آدرس کانال:
دسته بندی ها:
سیاست
زبان: فارسی
مشترکین:
35.01K
توضیحات از کانال
خروجیهای مکتوب یک ذهن خشن
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
1
4 stars
0
3 stars
0
2 stars
1
1 stars
2
D
آخرین پیام ها 6
2024-05-26 01:39:07
دیوارهای زشت اطراف شهر یکی از سوژههای متمایزکننده اینجا، با هرجای مرتبی در دنیاست. چون کیلومترها دیوار هست که روشون با فونتهای بزرگ نوشته شده «آرماتور داوود» و شماره تلفن موبایل همون داوود زیرش، یا «باتریسازی حسین جباری»، یا «گوسفند زنده» یا «داربست حمید سرابی». که عملا هیچکدوم بازاریابی منجر به نتیجه هم نیستند. ولی اگه ناظران گذری میدونستند در چه وضع اقتصادی هستیم ازش تعجب نمیکردند. وقتی تنوع اقتصاد به شدت پایینه، فرصت شغلی به شدت محدوده، و خلاصه شده در چند حرفه با دستمزد پایین، که آدمهای زیادی جمع شدن در اون چند حرفه و سر همون دستمزد پایین با هم رقابت دارند، و سواد بالایی هم ندارند، کاملا طبیعیه که روی در و دیوار بنویسند «من هم هستم»، فارغ ازینکه نتیجه داشته باشه یا نداشته باشه. نه شهرداری میتونه این تصویر رو تغییر بده نه مردم. تا وقتی وضع اقتصاد انقدر زشته، زشتی دیوارها هم باقی خواهد ماند.
اما یه واقعیت دیگهای درباره همون دیوارها هست که ربطی به اقتصاد نداره: نود درصدشون بد چیده شدهاند! خیلیهاشون کجند، و با ضعیفترین زلزله ممکنه بریزند. قدیمیترها بین آجرها ملاتی باقی نمونده و هیچکس اهمیت نمیده، و حتی اونهایی که جدیدترند حتی یک ردیف بلوک منظم نمیشه پیدا کرد. جاهایی که ریخته یا باز شده، با نخاله پر شده یا با تعداد ناکافی آجر یا بلوک پر شده، که انگار قبلا راکت جنگی بش خورده. یه جاهایی سیمان خورده و صافه، و یه جاهایی نیست. مطلقا هیچکس برای سیمانکاری سطح، شبکه توری استفاده نمیکنه که بعدا ترک نخوره. اگه کسی صاف کرده باشه، رنگ نکرده، و اگه کسی رنگ زده حداقل رنگ ممکن رو زده، یا بعدا تجدیدش نکرده.
اینکه جامعهای که نمیتونه درست دیوار بسازه و سپس درست ازش مراقبت کنه، چون همین کارش هم علم و عُرضه می خواد، نباید در هیچچیزی قمپز در کنه، یک موضوع و بحث دیگهست. اما این فراتر از حتی بیسوادی و ناتوانی و بیبضاعت بودنه. از فقط وضع دیوارهای کشور میشه فهمید که این مردم مشکل فلسفی دارند. چون فلسفهای که الان حاکمه بین اونها، داره منش «ولش کن، خوبه همینجوری» رو موجه میکنه. و این دقیقا منش کمبها کردن زندگیه. برای کسی که زندگی خیلی مهمه، درست درآوردن یک دیوار، و تمیز درآوردنش، و تمیز نگه داشتنش، یک کار لاکشری نیست، یک ضرورته، به اندازه آب دادن به گلها، و غذا دادن به سگ. قطعا فلسفه تعیینکنندهست که یک ژاپنی که یک کاسه سفالی میسازه، بر این اعتقاده که وقتی ساخته شد دارای روح خواهد بود، و کاسه بدون روح نداریم، پس باید مراقب باشم دارم چیکار میکنم؛ و یک ایرانی امروزی مصنوعات رو به شکل زوائد بیاهمیت میبینه که هیچفرقی نداره ده دقیقه براش وقت گذاشته بشه یا ده ساعت، بنابراین فقط ده دقیقه وقت میذاره. و همزمان در این توهمه که خیلی معنویگراست و مردم شرق و غرب عالم در مادیات غرق شدهاند!
5.5K views22:39
2024-05-25 10:40:22
وقتی یوگنی پریگوژین رو با موشک زدن، یکی از شیرینترین لحظات بود برای هرکسی که میدونست چه جنایاتی مرتکب شده. ولی پشت این شیرینی وصفناپذیر، یک تلخی هم وجود داشت: جامعه انسانی نتونست نذاره پریگوژین، پریگوژین بشه. سر راهحلها میشه اختلاف داشت، و وقتی برمبنای…
8.8K views07:40
2024-05-24 19:42:56
وقتی یوگنی پریگوژین رو با موشک زدن، یکی از شیرینترین لحظات بود برای هرکسی که میدونست چه جنایاتی مرتکب شده. ولی پشت این شیرینی وصفناپذیر، یک تلخی هم وجود داشت: جامعه انسانی نتونست نذاره پریگوژین، پریگوژین بشه.
سر راهحلها میشه اختلاف داشت، و وقتی برمبنای راهحلها قانون وضع کرد، به قانونهای مختلف و حتی متضاد رسید. اما این فاجعهبار نخواهد بود اگه هردو قانون باشند. فرض کنید قانون یک کشور این بشه که همه مدارس باید خصوصی باشند، و در یک کشور دیگه قانون این باشه که همه مدارس باید دولتی باشند. با اینکه متضادند، و با اینکه نتیجه مشابه نخواهند داشت و به احتمال زیاد بچهها در یکی ازین دو کشور بیش از بچههای اون کشور دیگه زیان خواهند دید، ولی تا وقتی که قانون واقعا حاکم است، بعیده فاجعه جبرانناپذیر رخ بده. فاجعه جبرانناپذیر وقتی رخ میده که قانونی وجود نداشته باشه.
بزرگترین توهم قرن بیستم این بود که آلترناتیوی برای لیبرالیسم غربی (انگلیسی-آمریکایی) پیدا شده، پس راهحلهاش متفاوته، پس قوانینش هم متفاوته. حالا اسمش رو کمونیسم میذاشتن، یا فاشیسم، یا هرچه. اما در واقعیت هیچ آلترناتیوی پیدا نشده بود، بلکه یه عده میخواستن قانون وجود نداشته باشه. یک قانون در شوروی سابق رو نام ببرید، که با فرمالیسم محض اجرا و اعمال شده باشه. اگه قانون این بود که کسی حق ندارد دو تا ماشین سواری داشته باشد، حتما عدهای بودند که دوتا داشتند، چون آشنا داشتند، یا بلد بودند چطور از ماشین دولت استفاده کنند. اگه قانون این بود که همه سه ساعت در صف بایستند تا کره کوپنی تحویل بگیرند، حتما عدهای بودند که بدون صف بگیرند، و حتما عدهای بودند که کره رو یه جای دیگه تحویل بدن. ازین نباید نتیجه گرفت که «بله خب، همیشه عدهای دغلباز هستند». هیچوقت مسئله عدهای دغلباز نبود. مسئله این بود که همه میخواستن قانون حکمفرما نباشد، تا شاید یه جا بتونند هرجور که دلشون خواست عمل کنند. اون یک جا میتونست هرجایی باشه، و میتونست رندوم باشه. کسی که یک ماشین سواری هم گیرش نیومده بود، شاید سه برابر بقیه کره گیرش میاومد، و کسی که تو هر دوی اینها ته صف بود شاید میتونست پسرش رو جایی ثبتنام کنه که بقیه نمیتونستن.
وقتی قانون نیست، یا حکمفرما نیست، همه و یا حداقل اونهایی که ضعیفند، به بدترین نسخه خودشون تبدیل میشن. اوباش روس که امروز دنبال «نظم جدید جهانی» هستند، منظورشون جهانی بدون قانونه، تا بتونند هرکاری که خواستن بکنند، از جمله کشورگشایی، از جمله غارت، از جمله عرفی کردن فساد. ولی خود اینها به اینی که هستند تبدیل شدهاند چون تو محیطی بزرگ شدن که قانون وجود نداشته یا حکمفرما نبوده. به عبارت دیگه، چون کسی نبوده که جلوی ستیز با حکمرانی قانون رو بگیره، اینها به بدترین نسخه ممکن از خودشون تبدیل شدند.
جزغاله شدن پریگوژین خوشحالکننده بود، اما ازینکه تونستن جزغالهش کنند و یه آب هم روش بخورند باید ترسید. چون یه سری بچه دارند تو محیطی بزرگ میشن که میشه یکی رو تو هوا جزغاله کرد و هیچچیزی مانعش نشه و هیچ هزینهای براش ایجاد نشه. و این یعنی قراره این بچهها به بدترین نسخه خودشون تبدیل بشن.
11.1K viewsedited 16:42
2024-05-23 14:06:17
اتحادیه اروپا قانون مربوط به هوش مصنوعی رو تصویب کرد و اولین چیزی که از متن قانون به چشم میاد اینه که قانونگذار تحت تأثیر تیترهای خبری، ترندهای شبکههای اجتماعی، و حتی میم بوده! مثلا یه سری حوزههای پرریسک تعریف کرده و بعد دربارهشون مقررات وضع کرده. به عنوان…
10.6K viewsedited 11:06
2024-05-23 13:03:50
اتحادیه اروپا قانون مربوط به هوش مصنوعی رو تصویب کرد و اولین چیزی که از متن قانون به چشم میاد اینه که قانونگذار تحت تأثیر تیترهای خبری، ترندهای شبکههای اجتماعی، و حتی میم بوده! مثلا یه سری حوزههای پرریسک تعریف کرده و بعد دربارهشون مقررات وضع کرده. به عنوان نمونه یکی از حوزهها اینه: بررسی احساسات کارمندان با استفاده از تحلیل هوش مصنوعی از تصاویر دوربین مداربسته! این دقیقا یه ویدئوی وایرال در تیکتاک بود، که نشون میداد میشه تخمین زد کدوم کارمند حالت عصبی داره، و مثلا قرار بود بگه «وای چه آینده دارکی پیش روی ماست»، در حالی که کاربران اهمیتی بش ندادند و خیلی زود از فید همه خارج شد. انگار مردم حس نکردند که خیلی دارکه، ولی قانونگذار باورش شده.
و چون این دغدغهها از یک پنیک حاصل شده، مقررات وضع شده هم دچار تناقضه. مثلا در همین قانون، در کنار اینکه این تحلیل رفتار افراد در جمع رو حوزه پرریسک معرفی کرده، استفاده ازش برای پیشگیری و کنترل پاندمی رو مجاز دونسته! یعنی تشخیص اینکه کی توی جمع عصبانیه، بده، ولی تشخیص اینکه کی خستهست چون مریضه، خوبه! (حالا اگه پیشبینی کنیم خستگی منجر به رفتار عصبی میشه چی؟).
قوانینی که از روی پنیک وضع میشن یا عمر کوتاهی دارند، یا در دراز مدت از خاصیت میفتند. و جالبه که بقیه فکر میکنند اروپا چون زودتر از بقیه چنین چیزی رو تصویب کرده، از بقیه جلوتره!
اون حوزهای که در مورد هوش مصنوعی نیاز به قانونگذاری داشت، و اونی که واقعا جلوتره باید بش بپردازه، حوزه مالکیته. اگه من هوش مصنوعی ساختم که تخصصش طراحی فرمولهای آلیاژهای جدید بود، و اون رو در اختیار یک شرکت قرار دادم، و اونجا یه فرمول جدید ساخته شد و آلیاژی ساخته شد که قبلا وجود نداشته، اختراعش باید به نام کی ثبت بشه؟ و اگه قراره به نام اون شرکت ثبت بشه، من باید با چه مبلغی هوش مصنوعیم رو بشون بفروشم یا اجاره بدم، که متناسب با سود نجومی اونها از فرمولی که بدست آوردن باشه؟ و اگه به اختلاف خوردیم قراره چجوری حل بشه؟
10.6K views10:03
2024-05-23 10:49:18
پوتین فاز «تصفیه ارتش از مفسدین» برداشته. هرروز دارند یکی رو بازداشت میکنند. از دزد تا رشوهبگیر. جالبه که بیش از یکسال پیش چند تحلیلگر نظامی گفتند اینکه خاکریزهای روسیه سیمخاردار نداره به خاطر این نیست که بلد نیستند خاکریز استاندارد بسازند، برای اینه که یکی داره سیمخاردارها رو میزنه به جیب. و الان یکی از کسانی که گرفتن به همین اتهام گرفتن. که یعنی تمام مدت میدونستن (و سربازان خودشون رو به کشتن دادن) اما فقط الان تصمیم گرفتند اقدام کنند. که یعنی خود دزدی مسئلهشون نیست، بلکه با شخص دزد مشکل پیدا کردهاند.
از ابتدای جنگ، جبهه محل تصادم شقه نظامی با رهبری شویگو از یک طرف، و امنیتیها از طرف دیگه بود. شویگو تونست واگنر، که نماینده امنیتیها هستند، رو بفرسته جایی که آفریقایی نی انداخت، و رهبرشون رو هم تو هوا حذف کنه. و حالا نوبت گوشمالی دادن به شقه نظامی شد.
پوتین خودش رو ماورای همه بقیه دزدها میدونه، بنابراین به جای برنده کردن یکی و بازوندن یکی دیگه، بشون اجازه میده خودشون موقتا غلبههایی نسبت به رقیبشون داشته باشند، تا حاصلجمع این رقابتها، تضعیف همه اونها و تقویت موقعیت خودش باشه.
بنابراین هیچ کدوم این «تحولات»، به معنی «تحول» نیست.
10.4K views07:49
2024-05-22 22:03:12
یک مغلطه دیگه هم در افاضات استاد وجود داره. اگر امروز به نهادی مثل بانک مرکزی اعتماد وجود داره، در واقع اعتماد به خود اون نهاد نیست، بلکه خوشبینی به صحت این فرضه که دولت را توپ تکون نخواهد داد. مردم انقدر خوشبین نیستند که بانکی که امروز توش حساب دارند، فردا صبح هم سرجاش وجود داشته باشه. ولی خوشبینند که دولتشون فردا صبح هم سرجاشه. و این دو خیلی با هم فرق دارند (این حتی در کشورهایی که بانک مرکزی از دولت مستقله هم صادقه. چون همه میدونند اگه کار نهاد مستقل بیخ پیدا کنه، دولت یه کاری خواهد کرد. همونطور که در بحران اقتصادی دولت مانع ورشکستگی بعضیها شد). بنابراین درستترش اینه که بگیم ما توانستیم روی پلتفرم «خوشبینی به استقرار دولت»، نهادهایی را سوار کنیم.
و اما بعد میرسیم به جنبه زبانشناسانه قضیه، و اینکه اصولا «اعتماد» چیست؟ وقتی من به آقای ایکس اعتماد میکنم و میگم این پول رو بگیر و ببر به فلان کشور و تحویل بده به آقای ایگرگ، دارم دقیقا چه کاری انجام میدم؟ آیا دارم رولت روسی انجام میدم با اموال خودم، یا چه؟
معمولا اینجوریه که آقای ایکس رو میشناسم. و این شناخت دو نتیجهگیری میتونه داشته باشه: ۱- آقای ایکس آدمی است که اصولی دارد و اصولش را زیر پا نمیگذارد و یکی از اصولش امانتداری است، و ۲- آقای ایکس از اینکه او را امانتدار بدانم منافعی میبرد و حاضر نخواهد شد بر علیه منافع خود اقدامی کند.
این دو با اینکه دو چیز متفاوتند (یکیش معنویه، و یکیش درباره مادیاته)، هر دو دیتا هستند. یعنی میدانی که اصولی دارد و اصولش چیست، و یا میدانی که از رابطهای که با تو دارد منافعی دارد و منافعش چیست. پس در حال قمار نیستی. در حال استفاده از دیتا هستی. قسمت قماریش برمیگرده به وقتی که دیتات ناقص یا نادرسته. بنابراین در همین سیستم هم در حال وریفای کردن هستی، نه اعتماد. ولی مرجع وریفای کردنت، صرفا دیتای خودته، و این یعنی یک وریفای کامل نیست.
اینکه در مورد بیتکوین گفته میشه «اعتماد نکن، وریفای کن» معنیش این نیست که قبلا هیچ وریفایی انجام نمیشده. معنی اینه که از وریفای ناقص و یکطرفه، به وریفای کامل برسیم. چون هرچقدر هم دیتای من از آقای ایکس زیاد باشه، هیچوقت و هیچوقت نمیتونه به اندازه دیتای بلاکچین موثق باشه.
11.0K viewsedited 19:03
2024-05-22 21:45:12
میفرماید از طلا به عنوان پول استفاده میکردیم چون هنوز یاد نگرفته بودیم نهادهایی مبتنی بر اعتماد متقابل بسازیم، و این مانع حداکثری شدن همکاریهای اقتصادی بود. و حالا که بلدیم، لزومی نداره بریم سراغ بیتکوین، چون بازگشت به طلا و عدم اعتماده!
اینها پیشفرضهای غلطی هستند. طلا پول بود چون شاه تعیین کرده بود پول باشه. چون میتونست فرآیند استخراج و تولید و ضرب و توزیعش رو در انحصار خودش بگیره. و گرنه مردم حاضر بودند در قابلمه رو هم به عنوان پول به رسمیت بشناسند.
وقتی هم طلا کنار رفت، برای این نبود که تونستیم اعتماد نهادی ایجاد کنیم. برای این بود که دولت مدرن، که به عنوان جایگزین شاه انحصار ضرب پول رو داشت، دیگه نمیتونست و نمیخواست با طلا کار کنه، و باز هم مردم تبعیت کردند.
11.8K views18:45
2024-05-22 18:54:14
اینها حکم نشان دادن بیلاخ به اسراییل رو داره، جدی نگیرید. به رسمیت شناختن فلسطین، یعنی به رسمیت نشناختن مرزهای اسراییل، که یعنی به رسمیت نشناختن دولتش، که یعنی نتانیاهو را بردارید.
اروپا اگه غیر از بیلاخبازی قصد جدی برای ایجاد کشور فلسطینی داره باید اول حکومت آخوندها را ساقط کنه. میانبری وجود نداره. آیا این کار رو میکنه؟ خیر. پس کنسله.
11.8K views15:54
2024-05-21 21:10:14
سبک ایرانی «ترانه عاشقانه به مثابه چسناله موزون» به غرب صادر شد.
#لبخند_شبانه
5.5K views18:10