک داره تحسین میکنى اینم اصلا فکر کن غریبه اس کارى نداشته باش به اینکه چه چیزى شده قبلا فکر کن این فرد یه غریبه اس یکى از ادمهاىى هست که تو سریال ها میبینى و تحسین میکنى شروع کردم خیلیىیییییییی سخت بود ولى بااااااید بتونم اگه استاد تونست با اون اقا که اومد لوله کشی خونه اش رو کرد اییینقدر قشنگ وجه خوبش رو کشید بیرون با اینکه میتونست بگه کس دیگه بیاد ولى خودش رو به چالش کشوند و وجه خوب این فرد رو کشید بیرون تو هم میتونى اگه نتونى نفیس این شخص بره یه کى میاد بدتر هااااا تو که این قانون مثه روز برات روشنه بیا یه بار براى همیشه این رو یاد بگیر و عمل کن به جاى فرار بیا این مقاومت رو بردار و باهاش روبرو شو و حلش کن بذار این زنجیره معیوب قطع بشه چیزى که ایییینهمه سال کشوندى با خودت

نفیس تو همونى بودى که همه عاشقت میشدناااا همونى که خدا دل همه رو بهت نرم میکرداااا

همونى که هرکس باهات آشنا میشد با شرایط هاى خووووب همشون فقط قصدشون ازدواج بود و هرجا میرفتى خدا دل همه رو بهت نرم مییکرد نه به قصد اینکه فقط خوش بگذرونن آرزوشون بود باهات ازدواج کنن با اینکه همه دخترا خودشون میکشتن که پسرایى که دوست دارن بخوان باهاشون ازدواج کنن اما همیشه تو بودى که انتخاب میکردى که میخواى این شخص رو براى ازدواج یا نه تو همون نفیسه اى هاااااا

تو همونی که اگه بگی ماه سیاهه پدرت میگه همون که نفیسه میگه
7.9K viewsMaryam Shayesteh, 17:41
باز کردن / نظر دهید
2020-12-10 19:16:03 تجربیات یکی از دوستان عزیزمان و تغییراتی که در رفتار‌، شخصیت و نحوه عملکردشان- به کمک اجرای آگاهی‌های دوره کشف قوانین زندگی در عمل -(و نه صرفا شنیدن و قدم بردنداشتن‌) ایجاد کرده‌ و نتایج مالی‌ای که در کسب و کار خود آفریده است:

سلام و عرض ارادت خدمت شما استاد عزیزم و شما دوستان
استاد من میخوام یکی از نتایجی رو که با عمل به آگاهی‌های دوره کشف قوانین گرفتم از لحاظ مالی رو بگم
من کاری رو داشتم که درامدش با دلار بود و خب هی ضرر پشت ضرر میکردم و هر کاری که تونستم کردم اما به پول و درامدی نمی‌رسیدم.
بعد که همین سه ماه پیش کشف قوانین رو گرفتم حسابی نشستم و روی آگاهی‌های این دوره کار کردم به معنای واقعی کلمه. تازه همین امشب فایل جلسه 10 رو تموم کردم و هنوز حتی یک دور کامل این دوره رو تموم نکردم.
حین کار کردن روی آگاهی‌های دوره و در راستای عمل به اون آگاهی‌ها در رسته‌ی مسائل و خواسته‌های خودم‌، نشستم پای کارم و سر به سرش گذاشتم. یعنی ایده‌هایی که با توجه به اون آگاهی‌ها می‌یومد رو اجرا کردم تا یهو به روشی رسیدم که عالی و پرفکت جواب میداد. یه چند وقت امتحانش کردم خیلی عالی بود و بعد از اون ‌، الان به راحتی و واقعا به معنای واقعی کلمه مثل آب خوردن درآمد خلق کردن اونهم با دلار رو دارم تجربه می‌کنم و حالا این اولشه از این به بعد چه شود.

تنها چیزی که از دلیل این نتیجه دادن میدونم این هست:
درک فرمول ترمز و گاز توی دوره کشف قوانین زندگی و تلاش برای اجرای این فرمول درباره کارم و مسائلم هست.
یعنی به کمک درک این موضوع مهم در دوره ترمزهای بسیار زیادی رو توی وجودم دباره:
۱- کارم -۲- ثروت پیدا کردم و روزی ۵ ساعت روشون کار میکردم و هی روش جدید بهم الهام میشد که به این شکل روی باور هات کار کن و به این شکل ایده‌ها رو اجرا کن و منم انجام می‌دادم و خب اینجوری ترکید اصلا.
مثلا زیر دوش حموم بودم یهو ترمزی به ذهنم میرسید سریع داد میزدم کاغذ و خودکار برام بیارید همه تعجب میکردن کاغذ و خودکار زیر دوش حموم واسه چشه و خب ترمز رو مینوشتم و حتی موقعی که شب داشت خوابم مبیرد دیگه داشت خوابم میبرد یهو ترمزی به ذهنم میرسید سریع هوشیار میشدم و ترمز رو مینوشتم و برای رفع اون ترمز قدم عملی برمی‌داشتم و خب همه چی عالیست الان. حالا تا دو ماه دیگه روی کشف قوانین کار کنم بعد برم سراغ ثروت یک واوووو ثروت یک رو بخرم دیگه چه شووووووود الله اکبر.
بسیار بسیار سپاس گذارم از شما استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته و همه شما دوستان دوست داشتنی.
https://abasmanesh.com/fa/product/discovering-the-laws-of-life/
8.6K viewsMaryam Shayesteh, 16:16
باز کردن / نظر دهید