Get Mystery Box with random crypto!

خبرگزاری مهر تابنده

لوگوی کانال تلگرام mehrtabandeh — خبرگزاری مهر تابنده خ
لوگوی کانال تلگرام mehrtabandeh — خبرگزاری مهر تابنده
آدرس کانال: @mehrtabandeh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 12.51K
توضیحات از کانال

خبرگزاری رسمی سلسله جلیله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی
صفحه اینستاگرام:
http://Instagram.com/Mehrtabandeh
ارسال اخبار و نظرات و ارتباط با ادمین👇
mehrtabandeh@yahoo.com
ارتباط با مسعود رخشان مدیر مسئول در مواقع ضروری
@Masoud_rakhshan

Ratings & Reviews

1.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

2


آخرین پیام ها 5

2023-05-20 13:33:59 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۹۴ (صفحه ۳)

در انسان‌ها این دو نوع حسد مجاور با هم است، چون حسد در انسان‌ها، اگر آن حسدی باشد که مال شیطانِ قبل از مردود بودن است، خیلی خوب است. یعنی حسدی است که می‌گوید: من هم باید خوب باشم، من هم باید در صف ملائکه باشم و لیاقت پیدا می‌کند که در صف ملائکه باشد، خداوند هم از آن صف او را بیرون نکند. ولی اگر حسدی باشد که مال شیطانِ بعد از تمرّد است، آن حسدی است که خدا نکند دامن‌گیر بشری بشود. شاید این دستورِ به‌اصطلاح اخلاقی، اسلامی داریم که می‌گوید: کسی که علمی دارد، زکات این علم این است که به همه یاد بدهد، بخل نورزد. این برای چیست؟ برای اینکه دست خودش نگه ندارد که آن بعد او را به غرور می‌اندازد، مغرور می‌شود که این منم که مثلاً این کار را بلد هستم و از آن‌طرف می‌گوید: مَن عَلَّمَـنی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنی عَبداً، کسی که یک حرف یاد من بدهد، من بندۀ او هستم. البتّه این در مورد اهمّیت علم گفته شده ولی اینجا این قسمت هم هست، تشویق به اینکه یک چیزی را در انحصار نگه‌ندارید.
این است که بهترین جلوگیر، آنکه آن حسد شیطانی انجام نشود یعنی حسد، الهی باشد این است که وقتی یک کسی ترقّی پیدا کرد یک کسی هم‌ردیف به‌خصوص، به‌جای اینکه با او بد بشود، به او تبریک بگوید. بگوید بسیار کار خوبی کردی، کاش که من هم بتوانم مثل تو باشم و بهتر از تو باشم. این جلوی حسد را یک قدری می‌گیرد وَاَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّک فَـحَـدِّثْ، نعمت الهی را بگو برای همین است. هیچ آیۀ قرآنی الکی نیست وَاَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّک فَـحَـدِّثْ، این تربیت شخصی انسان است.
آن لحظه‌ای که خداوند به وجود انسان، اهمّیتی داد لحظه‌ای است که وَنَفَـخْـتُ فیهِ مِنْ رُوحی، از روح خودش در او دمید، بعد هم وَعَلَّمَ آدَمَ الْاَسْـماءَ کلَّها (سوره بقره، آیه ۳۱)، همۀ چیزها را به او یاد داد. آنوقت که خدا همۀ چیزها را به او یاد بدهد حق دارد، حقّاً باید بر همۀ موجودات مسلّط باشد. این بحث پیش آمد که خداوند بر آدم از روح خودش دمید، آیا بر همۀ بشرها همینطور است؟ موجودات دیگر، انسان‌های دیگر چطوری هستند؟ خودتان ببینید روح خدا در شما دمیده شده؟ ان‌شاءالله بله! این بحث‌ها پیش آمده البتّه ما به این بحث کار نداریم. مسألۀ حیات را زیست‌شناسان باید بگویند ولی می‌گوییم که خداوند فرزندان آدم را محترم دانست وَلَقَدْ کرَّمْنا بَـنی‏‌آدَم، پس به‌هرجهت انسان را محترم دانسته، وقتی می‌گوید و وَلَقَدْ کرَّمْنا بَـنی‏‌آدَم، شمر و یزید و اینها هم از بنی‌آدم هستند اینها هم فرزندان آدم هستند، از یک جهت محترم دانسته منتها اگر در آداب حقوق‌دانان، نوشته‌های اینها توجّه کنید، یک بالاترین جانی را که محاکمه می‌کنند، حکم اعدام او را هم می‌دهند تا وقتی ثابت نشده باید محترم باشد. البتّه حالا را در نظر نگیرید. آنوقت‌ها، من خودم تخلّف از قضات می‌گرفتم که چرا به یک دزدی گفته بود: چرا دزدی کردی؟ تو چه‌کاره‌ای که بگویی: چرا دزدی کردی؟! باید حکم دادگاه بگوید. تو این را دزد خواندی به این لفظ! نه! با کمال احترام او را می‌برند سلّاخ‌خانه، با کمال احترام گردن او را می‌شویند، با کمال احترام گردن او را می‌زنند ولی احترام به جای خودش وَلَقَدْ کرَّمْنا بَنی‏‌آدَم. به‌عنوان آن جلوۀ روح الهی که در بدن هر انسانی هست، حتّی شمر و یزید. آیۀ قرآن می‌گوید: وَلٰاتَسُـبُّوا الَّـذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ (سوره انعام، آیه ۱۰۸)، ناسزا نگویید به آن کسانی که از خدا بدگویی می‌کنند، غیر از خدا را می‌پرستند. معلوم است کسی که خدا را می‌پرستد که ما ناسزا و فحش نمی‌دهیم، ناسزا و فحش برای آنهاست. خدا فرموده نکنید، چرا؟ باید نگاه که می‌کنید در این فکر کنید که روح خدا در او دمیده شده، انسان شده است. ان‌شاءالله لایق روح خدا باشی.



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

instagram.com/MehrTabandeh
1.7K views10:33
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 13:32:59 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۹۴ (صفحه ۲)

آیۀ قرآن هست که خداوند با بشر حرف نمی‌زند مگر به طریق ایماء و به طریق الهام یا به طریق وحی، و این طریق وحی، طریق انبیاست برای اینکه این وحی جز بر انبیاء وارد نمی‌شد. این وحی چیست؟ مفصّل است به همۀ جزئیات آن کاری ندارم، فقط اینکه وحی یک چیزی جداگانه از وجود پیغمبر است. پیغمبر یک انسانی است که حرف می‌زند، وحی می‌آید. وحی هم اینطوری که داریم یا جبرئیل می‌آورد یا یکی از زیردستانش، یعنی یک چیزی غیر از وجود خودش، از خارج برای او می‌آید. این وحی جز بر پیغمبران نازل نمی‌شود. یعنی که یک نفر، پیغامی از طرف خدا به پیغمبر بیاورد بدهد. این فقط برای پیغمبران است امّا یک جا هست که خدا می‌گوید که وَاَوْحـى‏ رَبُّک اِلَى النَّـحْـلِ اَنِ اتَّـخِـذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَمِنَ الشَّـجَـرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ (سوره نحل، آیه ۶۸)، خداوند وحی کرد بر زنبور عسل که چه کار کند؟ یا یک جای دیگری می‌گوید که خداوند بر مادر موسی(ع) وحی کرد که کودک را در سبدی گذاشت، سبک باشد که در زیر آب نرود و در دریا رها کرد. یا یک جای دیگر می‌گوید خداوند بر حواریّون یعنی شاگردان عیسی(ع) وحی کرد، این وحی غیر از آن وحی است. یک وقت هست که مثلاً بطور مثال می‌گوییم «شیرینی». مهمانی می‌آید برای او شیرینی می‌گذاریم، گاهی ممکن است این شیرینی حلوا باشد، گاهی ممکن است انگشت‌پیچ باشد، گاهی ممکن است خود شیره باشد می‌گویم برای مهمان‌ها شیرینی بیاور ولی یک وقتی مثلاً مهمان شما می‌گوید که شنیدم شما مثلاً نان‌برنجی خیلی خوبی می‌پزید، می‌گویید: بله، صدا می‌زنید از آن شیرینی کمی بیاور! این شیرینی که اینجا می‌گویید: یک مورد خاص است، این شیرینی جز بر پیغمبر نیست، وحیِ اینطوری جز بر پیغمبر نیست. آنکه بطور کلّی شیرینی بر همۀ بزرگانش هست الهام است، توکّل بر خداست، همان توکّل بر خدا خودش یک وحی است. یعنی اینقدر مادر موسی توکّل بر خدا داشت که بچّۀ خود را رها کرد گفت خدایا! این بچه مال توست او را نگه‌دار، توکّل داشت، اعتماد هم داشت، این خودش یک نوع وحی است. وحی یعنی چیزی که به قلم نمی‌آید شاید گفته نمی‌شود، در ذهن انسان جاری می‌شود، این را وحی می‌گویند. بنابراین این وحی نه تنها بر پیغمبر بلکه بر بندگان پیغمبر هم نازل می‌شود. هر چه بنده به خدا نزدیکتر باشد، این ارتباطی که خدا با او می‌گیرد، صریح‌تر است. جبرئیل حامل وحی بود. خودش به‌صورت یک انسانی درمی‌آمد و خدمت حضرت، وحی را می‌آورد.
کمااینکه می‌گویند پیغمبر در بیماری، مرض موت خوابیده بود بالای سرشان برای عیادت نشسته بودند، کسی در زد، فاطمه یا دیگری رفت دم در و برگشت به پیغمبر گفت: یک آقایی است چنین، چنان می‌گوید اجازه بگیر از پیغمبر که خدمت ایشان بیایم، حضرت فرمودند: او کسی نیست که از صاحب‌خانه‌ای اجازه بگیرد جز من و محض احترام اینطور می‌گوید. او ملک‌الموت است، بگو بیاید. پیغمبر چنین دیده‌ای و گوشی داشت که از صدا شناخت و می‌دید، این را بطور تمثیل گفتم.
یکی هم باز سؤالی راجع به بعضی حالات حسد کرده است، البتّه هر چند راجع به این گفته می‌شود ولی همین‌ها در روانشناسی هم خیلی بحث شده و خوب است آدم بداند. البتّه روانشناسی از یک دیدگاه نگاه کرده، عرفان ما از تمام جهات آن را نگاه کرده. عرفان می‌گردد که ببیند حسد از کجا داخل بشر شده؟ اوّلین حسد مال شیطان بود، ابلیس. حالا نه اینکه حسد همیشه و به‌ هر صورت بد است، برای اینکه حسد با شیطان همراه بود ولی شیطان هم در صف ملائکه بود. بعد به بشر که رسید دیگر کار خراب است.
در روانشناسی همۀ اینها را تحت یک نامی ذکر می‌کنند ولی در عرفان ما تفکیک قائل هستیم به این معنی که ما می‌گوییم وقتی کسی نگاه بالا می‌کند، بالاتر از خودش، بهتر از خودش می‌بیند، یک وقت هست که احترامش به او بیشتر می‌شود، یک وقت هست که به‌عکس نفرت در او ایجاد می‌شود، عصبانی می‌شود که چرا او خوب است و من خوب نیستم؟ یک وقت هست که وقتی صفت خوبی دید، می‌گوید من هم باید اینطور بشوم که لیاقت داشته باشم، مردم من را نگاه بکنند و حسرت من را بخورند. یکی می‌گوید او غلط می‌کند که اینقدر خودش را بالا می‌گیرد از من بالاتر. بله، او صفاتی دارد من ندارم! اینجا آن حسدی که شیطانی است آن‌طرف است با آن خصوصیات، این رقابتی که مفید است، این‌طرف است. بسیاری اوقات در انسان‌ها آنچه می‌گویند حسادت مضر است. یعنی حسادتی است که می‌بیند چرا فلان‌کس اینقدر مثلاً‌ محبوب است؟ مهربان است؟ به او توجّه دارند ولی به من نه! چه‌کار می‌خواهد بکند؟ می‌خواهد او را پایین بیاورد، همه رقم تو سرش بزند، هم در جامعه، هم تهمت بزند، هم همه کاری.



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

instagram.com/MehrTabandeh
1.3K views10:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 13:31:59 هــو
‏۱۲۱

#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۹۴ (صفحه ۱)

موضوع: دربارۀ معرفت به نورانیّت - در مورد خبری که می‌گویند هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، مثل جاهلِ دوران بت‌پرستی مرده است - دربارۀ وحی - توکّل بر خدا، خودش یک نوع وحی است - هر چه بنده به خدا نزدیکتر باشد، این ارتباطی که خدا با او می‌گیرد صریح‌تر است - در مورد حسد - احترام به بشر به‌عنوان جلوۀ روح الهی که در بدن هر انسانی هست - دربارۀ روح الهی و نَفَـخْـتُ فیهِ مِنْ رُوحی.

صبح چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۰ شمسی

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

یکی دو بار از شماها خواهش کردم، یک مطلبی که هم برای شما فایده دارد هم برای من و آن این است: این چند کتاب را بخوانید: رسألۀ رفع شبهات، پندصالح و جزوۀ کوچکی که اخیراً راجع به اساس و اصول عرفانی نوشتم. اینها را بخوانید که دیگر در خیلی چیزها محتاج به سؤال نباشید که اینجا هم وقت خودتان گرفته می‌شود هم وقت همۀ اینهایی که می‌دانند.
در مورد معرفت به نورانیّت، برای اینکه روشن بشود بطور مثال شما این تشریفات، معجزات، بزرگواری‌هایی که از پیغمبر شنیدید و در کتب هم نوشته‌اند و رسیده. این بزرگی‌ها از که صادر شده؟ از یک انسان، ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَـدٍ مِنْ رِجالِـکمْ (سوره احزاب، آیه ۴۰)، محمّد پدر هیچکدام از شما نیست. یک جای دیگر فرموده: اَنَا بَـشَرٌ مِثْلُـــکمْ. (سوره کهف، آیه ۱۱۰/ سوره فصلت، آیه ۶) اگر پیغمبر بشری مثل ماست، چرا من هیچکدام از این کارها را نمی‌توانم بکنم؟ هیچ چیزی ندارم؟ اینجا می‌فهمیم یک نحوه تفاوتی بین آن پیغمبر، محمّدی که ما می‌شناختیم و با او سلام و علیک می‌کردیم اگر زنده بود، مهمانی می‌دادیم دعوت ما را قبول می‌کردند، آیا این همان محمّدی بود که قمر را، ماه را شق کرد؟ پس دو تا محمّد باید قائل ‌شویم. این نشان‌دهندۀ این است که پیغمبر در ضمنِ اینکه به قول خدا و به امر خدا به مردم گفت که من مثل شما هستم، همین پیغمبر این کارها را می‌کند؟ این پیغمبر نیست، آن یک وجود نورانی است که یک اعمالی انجام می‌دهد، بعد خداوند برای اینکه آن اعمال را ما ببینیم، با این بدن منطبق می‌کند.
معرفت به نورانیّت یعنی گذشته از آنکه این بدن را می‌بینیم، آن وجود را هم ببینیم و بشناسیم. معرفت هم این نیست که می‌گویند یک خبری هست، هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، مثل جاهلِ دوران بت‌پرستی مرده است. پس در این دوره با این همه کتاب‌ها همه می‌شناسند که یک امام زمانی هست، شیعه هم می‌گوید این امام زمان، آن امام دوازدهم ماست. ظاهراً می‌شناسند. یعنی بداند که پشت این وجود خاکی که اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ گفت، یک وجود معنوی هم هست.



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

instagram.com/MehrTabandeh
1.3K views10:31
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 09:31:59
هـو
‏۱۲۱

#خلاصه_صفات_مؤمنین از رساله شریفه #پندصالح

در حکم از درستی نگذرد، ستم روا ندارد...



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

instagram.com/MehrTabandeh
1.8K views06:31
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 02:31:59 فایل صوتی

فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

صبح جمعه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۲ شمسی (جلسه برادران ایمانی)

موضوع: منع کار در روز جمعه و شرکت در مجلس فقری جمعه

حجم: ۱۳.۶ مگابایت
زمان: ۱۵ دقیقه



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

instagram.com/MehrTabandeh
1.9K views23:31
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 22:09:19
2.0K views19:09
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 21:35:00 #تمثال

حضرت آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی «ثابتعلیشاه» ارواحنافداه

صبح پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ شمسی



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

کیفیت بالا
.
1.9K views18:35
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 21:32:00
#تمثال

حضرت آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی «ثابتعلیشاه» ارواحنافداه

صبح پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ شمسی



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

instagram.com/MehrTabandeh
1.7K views18:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 13:35:02 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۹۱ (صفحه ۴)

البتّه شماها هر وقت خودتان توانستید مثل عمّار و اینها باشید، اینطور باشید. طوری بودند که حتّی علاقه به ایمان فرزندشان بیشتر داشتند که پسر حجربن‌عدی و خودش هر دو محکوم به اعدام بودند، معاویه گفته بود هر دو را بکشند. از پدر پرسیدند اوّل تو را بکشیم و یا اوّل پسرت را؟ گفت اوّل او را بکشید بعد من را. گفتند چرا؟ هر پدری می‌خواهد که پسرش زنده بماند. گفت: برای اینکه او ایمانش تازه است، ممکن است من را کشته ببیند در ایمانش خلل وارد بشود ولی من اینطور نیستم. پسرش را هم، فرزندش را هم به لحاظ ایمانی در نظر می‌گیرد، هر وقت شما اینطور بودید، آنوقت اینطوری هم زندگی کنید. زندگی ما همین است ولی بطور مدل، یعنی وقتی می‌توانید دست کسی را بگیرید، می‌توانید کمکی بکنید، بکنید ولو از مال خودتان بدهید، این بحث ارث اینطوری است.
یک مسألۀ دیگر این است که اینکه ما می‌بینیم و زندگی می‌کنیم، این مسلمانی نیست. وقتی می‌گوییم اسلام خوب است نه این. بنابراین مثال از عرف مردم نزنید. اگر زنی حالا یا عصبانی شد یا هر چه، امروز جز این نمی‌شود که زنی برای مهریه‌اش مطالبه کند. اگر مطالبه کرد، مرد هم نباید عصبانی بشود، بگوید چشم، مهریه، مِلک توست دست من امانت است، می‌گردم، فراهم می‌کنم می‌دهم. به این طریق بهتر متنبّه می‌شوند. همۀ مسائل مادّی همینطور است، تمام هزینه‌های مادّی خانواده به گردن مرد است حتّی مادر، بچّه‌‌اش به دنیا آمده، می‌تواند به شوهرش بگوید که مزد من را بده که من این را شیر بدهم، اگر نه برو دایه بگیر. البتّه چنین مادری پیدا نمی‌شود. حتّی خرج از آنوقتی که بچّه به دنیا آمد، چه دختر چه پسر، خرج او با پدر است. اینها برای مرد اهمّیت نیست، این اشتباه را نکنیم. یک واگن ترن پیدا کردید که هر چه بار دارید، به دوش آن می‌گذارید. در اینجا نقش عواطف و محبّت مادری به‌خصوص این را تلطیف می‌کند، والّا تمام هزینه‌ها، خرج‌ها، زحمت‌ها به عهدۀ مرد است. این خیلی مفصّل است که به یک جلسه، دو جلسه نمی‌شود، اصلاً درسی در دانشکده‌ها است. این است که ما هم فعلاً همینقدر بحث می‌کنیم، بس است.



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

instagram.com/MehrTabandeh
613 views10:35
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 13:34:01 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۹۱ (صفحه ۳)

یک سؤال دیگری هم رسیده در مورد اینکه چرا ارث مرد دو برابر زن است و مهریه چنین است اوّلاً این بحث خیلی مفصّل است، در یک نظام حقوقی نمی‌شود یک تکّۀ آن را گرفت، همه با هم اثر دارد. اوّلاً این مسألۀ مال، به این صورتی که حالا هست، در بشر نبوده. کمااینکه در طیّ تاریخ یک دورانی را می‌گویند دوران سرمایه‌داری، که خیلی‌ها می‌گویند «سرمایه‌داری»، نمی‌فهمند منظور چیست؟ بشر از اوّل ثروتی نداشته که ذخیره کند. حتّی یک‌بار هم شاید قوم بنی‌اسرائیل بودند که نیازمند به چنین یادآوری بودند ولی یادآوری برای همۀ ما هم هست. از بنی‌اسرائیل آمدند که آقا! این چه وضعی است که ما زندگی می‌کنیم؟ حضرت موسی دعا کرد گفت: خدایا! می‌بینی اینها چه می‌گویند؟ خدا برای آنها مَنّ فرستاد. غذای آماده‌ای از آن بیابان که علف روییده بود و بوته‌های خار، هر روز جمع می‌کردند، مثلاً یک ساعت زحمت می‌کشیدند جمع می‌کردند، می‌آمدند می‌خوردند. بعد مدّتی گذشت، بنی‌اسرائیل آمدند به حضرت موسی گفتند: این چه وضعی است؟ ما را از مصر بیرون آوردی که اینجا در بیابان ما را بکشی؟ ما گوشت می‌خواهیم، چه می‌خواهیم... خداوند برای آنها یک غذایی فرستاد که مثل گوشت بود، شاید همین قارچ باشد چون قارچ هم مزّۀ گوشت می‌دهد. از آنجا که مثل اینکه خاصیت بنی‌اسرائیل این بود و حتّی قارون از خود بنی‌اسرائیل بود، ربا را متداول کرد. قدرت سرمایه را به بنی‌اسرائیلی‌ها نشان داد. بنی‌اسرائیل هم زراعتی که نداشتند، تجارتی هم نداشتند، یک عدّه‌ای آمدند بیشتر از مصرف خودشان همین مَنّ و سَلوایی که می‌آمد را جمع کردند و امشب مثلاً یک مقداری جمع کردند، غذایشان را خوردند، آن مقداری که باقی مانده بود، نگه‌داشتند به امید اینکه گرانتر بفروشند، صبح که بلند شدند، نگاه کردند دیدند همه‌اش پوسیده یعنی خداوند اجازه نداد که از روزی که خداوند مستقیم فرستاده، به ضرر بندگانش استفاده بشود، جمع کنند و بفروشند. همۀ آنها فاسد شد. ما هم اگر نعمتی داریم، از خدا می‌رسد همین روزی که داریم همین یک قِران، دو قِرانی که در جیب من و شما هست، اینها را هم خدا فرستاده است. اینها را اگر جمع کنیم برای اینکه از دیگران سوءاستفاده بکنیم، دراین‌صورت گناه است. این ایده از بنی‌اسرائیل و تجربه از آن دوران، تا حدّی در ذهن بشر بود. برای اینکه فراموش نشود خداوند هم یک مقدار این را مرتّب کرد. بنابراین آن اوایل، مسائل مالی چندان مورد توجّه نبود.
شما سیره‌ها یعنی روش حضرت را بخوانید، کتاب‌هایی که نوشته شده بخوانید، در آنها اختلافی از این قبیل اصلاً نبود. این فرمایش حضرت صادق فرزند پیغمبر را، صد و چند سال بعد به یاد می‌آورد که حضرت فرمودند: یک کسی آمد گفت آن آبادی ما، همه شیعه هستند، شیعۀ شما هستند، حضرت فرمود: اینطور هستند که اگر کسی نیاز پیدا کرد، «نیاز پیدا کرد» یعنی نیاز واقعی، بیمار است دوا می‌خواهد، غذا می‌خواهد، که پول هم نداشت، دست بکند در جیب آن برادرش، پول بردارد برود خرج کند؟ اینطور هستند؟ او جواب داد: نخیر، اینطور نیستند. فرمودند: پس از شیعیان ما نیستند. شیعیانی که حضرت می‌فرمایند، آنهایی هستند که زمان پیغمبر تقریباً اینطور بودند، به‌خصوص مثلاً اصحاب صُفّه. فرض کنید که ابوذر، سلمان، عمّار و...، اینها همه مهاجرت کرده بودند، از مکّه آمده ‌بودند و مالی، ثروتی نداشتند. صبح مثلاً بیرون می‌آمدند، کاری بکنند، یکی باری می‌خواست ببرد، می‌بردند، دیواری خراب می‌شد جمع می‌کردند، یک مزدی به آنها داده می‌شد، همانقدر که خرج یک روزشان بود، بس بود، تا باز فردا.



خبرگزاری #مهرتابنده

t.me/MehrTabandeh

instagram.com/MehrTabandeh
558 views10:34
باز کردن / نظر دهید