2023-05-16 13:33:06
#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّسسرّهالعزیز
جلد هفتم - قسمت ۹۰ (صفحه ۲)
گفتند شیطان به مقام بالاتر از آدمی رسیده بود، مقامی که میدانست هر چه میشود، خدا کرده ولی آدم نه! ولی با همۀ اینها خداوند این آدمِ ناقصالعقل را پسندید، آن شعر میگوید:
چرا پای کوبم، چرا دست یازم
مرا خواجه بیدست و پا میپسندد
حالا خداوند این را پسندید. بعضیها میگویند شیطان را هم خودش آفرید، خودش این کار را کرد. بعد شیطان را میخواهد مجازات کند؟ شیطان ممتحن کل است، ممتحن همۀ امتحان کنندهها است.
حضرت یحیی بعد از آنکه عیسی را غسل تعمید داد، او را برای ریاضت فرستاد و برگشت. میگویند آن ممتحن کل آمد که امتحانش کند که این چهل روز در او اثر کرده یا نه؟ شیطان یعنی ممتحن کل آمد، به عیسی گفت که تو میگویی خداوند نگهمیدارد، جان را خدا میدهد، جان را خدا میگیرد؟ گفت بله! گفت پس خودت را از این کوه بینداز پایین، اگر خدا بخواهد تو را حفظ میکند، عیسی جواب داد که خدا مالک و خالق بندگان است هرکاری بخواهد میکند. بخواهد امتحان کند، امتحان میکند ولی بنده یعنی من حق ندارم خدا را امتحان کنم و همینطور گفت که دعا کن که این سنگها برای تو طلا بشود، در یک برقی کاخ روم و کاخ ایران را نشان داد، گفت اگر به من سجده کنی، اینها را به تو میدهم. خلاصه عیسی از امتحان بیرون آمد. ما در زندگیِ اینجای خود ممتحن را خیلی مهم میدانیم، از ممتحن حساب میبریم کسی که درسش را بلد نیست، درسش را نخوانده، در طول سال به معلم بیاعتنایی کرده، این شخص حق دارد از معلم بترسد، از شیطان بترسد ولی آن کسی که درس خوانده، همیشه خوب بوده، شاید هم اصلاً دلش میخواهد که خودی نشان بدهد، چطوری نشان بدهد؟ ممتحن میآید امتحان میکند، خوب جواب میدهد. این است که اینطور شاگردان الهی که خوب امتحان دادند، شیطان مطیعشان است. پیغمبر که فرمود شَیْطَانِی اَسْلَم بِیَدی، شیطانِ من، به یدِ من تسلیم شد. همانجا که به حضرت عیسی گفت و بعد عیسی آن جوابها را داد، شیطان دیگر تسلیم شد.
ما که از آن بهشتِ راحت به این ناراحتیها آمدیم، هر وقت یاد آنجا میکنیم، دلمان میخواهد برگردیم که این یادگاری از آنجا داریم. این یادگارها متفرّق است، گاهی یادگارهایی مادّی است. اینکه قرآن را به خطّ خوب مرتّب مینویسیم، این یادگاری از آنجا است. گاهی هم یادگارهای قلبی است. میگوید:
دوزخ شرری ز رنج بیهودۀ ماست
فردوس دمی ز وقت آسودۀ ماست
جیحون اثری ز اشک پالودۀ ماست
گردون نگری ز قدّ فرسودۀ ماست
همۀ این یادگاریها را نگهداشتیم، میخواهیم که با این یادگاریها، صاحب این یادگاریها، ارباب را قسم بدهیم: ای خدا! تو را به خدا، من را به همانجا ببر. بعد منتها گاهی اشتباه میکنیم جواب خدا را نمیشنویم. او میگوید: من که به تو رحم کردم، نشان دادم اگر میخواهی به آنجا برگردی، چه کارهایی باید بکنی؟ چرا نمیکنی؟ این را نمیشنویم و مرتّب اصرار که خدایا! خدایا! تو را به همین یادگاری که از بهشت است، تو را قسم میدهیم که ما را برگردان، اگر این را دو، سه بار بیخودی تکرار کنیم به دهن ما میزند، میگوید: من که گفتم، چرا حرف میزنی؟ جوابت را هم دادم، گفتم. حالا ما، خیلیها آن کار را نمیکنیم، این را میکنیم بعد هم که نمیشود، غر میزنیم که خدایا! ما از تو خواستیم، ما دعا کردیم، گوش ندادی. این است که در بند این چیزها نباشیم.
بسیاری از خرافاتی که از اوّل در میان بشر پیدا شده از همینجا سرچشمه گرفته است. نمیدانم چشم گاو آویزان کند، نعل اسب..، به یک فرنگی گفتند آقا! این نعل اسب در پای اسب بود، خود اسب این را نگهنداشت، خوشش نیامد، حالا تو گرفتی؟! به نعل اسب خیلی احترام میگذارند. نمیدانم عدد سیزده بد است، از این چیزها. البتّه نگویید که این را که همه میکنند بله من خودم ممکن است مثلاً یک روز سیزدهبدر برویم بیرون، اینها چون از پدرانمان یادگار مانده، میدانیم. من آن اوّلش را میگویم، شروعش را میگویم که اینطوری است، بعد دیگر چون پدرانِ ما کردند، ما هم انجام میدهیم. ولی اگر هم انجام میدهید، به یاد پدرتان، مادرتان، دوستانتان که این کار را میکنند انجام بدهید ولی اینکه این مهرۀ چشم گاو شما را شفا میدهد و امثال اینها، نداشته باشید! این اشتباهی که میشود و این اشتباه را روانکاوان، روانشناسان یک خرده برای ما حل کردند، همینقدر که گفتهاند این کار، یادگاری است از پدرانمان که آن اوّل اینطوری بوده، حالا برای ما مانده ولی از اوّل خیلیها اشتباه میکنند که نخیر همین چشم گاوی که آویزان است، من را شفا میدهد.
خداوند که فرموده است: لَمْ نَـجِـدْ لَهُ عَزْماً، انشاءالله حالا در ماها آن همّت را ببیند.
خبرگزاری #مهرتابنده
t.me/MehrTabandeh
instagram.com/MehrTabandeh
2.1K views10:33